امیر عزتی : جیسون بورن از سوی کسانی که در CIA او را برای آدم کشی تربیت کرده اند، تحت تعقیب است. او که هنوز از فراموشی رنج می برد، موفق می شود...
15 آذر 1395
جیسون بورن از سوی کسانی که در CIA او را برای آدم کشی تربیت کرده اند، تحت تعقیب است. او که هنوز از فراموشی رنج می برد، موفق می شود تا هویت واقعی خود- دیوید وب- را کشف کند. اما کاملاً از آن چه بر سرش آمده، اطلاعی ندارد. دیدن مقاله ای در روزنامه که توسط سایمون راس درباره گذشته اش منتشر شده، باعث می شود تا به سراغ وی برود. اما با وجود دقت بیش از اندازه بورن، راس سر قرار توسط پاز-یکی از ادم کش های تریدستون- کشته می شود. راس قبل از مرگ چیزهایی درباره جیسون و تریدستون-کسی که او را اموزش داده- به وی می گوید. ظاهراً کسانی در CIA از جمله نوآ ووسن، نمی خواهند تا جیسون و دیگران به حقایقی ناخوشایند دست یابند. از طرف دیگر او امیدوار است تا سیستمی که با نام رمز Blackbriar شناخته می شود فعال کرده و پا جای پای تریدستون بگذارد. ووسن برای یافتن رد بورن از پاملا لیندی کمک می خواهد. اما لیندی خیلی زود به رفتار و نیت ووسن شک می کند. بورن نیز بعد از برخوردی دوباره با نیکی پارسونز از سوی آدم کش های تریدستون و ووسن تحت تقیب قرار می گیرد. ولی سر انجام موفق به دیدن دکتر آلبرت هیرش می شود. کسی که جواب تمامی سوال های بورن در نزد اوست...
چرا باید دید؟
رابرت لادلوم [٢٠٠١-١٩٢٧] از نویسندگان موفق داستان های جاسوسی است که می توان وی را همردیف جان لوکاره و لن دیتون قرار دارد. ٢٩ کتابی که نوشته بیش از ٢١٠ میلیون جلد در دنیا به فروش رفته و به ٣٢ زبان ترجمه شده است. تعدادی از کتاب هایش نیز تبدیل به سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی شده اند. اولین بار در ١٩٧٧ داستان The Rhinemann Exchange وی تبدیل به یک مینی سریال شد. اما نمایش آخر هفته اوسترمن در ١٩٨٣ به کارگردانی سام پکین پا باعث شنیده شدن نامش در سطح بین المللی گردید. دو سال بعد پیمان هولکرافت به کارگردانی جان فرانکن هایمر بر شهرت وی افزود، اما تا رسیدن جیسون چارلز بورن به پرده سینما راه درازی در پیش رو بود. جیسون بورن نیز مانند نیای خود جیمز باند، اولین بار در فیلمی تلویزیونی ظاهر شد. در سال ١٩٨٨ هویت بورن هشت سال پس از نگارش آن توسط لادلوم، توسط راجر یانگ [به شکلی بسار وفادارانه به کتاب] و با شرکت ریچارد چمبرلین در نقش اصلی تبدیل به فیلمی ٣ ساعته شد و از شبکه ABC پخش گردید. فیلمی که امروز شاید کسی آن را به خاطر نیز نیاورد. اما نوشته شدن دو دنباله دیگر بر ماجراهای بورن و نیاز به خلق ابرجاسوس تازه ای در سینمای امروز سبب شد تا یک دهه و نیم بعد جیسون بورن به روی پرده سینما منتقل شود. لادلوم بعد از نگارش سومین قسمت و قبل به نمایش در آمدن اولیه نسخه سینمایی ماجراهای بورن در سال ٢٠٠١ درگذشت. اما نمایش موفق اولین قسمت از ماجراهای بورن بر پرده سینما باعث شد تا تهیه کنندگان به فکر ساخت دیگر قسمت های بیفتند و از طرف دیگر نویسنده ای به نام اریک وان لاستبادر نیز کتاب تازه ای در ادامه ماجراهای بورن نوشت و در سال ٢٠٠٤ با نام میراث بورن و همزمان با نمایش دومین ماجرای سینمایی بورن منتشر کرد. امسال برای جیسون بورن مصادف است با نمایش سومین فیلم سینمایی ماجراهایش و انتشار پنجمین کتاب[خیانت بورن/اریک وان لاستبادر] که نوید بخش ادامه این مجموعه موفق هستند. اولین فیلم سینمایی بورن توسط داگ لیمان کارگردانی شد، اما با وجود تبحر وی و نتیجه خوبی که از کار او بر روی داستان لادلوم انجام شده بود، سکان هدایت این پروژه به پل گرین گراس[یکی از بهترین کارگردان های عصر ما] سپرده شد. کسی که با نمایش سومین قسمت از ماجراهای بورن باید به نبوغ وی در کار با دوربین و خلق هیجان ایمان آورد و آفرین گفت.
