نگاهی به سریال پر مخاطب «یتیم سیاه» /سازندگان این سریال روی لبه تیغ راه می روند
: با پیشرفت هایی که در زمینه زیست فناوری و تحقیق ژنتیکی صورت گرفته بعید نبود که چنین سریالی ساخته شود و به این موضوع بپردازد. دستکاری ژنتیکی میتواند هویت و...
13 آذر 1395
با پیشرفت هایی که در زمینه زیست فناوری و تحقیق ژنتیکی صورت گرفته بعید نبود که چنین سریالی ساخته شود و به این موضوع بپردازد. دستکاری ژنتیکی میتواند هویت و خود فهمی نوع انسان را تحت تاثیر قرار دهد. سریال یتیم سیاه با موضوع تکثیر ژنتیکی سعی دارد موضوع هویت و انتخاب شیوه زندگی یک فرد را به چالش بکشد. سارا، که نقشش را تاتیانا ماسلینی بازی می کند، دختر فقیر و یتیمی است که در خیابانهای شهر آواره است و سرپناهی ندارد، با دیدن اتفاقی در ایستگاه مترو تمام زندگیش دچار تغییر می شود و متوجه میشود که افراد بیشتری وجود دارند که شبیه او هستند و در ضمن شخصی ناشناس سعی دارد همه آن ها را به قتل برساند...
در فصل اول شاهد بودیم که هلنا، یکی از کلونها، به سارا نزدیک میشود و رابطه آنها نسبت به دیگر کلونها با هم بیشتر میگردد؛ در فصل دوم، این رابطه چه شکلی به خود خواهد گرفت؟ همچنین در فصل دوم گروه جدیدی به هدایت شخصی به نام هنریک یوهانسون به سریال اضافه شده اند که سعی دارند هلنا را به شدت تحت پوشش داشته باشند در حالی که در فصل اول بار سریال و تمرکز گروه ها بیشتر بر روی سارا بود! یعنی هلنا نیز مانند سارا از قابلیتهای ژنتیکی خاصی برخوردار است؟ شخصیت پردازی هنریک در فصل دوم بارزتر است و شخصیتی کاریزما و دوست داشتنی که در پس چهره ای شیطانی پنهان شده است نمایش داده می شود، "شخصیتی که به نظر میرسد در حال حمایت از کلونها است و خودش نیز به این کار باور دارد". با شخصیت هنریک موضع دینی در مورد شبیه سازی و زیر سوال بردن قدرت انحرافی علم نیز مطرح می شود که با کمک هلنا می خواهد بقیه کلون ها را از بین ببرد و این کار را به عنوان "اجرای طرح برزگ خدا" معرفی می نماید. و اتفاقات و افراد دیگر که در ادامه سریال به آنها پرداخته خواهد شد.
ایده این سریال موضوعی جنجالی و بحثبرانگیز است که از زاویههای مختلفی میتوان به آنها پرداخت که بیشترین سهم را اخلاق برعهده دارد بهطوری که دغدغه فیلسوف معروفی مثل هابرماس را در کتاب «مهندسی ژنتیک و آینده سرشت انسان» به خود جلب کرده است. نحوه شکلگیری روح در شبیهسازی انسان در آزمایشگاه به چه صورت است؟ و انسان شبیهسازی شده مثل بقیه انسانها واقعی و حقیقی است؟ و شبیهسازی به او قدرت اراده آزاد میدهد؟ یتیم سیاه البته سریالی فلسفی یا صرفا اخلاقی نیست که بخواهد در باب همه این سوالها سخنرانی کند یا فقط به جنبه ایده شبیه سازی انسان ها متمرکز شود کارگردانان و نویسندگان این سریال روی لبه تیغ راه می روند و سعی دارند هم به این سوالها جوابی بدهند و هم سریالی سرگرم کننده برای مخاطبان خود تدارک ببینند. اما همه سوالهایی اخلاقی در این سریال منتظر جواب هستند و باید دید که کارگردانهای سریال تا چه حدی خواهند توانست به آنها جواب دهند و سریال را به جلو ببرند و بدون افت تا انتها ببینده را همراه خود کنند. این سریال توسط جان فاست و گرین مانسن کارگردانی می شود، جان فاست کسی است که کارگردانی سریالهای مشهوری را در کارنامه خود دارد از جمله دختر گمشده (Lost girl)، حلقه مخفی (The Secret Circle) و اسپارتاکوس (Spartacus).
این سریال روایتگر داستان سارا، دختری یتیم و خیابانی است. بعد از اینکه سارا شاهد خودکشی یک زن بوده، هویت او را برای خود بر می دارد. او دقیقا شبیه سارا است. سارا که انتظار داشت با خالی کردن تمام پس انداز های آن زن تمام مشکلاتش را حل کند، وارد یک ماجرای پیچیده ای می شود که همزمان است با فهمیدن این حقیقت گیج کننده: او و زن مرده کلون هستند. همانطور که سارا به جست و جو حقیقت ماجرا می گردد، می فهمد که افراد زیادی مانند او وجود دارند. بدون اینکه بداند چه کسی کلون ها را به وجود آورده، باید به دنبال دلیل این کار بگردد زیرا یک قاتل دارد تک تک این افراد را می کشد…