به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
هرچند زنگ خطر افتادن اصغر اسکاری سینمای ایران در دام تکرار مکررات با "گذشته" به صدا درآمده بود اما حالا "فروشنده" یک گواه کامل است بر هدر رفتن استعدادی که تکرار بیخطر بازیهای گذشته را ارجحیت می دهد به بزرگ کردن دنیای ذهنی و ایدهآلهای فیلمسازی.
همان روز که اصغر فرهادی به ناگاه خبر از تأخیر در همکاری با پدرو آلمادوار داد و به ایران بازگشت تا "فروشنده" را بسازد می شد دریافت که برای فرهادی کعبه آمال همین است که هست و او جرأت این را ندارد که اعتبار برآمده از اسکارش را زمینه ای کند برای درنوردیدن عرصه های تازه.
در آن سوی دنیا یک مکزیکی به نام الخاندرو گونزالس ایناریتو اشتهار برآمده از اسکار را مجالی می کند برای تجربه هایی تازه و می رود "از گور برگشته" را می سازد که داستانی بدوی و پر از سبوعیت و سختی در تولید دارد اما در اینجا اصغر آقای سینمای ما شاید چون اعتماد به نفس جهانی شدن را نداشته چهار سال بعد از اسکار و ساخت یک فیلم در فرانسه همچنان دور باطل می زند.
"فروشنده" پر شده از شخصیتها و افعال پرتردیدی که نسخه اصلترش را در آثاری همچون "جدایی..."، "درباره الی" و حتی "شهر زیبا" دیده بودیم و مشخص نیست کارگردانی که داعیه جهانی شدن دارد چطور در یک عقبگرد کامل کوشیده به جای انداختن طرحی نو با دستاویزی به تجربیات موفقش و عاریه گیری از آنها فیلم تازه ای بسازد.
ایراد بزرگتر سوژه جعلی فیلم درباره تعرض به زن متأهل در خانه اش است. از فیلمنامه نویسی که آثاری مانند "جدایی..." ،"رقص در غبار" و "دایره زنگی" را نوشته و حضورش در نگارش "ارتفاع پست" به نتیجه ای مقبول انجامید بعید بود تا این حد خامدستانه به گسترش سوژه بپردازد.
سناریستی که از حال و روز زندگی بدنامان روزگار نو خبر ندارد حداقل کاری که باید بکند تحقیق در این باره است و سپس با شواهد برآمده از تحقیق است که باید گره بنیادی درام بر محوریت سبک زندگی یک زن بدنام ایجاد شود نه اینکه به جای رفتن به سراغ مابه ازای واقعی، در یک گرته برداری آشکار از خاطرات برآمده از فیلمفارسیها به جعل سوژه پرداخته شود.
فرهادی همان قدر که اعتماد به نفس پیمودن مسیرهای تازه سینمایی را ندارد جرأت این را هم نداشته که برای محکم شدن گره فیلمش نزد دستیاران خود به کمدانشی درباره سوژه محوری اعتراف کند و از آنها بخواهد با تحقیق در این باره به دادش برسند.
رجوع به "فقر و فحشا"ی مسعود ده نمکی هرچند از تاریخ تولید آن هم بیشتر از یک دهه می گذرد میتوانست کمک حال اصغر آقای سینمای ایران در آشنایی بیشتر با کسب و کار زنان بدنام باشد.
اما فرهادی هیچ کدام از این راهها را نرفته و متأسفانه هیچ کدام از همکارانش که نام برخی از آنها را یک تریلی هم جابجا نمی کند- احتمالا بخاطر اعتماد به کارگردان اسکاری- کلمه ای در این باره از او ایراد نگرفته اند و این جناب کارگردان هم با تخیل نگاری گرهی افکنده که هرچه از زمان فیلم می گذرد بیش از قبل متوجه سست بودن آن می شویم.
خنده دارتر از توصیف فانتزی چگونگی کسب و کار بدنامان، روندی است که پس از گره افکنی توسط شخصیتهای اصلی پی گرفته می شود.
تعرض به یک زن متأهل در خانه اش به گمان اینکه او بدنام است گره ماجراست و برخورد همسر زن با ماجرا ادامه داستان را شکل می دهد. برخوردی پر از انفعال و تردیدهایی که انگار اگر در اثری از فرهادی نباشد اثر به تولید نمی رسد.
این تردیدها هرچند در اثری مانند "جدایی..." و در تصویرسازی ارتباطات مرد طبقه متوسط با زنی از طبقه پایین می تواند پیش برنده درام باشد یا در "چهارشنبه سوری" وقتی شک و دودلی یک زن نسبت به همسرش را به نمایش می گذارد ملموس جلوه می کند اما در "فروشنده" کمترین علت منطقی ندارد چون نه زیربنای ذهنی دارد و نه زیربنای حسی.
مردی که به زنش تجاوز شده مگر امکان دارد درباره مجازات متجاوز به تردید برسد؟ آن هم به تأثیرپذیری از زنی که بعد از تعرض مدام بهانه جویی می کند.
آن هم تردیدی به مراتب بدتر از انتقام چون فیلم طوری پیش می رود که مرد بعد از یافتن متجاوز و حین بازجویی شخصی و حتی محبوس کردن وی در همان خانه فروپاشیده و در ادامه از خانه بیرون زدن و سپس بازگشت به خانه و تلاش برای تسویه حساب نیز همچنان سردرگم است که چه کند؟ و عجیب که همین سردرگمی باعث میشود مرد متجاوز را دو بار تا سرحد مرگ ببرد و برگرداند...
پرسشی که قبل از هر شخص دیگر خود فرهادی و شرکای تولیدش باید بدان پاسخ دهند این است: آیا جنابان فرهادی یا الکساندر مالهگی یا حتی خانم فاطمه الرمیحی که به "فروشنده" فاند یا تنخواه داده هم اگر در زندگی شخصی به چنین موردی بربخورند این گونه به تردید میافتند و مجازات متعرض را به تأخیر می اندازند؟
مگر امکان دارد کسی در برخورد با متعرض به ناموس خود این قدر گرفتار تردید و سردرگمی شود؟ آن هم یک فرهنگی اصولگرا که سعی می کند حتی در برخورد با دانش آموزی که در گوشی اندرویدش فیلمهای ناجور ذخیره می کند به شدت خشن باشد.
فرهادی فقط بیاید و به این پرسش پاسخ دهد که اگر ماجرای شخصیت اصلی برای خودش رخ داده بود چه می کرد؟ اگر ایشان جرأت کرد و به صراحت در این باره حرف زد آن گاه راحتتر می توان درباره اهداف یک فانتزی سازی آشکار از مردان ایرانی در "فروشنده" به نتیجه گیری رسید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
[منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
آخرشم با متلک پرونی های بیخود نویسنده خودشو لو میده و میشه فهمید که هدفش نقد و مسئلش سینما نیست.سیاسی بازی تو سینما جواب نمیده دوست عزیز
این خیلی خوبه که هم نقدهای موافق رو منتشر میکنید هم نقدهای مخالف