کسانی که برای ژانر اکشن و یا جاسوسی ارزش هنری چندانی قائل نیستند، باید این قسمت را حتماً ببیند. چون اولتیماتوم[اتمام حجت] بورن خونی تازه و جوان در رگ های این ژانر کهن سال است. نزدیک به دو ساعت تمام تعلیق و هیجان که با صرف ١٢٥ میلیون دلار ساخته شده و تا این لحظه -در پایان دومین هفته- اکران آمریکا بیش از ١٣٢ میلیون دلار درآمد داشته است.
پل گرین گراس در دومین طبع آزمایی اش با مخلوق لادلوم تمامی سنت های ژانر جاسوسی و جیمزباندی را به خدمت گرفته و حتی می شود گفت که احیاء می کند. از لوکیشن های متنوع تا صحنه های تعقیب و گریز تماشای-بالاتر از استانداردهای این نوع- و اشاره به حوادث روز[در کتب سه گانه لادلوم جنگ ویتنام، جنگ سرد و نبرد با اردوگاه چپ اولین پس زمینه های حوادث را تشکیل می داد] که در تبدیل به سناریوی امروزی تر لاجرم حوادث تازه تری را به خدمت گرفته است. گرین گراس که در یونایتد ٩٣ در کار با بازیگران و دوربین در فضایی محدود سر بلند بیرون آمد، در کار با مکان های متعدد و شخصیت های بسیار نیز به خوبی عمل کرده و روندی منطقی به ماجراهای بورن می دهد. و هر چند مت دیمن چه از نظر فیزیکی و چه از نظر بازیگری انتخاب مناسبی برای این نقش نمی نمایاند[قبول دارم که دوره بازیگران خوش سیما و حتی اسطوره ای چون شون کانری یا چارلتون هستون گذشته است]، اما موفق به قبولاندن وی در نزد تماشاگر می شود. البته هنوز زوایای پنهانی در این شخصیت وجود دارد که باید در قسمت های آتی کشف شود. اولتیماتوم بورن از بازیگران خوبی در نقش های فرعی سود برده که می توان به استراتیرن و جون آلن اشاره کرد و از آلبرت فینی کهن سال نیز غافل نشد. اما اولتیماتوم بورن بی اغراق فیلم کارگردان است. برای چنین سرگرمی نفیسی باید کلاه را سر گرفت!
جیسون بورن از سوی کسانی که در CIA او را برای آدم کشی تربیت کرده اند، تحت تعقیب است. او که هنوز از فراموشی رنج می برد، موفق می شود تا هویت واقعی خود- دیوید وب- را کشف کند. اما کاملاً از آن چه بر سرش آمده، اطلاعی ندارد. دیدن مقاله ای در روزنامه که توسط سایمون راس درباره گذشته اش منتشر شده، باعث می شود تا به سراغ وی برود. اما با وجود دقت بیش از اندازه بورن، راس سر قرار توسط پاز-یکی از ادم کش های تریدستون- کشته می شود. راس قبل از مرگ چیزهایی درباره جیسون و تریدستون-کسی که او را اموزش داده- به وی می گوید. ظاهراً کسانی در CIA از جمله نوآ ووسن، نمی خواهند تا جیسون و دیگران به حقایقی ناخوشایند دست یابند. از طرف دیگر او امیدوار است تا سیستمی که با نام رمز Blackbriar شناخته می شود فعال کرده و پا جای پای تریدستون بگذارد. ووسن برای یافتن رد بورن از پاملا لیندی کمک می خواهد. اما لیندی خیلی زود به رفتار و نیت ووسن شک می کند. بورن نیز بعد از برخوردی دوباره با نیکی پارسونز از سوی آدم کش های تریدستون و ووسن تحت تقیب قرار می گیرد. ولی سر انجام موفق به دیدن دکتر آلبرت هیرش می شود. کسی که جواب تمامی سوال های بورن در نزد اوست…