به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
تحت تأثیر جریانی مشخص فیلم ساختن اتفاق طبیعی در سینما است. وقتی عباس کیارستمی، «خانه دوست کجاست» را میسازد تا سالها و نسلها بعد فیلمسازان جدید و جوان با ایده گرفتن از سبک فیلمسازی وی و یا کپی کردن مشخصههای تصویری سعی در بازآفرینی موفقیتی دارند که عباس کیارستمی با ساخت این فیلم به دست آورد. این جریان هم میتواند به ایستایی و توقف طولانیمدت سینما منجر شود هم میتواند توسط فیلمسازان با دانش و بااستعدادی چون اصغر فرهادی، متحول شود، تغییر شکل دهد و درنهایت با یک ایده اولیه که در ورای پرداختی متفاوت و شخصی نقش فرعی دارد، جریانی جدید به وجود آورد و خود به پویایی سینما کمک کند.
بهرام رادان و مهرداد صدیقیان در فیلم زرد
پس طبیعی است اکنونکه اصغر فرهادی و فیلمهایش نهفقط در داخل که در جشنوارههای بینالمللی و نزد منتقدان داخلی و خارجی اینقدر محبوب شدهاند، فیلمسازان جوان و اصولاً فیلم اولی با تأثیر گرفتن از این جریان دست به تولید آثاری بزنند که گاه در حد یک کپیبرداری محض از آب درآمدهاند و گاه حرفی برای گفتن داشتهاند. در این میان اما تاکنون، نه فیلمسازی دیدهایم که جسارت اندیشیدن ورای جهان ذهنیفرهادی داشته باشد و نه فیلمی که آنقدر دقیق و اصولی ساختهشده باشد که با ایجاد جریانی جدید، حرکتی روبهجلو ایجاد کند و تکانی اساسی به سینما بدهد. همینگونه هم هست که سالهاست شاهد خیل زیادی از کپیبرداریهای دسته چندمی از آثار فرهادی و فقط چندتایی فیلم خوب و مستقل چون «برادرم خسرو» و «ویلاییها» بودهایم.با این مقدمه تکلیفمان با «زرد» مشخص میشود. درست حدس زدید، «زرد» هم یکی دیگر از آثاری است که متأثر از فرهادی و سینمای وی ساختهشده است؛ اما مصطفی تقی زاده، علیرغم اینکه فیلم اولش حرف چندانی برای گفتن ندارد، شاید جز معدود کسانی باشد که در تأثیرپذیری از سینمای فرهادی، یکسره تا بیخ ماجرا پیش نرفته است و در ورای داستانی که حول یک بحران میگذرد و واکنشهای اخلاقی طرفین را برمیانگیزد، بارقهای، هرچند کمرنگ، از جهانبینی خودش و سینماگری که اصولاً میتواند باشد نشانمان میدهد.
بهرام رادان و آناهیتا درگاهی در فیلم زرد
«زرد» داستان چند جوان نخبه است که برای بورسیهای که دریافت کردهاند راهی ایتالیا هستند اما درست چند شب قبل از عزیمت، حادثهای رفاقت، دوستی، اعتماد و همه ویژگیهای اخلاقی آنها را به محک میگذارد و با پیشروی ماجرا هرکدام از این شخصیتها بیشازپیش در دوراهی انتخاب آینده و خوشبختی خود یا ماندن پای رفاقت و دوستیشان مردد میشوند.
از همین چند خط متوجه میشوید که تقی زاده تا چه حد وامدار سینمای رئالیستی فرهادی است؛ اما به تماشای فیلم که مینشینید بهجز این داستان غیرقابلباور و تسلسل حوادثی که پشت سر هم و از درودیوار میبارند، دوراهیهای اخلاقی و تقابلات افراد درگیر در این ماجرا که فقط وجود دارند تا فیلمی فرهادی وار ساخته شوند، جزئیاتی در متن قصه تنیده شده که باظرافت و دقت پرداختشدهاند و وقتی شمارا یاد آثارفرهادی میاندازند حالتان گرفته نمیشود. جزئیاتی که بهجای کپیبرداری که بیشتر فیلم «زرد» را تشکیل میدهد درواقع ایدهای اولیهای است که در جهان داستانی تقی زاده گسترشیافتهاند. مثل خانه حامد (شهرام حقیقت دوست) و همسرش نهال (ساره بیات) که به دلیل مهاجرت این زوج بههمریخته و آشفته است. این فضاسازی آنقدر در پسزمینه اتفاقات داستان کمرنگ است که شاید حتی به آن توجه هم نکنید اما آشکارا از مؤلفههای شناختهشده سینمای فرهادی است؛ خانهای درهمریخته که نشان از وضعیت بغرنج و روابط نابسامان افراد دارد.چنین نشانهگذاریهای تصویری و ارجاعاتی که به آثار مؤخر فرهادی در «زرد» میبینیم بااینکه طنازانه و بهجا مورداستفاده قرارگرفتهاند و میتوانند از ادامه مسیر فیلمسازی فرهادی در مسیری جدید حکایت داشته باشد، به حاشیه راندهشدهاند و در پشت دیالوگهای شعارزده و سکانسهای پرطمطراق «زرد» پنهانشدهاند. چنین رویکردی را در ابتدای فیلم هم میبینیم. وقتگذرانی این دوستان با یکدیگر، شمارا یاد نیمه اول فیلم «درباره الی» میاندازد؛ سرخوشی و بیخیالی که قرار است خیلی زود قربانی یک فاجعه شود؛ اما تقی زاده توانسته این تم را در داستان خود بنشاند و رنگ خود را بر آن بزند و بیننده را با سرگرم کردن و شریک کردن در خوشی سطحی کاراکترهایش، آماده ورود به فاجعه و پیش آوردن گره اصلی کند.
