میثم کریمی : یکی از جذاب ترین شخصیت های خلق شده در سالهای اخیر بدون شک " مینیون ها " بوده اند. شخصیت های زرد دوست داشتنی که اولین بار در انیمیشن «...
15 آذر 1395
یکی از جذاب ترین شخصیت های خلق شده در سالهای اخیر بدون شک " مینیون ها " بوده اند. شخصیت های زرد دوست داشتنی که اولین بار در انیمیشن « من نفرت انگیز » به مخاطبین سینما معرفی شدند و بخش عظیمی از موفقیت های این انیمیشن و قسمت دوم آن نیز مدیون حضور این موجودات زرد عجیب و غریبی است که تکه کلامهای رایج خود را دارند و البته کمی هم لهجه ایتالیایی اختیار کرده اند! این شخصیت های محبوب در سالهای اخیر پا را فراتر از دنیای انیمیشن گذاشته اند و نقش پررنگی در تبلیغات رسانه ای داشته اند که اغلب موارد آن مربوط به فناوری سه بعدی بوده است. اینبار نیز این شخصیت های پولساز در قالب فیلم مستقلی با نام « مینیون ها » به سینما آمده اند تا برای اولین بار فیلمی مخصوص به خود را داشته باشند و داستان خودشان را برای طرفدارانشان روایت کنند.
« مینیون ها » داستان سرآغاز این موجودات زرد دوست داشتنی را روایت می کند. مینیون ها به نظر می رسد که از زمان حیات بر روی کره زمین، همواره حضور داشته اند و به دنبال رئیسی برای خود بوده اند. آنها در طول زندگی شان در کنار روسای مختلفی اعم از تی-رکس، فرعون مصر و حتی دراکولا قرار گرفته اند اما هربار بر اثر اتفاقی باعث نابودی آنها شده اند. پس از گذشت سالها ، حالا مینیون ها که رئیسی را بالای سر خود نمی بینند دچار افسردگی شده اند و برای خارج شدن از این وضعیت، یکی از باهوش ترین آنها به نام کوین به همراه باب و استوارت، تصمیم می گیرند سفری را آغاز کنند تا بتوانند خود را از این وضعیت خارج کنند. آنها پس از یک سفر دریایی طولانی بالاخره به نیویورک می رسند و با زنی خبیث به نام اسکارلت ( سندرا بولاک ) آشنا می شوند که برنامه های پلیدی دارد و...
« مینیون ها » با یک مقدمه عالی و بامزه آغاز می شود که خلاقیت های مختلف در به تصویر کشیدن این مقدمه از این موجودات و تاریخچه آنها، ستودنی است. اما پس از اینکه 3 مینیون موفق می شوند به نیویورک سال 1968 وارد شوند، داستان بطور محسوسی دچار افت می گردد که عمده دلیل آن ضعف در شخصیت پردازی زن شرور داستان و روند کلی فیلم است. فیلم پس از معرفی مینیون ها، داستان دزدیدن اعتبار ملکه انگلستان را پیش می گیرد که روی هم رفته داستان جذابی برای مخاطبینی که قبلا این مینیون ها را در داستان قابل احترام « من نفرت انگیز » شاهد بوده اند، محسوب نمی شود.
شتابزدگی در نگارش داستان و عدم حضور شخصیت های بامزه ای نظیر " گرو " در « مینیون ها » به چشم می خورد. قبلا در « من نفرت انگیز » ما در کنار داستان ذات شرور گرو و کارهای شیطانی که انجام می داد، شاهد داستان بروز عواطف انسانی و سرپرستی کودکان بودیم که به درستی پرداخته شده بود و احساسات تماشاگر را بر می انگیخت. اما در « مینیون ها » این نکات ظریف فیلمنامه نویسی اعمال نشده و در عوض ما شاهد تصمیم گیری های مینیون بر حسب منطق و استدلال هستیم که موضوع باعث شده این موجودات زرد مثل گذشته کاملا نادان نباشند!
اما « مینیون ها » دارای ویژگی های برجسته ای نیز است که مشخصا به خودِ مینیون ها و نحوه اجرای شوخی هایشان باز می گردد که جذاب و بامزه از آب درآمده اند. مینیون ها در فیلم مختص به خودشان، فرصت بیشتری برای اجرای شوخی ها و دیوانگی هایشان داشته اند و با کلام و جمله های بامزه شان که معروف ترین آن " بِنانا " است، به راحتی قادر خواهند بود لبخند را به لبان طرفدارانشان بیاورند و آنان را به وجد آورند.
خوشبختانه کیفیت شوخی های این موجودات زرد در « مینیون ها » دچار افت نشده و ایده های خلاقانه و بِکر سازندگان درباره این موجودات به قوت خود باقی مانده است. اما عمده نقظه ضعف این شوخی های بامزه را باید عدم انسجام و یکپارچگی آن با داستان اصلی انیمیشن برشمرد. متاسفانه شوخی های داستان اصلی فیلم بدیع و خوشایند نیستند و بطور کل فقط این مینیون ها هستند که با شوخی های خودشان در موقعیت های مختلف، باعث خنده مخاطب می شوند و اجازه نمی دهند فیلم به ورطه سقوط بیفتد.
« مینیون ها » را چناچه بدون شخصیت مینیون ها در نظر بگیرید، داستانی ساده و پرداخت نشده و تا حد زیادی کلیشه ای دارد که توانایی رقابت با دیگر انیمیشن موفق این روزهای هالیوود یعنی « وارونه » را ندارد. اما زمانی که شخصیت مینیون ها را به داستان اضافه کنید و شوخی های آنان را در صحنه های مختلف دنبال کنید، « مینیون ها » آنقدرها هم تجربه آزار دهنده ای محسوب نمی شود و لحظات مفرح بسیاری برای شما به ارمغان خواهد آورد.
داستان انیمیشن پیش در آمد انیمیشن "من نفرت انگیز از سپیده دم زمان" شروع میشود. "مینیونها" که در ابتدا موجودات تک سلولی بودند، در طول سالها و قرنها تکامل پیدا کردند و در تمام این مدت هدفشان این بوده است تا به نفرت انیگزترین استادان خدمت کنند. مینیونها که به طور مداوم در نگه داشتن استادان خود از" تی رکس" گرفته تا "ناپلئون" ناموفق هستند، خود را بدون استاد میبینند که این باعث افسردگی شدید آنان میشود. اما یک مینیون با نام "کوین" نقشهای در سر دارد، او به همراه دوستانش "استوارت" و "باب" سفری طولانی را آغاز میکند تا استادی شیطانی را برای خدمت کردن به او بیابد. این سه نفر در سفری هیجان انگیز قرار میگیرند که در نهایت آنها را به سوی استاد بعدی خود یعنی "اسکرلت اورکیل" (ساندرا بولاک) هدایت میکند، "اورکیل" اولین تبهکار مؤنثی است که به این درجه رسیده. آنها از قطب جنوب تا نیویورک ۱۹۶۰ سفر میکنند، که سفرشان در نهایت به لندن ختم میشود، جایی که آنها باید با بزرگترین چالش خود روبرو شوند: نجات دادن گونهٔ مینیونها از نابودی...