کنت جونز : نابخشوده-فیلمی بود که برای سازندهاش مقداری احترام و چند اسکار به همراه آورد.سینما دوستان درباره آن میگویند که تنها فیلم بزرگی است که تاکنون اسکار گرفته است،البته به جز چقدر...
15 آذر 1395
نابخشوده-فیلمی بود که برای سازندهاش مقداری احترام و چند اسکار به همراه آورد.سینما دوستان درباره آن میگویند که تنها فیلم بزرگی است که تاکنون اسکار گرفته است،البته به جز چقدر درهام سرسبز بود،ساخته جان فورد در 1941.آنان این فیلم را فیلمی میدانند که گرچه خشونت را صریحا محکوم میکند اما انتقام خونین را به اوج رسانیده است. مشخص است که ایستوود با تماشاگرانش بازی میکند؛ در پایان نابخشوده مرد بدون نام زنده میشود،اما مسیری را که برای رسیدن به این پایان برگزیدهاست این زنده ساختن را توجیه نمیکند؟بدون این فیلم که خواسته باشم از خروج از شهر شخصیتی یاد کنیم که در مقابل همه میگوید چقدر خطرناک است اگر کسی ادعا کند که زنان و کودکان زیادی را کشته است.این درست است که پلهای مدیسون کانتی به سبک ملو-رمانتیک تعالی نمیبخشد،سبکی که بدون آن،فیلم نمیتوانست وجود داشته باشد.
با این همه فیلم روی این سبک کار میکند و آن را به اندیشهای عمیق درباره زمان تبدیل میسازد.(آیا کارگردان دیگری وجود دارد که چنین با سادگی احساس گذر زمان را در آدمی ایجاد کند؟) در دنیایی کامل، صحنههای مبتذل اتوبوس به پای صحنههای کاستنر و بچه نیست،اما آیا میتوان گفت که این صحنهها تمام فیلم را خراب کرده است؟و آیا این صحنهها برای روشن کردن تحلیل اساسی خشونت لازم نبود؟نابخشوده و دنیایی کامل تنها فیلمهای آمریکایی هستند که به این موضوع پرداختهاند و آن،در یکی از بدتری لحظات تاریخی معاصر آمریکاا،یعنی در زمان بازتاب محاکمه رادنی کینگ. (نابخشوده در زمانی که رای اعلام شد بر پرده رفت) حتی اگر سناریوی دنیای کامل از سناریوی نابخشوده بیشتر هم پرداخت شده باشد باز من فیلم اول را ترجیح میدهم:تعادلی که ایستوود بین دوستی و خشونت ایجاد میکند نه تنها عجیب است، بلکه عمیقا درست هم هست.
در تلویزیون،اکنون بیست دقیقه آخر فیلم برد جریان دارد:فیلم به نظرم همان قدر تاریک و جدی است که در اکران اول دیدم،حدود ده سال پیش. چه کسی جز ایستوود میتوانست مرگ برد را با چنان سادگی و شکوهی فیلمبرداری کند؟ در آپارتمان گرم و راحت نیکاکونیگسوانر،برد،که تشنگیاش در کنار تلویزیون روشن فرونشانده است،نمیتواند جلوی خندهاش را در برابر نمایشی که همیشه میخواست از آن پیشی جوید،بگیرد،و تنها میمیرد.زمان دقیقا حساب شده این سکانس و سکانسهای دیگر فیلم است که به بارون امکان میدهد تا گفته پزشک قانونی را تصحیح کند و بگوید:او سی و چهار سال داشت.و این گفته طنینی عمیق و سیاه بیابد و من نمیتوانم ستایش بزرگتری برای ایستوود هنرمند بیابم.
وايومينگ، سال 1880. گاوچران مستي، فا//حشه ای را زخمي مي کند. «داگت» (هاکمن)، کلانتر مستبد شهر، گاوچران و دوستش را بدون مجازات رها مي کند. زن و چند تن از همکارانش هزار دلار جمع مي کنند تا به عنوان جايزه به کساني بدهند که بتوانند آن دو را مجازات کنند. «اسکوفيلد کيد» جوان (وولوت) نيز سراغ «ويليام ماني» (ايست وود)، خلافکار سابق مي رود تا بتواند با کمک هم جايزه را به دست بياورند...