ساره بیات و بهاره کیانافشار در فیلم زرد
گرچه ده دقیقه ابتدایی فیلم حال خوبی دارد و خوب هم پرداختهشده است، اما نیمهکاره و سرسری تمام میشود تا فیلمساز زودتر دستش را رو کند و با درگیر کردن احساسات بیننده در مسیر پیشروی حوادث، او را احساساتی کند و تحت تأثیر قرار بدهد؛ درنتیجه این مقدمه بر شناسایی کاراکترها و فضاسازی کارگردان کاملاً هدر میرود و مثل عضوی زائد از باقی کنشها و جریانات فیلم خودنمایی میکند. درواقع تقی زاده آنقدر درگیر پیشبرد داستان، گرهافکنی و گرهگشایی و درگیر کردن احساسی مخاطب است که از بسط و گسترش حوادث و کاراکترها بازمانده است. ریتم تندی که حوادث را پشت سر هم مطرح میکند و بدون بسط داستان و فضا، کاراکترها را درگیر میکند و در مقابل هم قرار میدهد، به بیننده فرصت تحلیل و واکاوی کنشهایی را که میبیند نمیدهد. عجیبتر اینکه این ریتم تند، بعد از نمایش حادثهای که مدنظر فیلمساز بوده ناگهان متوقف میشود و عدم انسجامی شدید بر کل فیلم حکمفرما میشود. همه اینها شبیه این است که فیلمساز میخواهد زودتر نقاط بحرانی داستانش را معرفی کند و خیال خودش و بیننده را راحت کند؛ اما درواقع، «زرد» هر جا که از پیشبرد روایتش بازمیماند، هرگاه که ارتباطش با مخاطب قطع میشود و از ریتم میافتد، به سراغ این حقه میرود و با نمایش یک حادثه جدید به دراماتیکترین شکل ممکن سعی در آفرینش تراژدی میکند که بیننده با دیدن آن احساساتی شود و دوباره همراه فیلم گردد.«زرد» سکانسهای خوبی هم دارد. سکانسهایی که شما را امیدوار میکند با فیلمسازی طرف هستید که اگر سایه فرهادی را زمین بگذارد و کمی جسارت به خرج دهد میتواند شگفتیآفرین باشد، اما متأسفانه دقیقاً در همین لحظات است که «زرد» یا از ریتم میافتد یا به سمت سوءاستفاده از عواطف بیننده میرود و دوباره در سراشیبی یک فیلم متوسط غیرقابل اعتنا میافتد.
ساره بیات و شهرام حقیقت دوست در فیلم زرد
بهعبارتدیگر عدم انسجام و رویکرد سانتی مانتالیسم نقی زاده در اولین فیلمش باهم در رقابت هستند تا مهمترین ایراد فیلم را شکل دهند.
«زرد» با آن تیزر جذابش و بازیگران مطرحش، نهتنها در ترسیم موقعیت بغرنج کاراکترها عاجز است که در پرورش شخصیتهایش هم بهشدت ناتوان است. بازیگرانی که انتظار دارید حداقل بازیهای قابل قبولی از آنها ببینید، در «زرد» ناامیدکننده ظاهر میشوند چراکه شخصیتهایشان به کاراکتر نرسیده و معلق میان زمین و هوا مانده است. مسلماً «زرد» پیشزمینه داستانی داشته که در ذهن نویسندهاش جریان داشته است اما بینندهای که از این پیشزمینه آگاه نیست نمیتواند باشخصیتها و چالشهای پیش رویشان هم ذات پنداری کند. همینطور بازیگرانی که شخصیتهایشان تکراری و پر از علامت سؤال است هم نمیتوانند آن کاراکتر را بهخوبی به تصویر بکشند.
بهرام رادان و بهاره کیانافشار در فیلم زرد
اما این عدم انسجام در ریتم، پرداخت ناشیانه و کپیبرداری شده، بازیهای تکراری و متوسط بازیگران تاکنون خوب عمل کرده است. «زرد» هم در جشنوارههای بینالمللی موفق بوده است و هم در گیشه. شاید دلیل موفقیت خارجی «زرد» را بتوان به علاقه خارجیها به سینمای فرهادی و جریان پسازآن مرتبط دانست اما بیشک موفقیت «زرد» در گیشه داخلی را باید مدیون احساسات گرایی دانست که بیننده ناآگاهانه گرفتارش میشود و مجذوب داستانی میشود که منطق رواییاش بهشدت مشکل دارد، نمونههایش را بارها دیده است و بازیگرانی که برایش چشمنواز هستند اما بهترینشان نیستند.
خلاصه کلام، «زرد» در بهترین حالت فیلم متوسطی است، اما فیلمسازی دارد که میتوان رویش حساب باز کرد تا شاید دومین فیلمش مستقلتر و شخصیتر باشد. فراموش نکنیم وحید جلیل وند چند سال پیش با اولین فیلمش چه ازلحاظ ساختاری و چه ازلحاظ محتوایی خیلی عقبتر از«زرد» بود، اما امروز با دومین فیلمش شگفتی آفریده است. به نظر میرسد باید منتظر ماند و دید مصطفی تقی زاده مسیری مشابه طی میکند یا اسیر قوانین دیکته شده جذب مخاطب در سینمای ایران باقی میماند.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.