به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
در طول تماشای فیلم «مادری»، ما با شخصیت هایی روبرو هستیم که نه تنها خوب پرداخته نشده اند، بلکه اتفاقاتی که برایشان می افتد نیز به خوبی بیان نشده اند! از ابتدا با یک معرفی اجمالی، داستان آغاز می شود؛ داستانی که حتی نقطه ی ابتدای آن و تمرکز اصلی فیلمنامه تا مدتی مشخص نیست و بیننده تنها یک سری از پلانها را می بیند که انگار به هم مربوط هستند و می خواهند ذهن مخاطب را به نتیجه گیری هایی سوق دهند. این مورد تا حدود دقایق ۳۰ یا ۴۰ فیلم حل شده و داستان بالاخره ریتم خود را یافته و روان می شود؛ تا حدود ۱۰ دقیقه این ریتم خوب حفظ می شود و دقیقا در همین مواقع، مشکل بعدی فرا رسیده و انسجام فیلم به کل به هم می ریزد. عشق ها به هم گره می خورند و حوادث یکی پس از دیگری پیش می آیند. این در حالی است که برخی از این حوادث یا در قصه گنجانده شده اند و انگار در هماهنگی با سناریوی اصلی نیستند یا منطقی پشت آنها نیست. دیالوگهای فیلم و اتفاقات بی دلیل ناشی از آنها نیز در ذوق بیننده می زنند و انگار همه چیز با دستپاچگی کار شده. و اما همه ی این ماجرا ها روایت می شوند تا به پایان بندی برسیم که البته انتظارش را از مدتها قبل می کشیدیم. شعارزدگی، -بازهم- اتفاقات بی دلیل و عدم انتقال حس باعث می شود تا این پایان بندی نیز، مانند بسیاری دیگر از ملودرامهایی که می خواهند متفاوت باشند، محکوم به شکست و تا حدی سانتی مانتال باشد. با وجود تزریق چند شخصیت فرعی برای جذاب کردن داستان (خصوصاً پسر همسایه یا سجاد) اما، آنها نیز مانند شخصیت های اصلی به درستی تعریف نشده اند و شاید حتی حضور بعضی از آنان کاملاً غیرضروری باشد. همچنین از ابتدایی ترین لحظه ی فیلم تا پایان، دو شخصیت زن اصلی، به هیچ گونه تحول یا تغییری نرسیده و همانگونه که وارد داستان شده اند، پایان می یابند؛ بطور خلاصه، هیچگونه درگیریِ شخصیتی در پایان بندی گنجانده نشده است.
هانیه توسلی و هومن سیدی در فیلم سینمایی مادری
عنوان فیلم نیز مانند متحوایش شعارگونه است. در «مادری»، همه برای یکدیگر مادری می کنند؛ نگرانند، “دست خودشان نیست”… البته از تأثیر سکانس پایانی در نامگذاری فیلم نیز نباید غافل شویم؛ خاله ای که مادر می شود. “تو مادر خوبی می شوی” هم از همان اواسط فیلم، پایان را تا حدودی لو داده بود! با اینکه سخن پایانی در ذات خود، زیباست و تا حدودی انسانی (اگر البته بی مسئولیتی مرد در قصه ی مادری را نادیده بگیریم)؛ اما مخاطب فیلم، باید به چه چیزی متصل شود تا تمامی اتفاقات را با عمق وجود باور کند؟ شخصیت پردازی نادرست و ناقص، عدم رعایت فرم صحیح داستانگویی و زندگی شخصی خاله ای که که انگار دیگر مهم نیست و فراموش می شود(اگر نامش را فداکاری کاذب و بی دلیل مادر اصلی و ،در ادامه ی آن، خاله ی بچه نگذاریم!)، همه و همه باعث می شوند تا با وجود تأثیرگذاری متوسط، سپردن مادریِ یک دختربچه به خاله اش در حالی که پدری ضعیف دارد، چیزی جز یک شعار فمنیستی بنظر نیاید. با اینکه در تمام طول مدت فیلم، نویسنده و کارگردان سعی در برقراری مساوات میان زن و مرد داشته، اما در نهایت از شخصیت نامزد و پدر اصلی داستان که کلیدی ترین مردان نیز هستند، غافل شده و آنان را به ترتیب، خائن و ضعیف نشان می دهد؛ در حالی که تلاش و دوندگی پدر را در اواسط فیلم برای نگه داشتن زندگی، همسر و دخترش شاهد بودیم.
نازنین بیاتی در فیلم مادری
در متن به وضوح دیده می شود که زنان و مردان یزدی عموماً انسان هایی نشان داده شده اند که در زندگی خصوصی دیگران سرکشی می کنند، پشت غریبه ها را خالی می کنند، زیر قول خود می زنند، دروغ می گویند و… اگر لوکیشن و مردم این فیلم نیز تهران بودند، با تعمیم این موارد به جامعه، می توانستیم حتی به این قضیه برسیم که مادری علاوه بر سناریوی خود، در حال آسیب شناسی اجتماعی نیز هست؛ ولی نبودن این موارد در شخصیت های مهاجر تهرانی و مثبت بودن همه ی آنها در برابر اخلاقیات مردم یزد، این موارد را به زیاده روی در آسیب شناسی شهری! تبدیل کرده و یک اثر ضداخلاقیات مردم یزد. گرچه فیلمبرداری در یزد، در برخی موارد جزئی به کمک فیلم آمده و معماری سنتی آن باعث تلطیف فضا می شود، اما بیانات ضدیزدی فیلم آنقدری هستند که باعث شوند شعارهای فیلم از قبل هم بیشتر شود.
هومن سیدی در فیلم مادری
فیلمنامه و متن مادری اشکالاتی دارند که در میان -حتی- فیلم اولی ها نیز، کمتر شاهد آنها هستیم. عدم رعایت ساختار و انسجام متن، زیاده گویی و شعارزدگی و پرداخت ضعیف و سطحی نگری به حوادث و کاراکترها از جمله موارد کلیدی هستند که متن مادری فاقد آنهاست. همچنین دیده شدن تعداد زیادی پلانِ کاملاً بی محتوا در میان فیلم، مادری را از ریتم خارج می سازد. به دلیل ضعف متن، هیچ یک از بازیگران نتوانسته اند نقشهای خود را شناخته و اجراهایی قابل قبول ارائه دهند. با مقایسه ی بازی «هانیه توسلی» در مادری و «بن بست وثوق» می بینیم که خود توسلی قادر به خلق موقعیت هایی جذاب با نشان دادن میمیکهای خوب و اکت نسبتاً خوب است؛ درنتیجه آنچه شاید باعث درخشش او در بن بست وثوق و بازی بسیار بد و مصنوعی وی در مادری شده، شکست خوردن فیلمنامه در خلق شخصیت باورپذیر باشد. تصاویر اما گاهاً خوب درآمده و زاویه و عمق نماها در لحظاتی از فیلم جذاب هستند. «هایده صفی یاری» نیز کار تدوین را به خوبی انجام داده است. نکته ای که شخص بنده را به فکر وا داشته اینست که چرا چنین فیلمنامه ای که متنش اضافیست، به یک فیلم بلند نود دقیقه ای تبدیل شده در حالی که شاید بعنوان یک فیلم کوتاه سی دقیقه ای، می توانست به اثری قابل قبول یا حتی عالی تبدیل شود! در نهایت، با سخنی از آلفرد هیچکاک، فیلمساز مؤلف آمریکایی، متن را به پایان می رسانم :«برای ساختن یک فیلم عالی به سه چیز نیاز داری : فیلمنامه، فیلمنامه، فیلمنامه.»
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.