به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به نظرم در بررسی تازهترین کار حاتمیکیا اول باید تکلیفمان را با خودمان مشخص کرده باشیم. اگر انتظاراتمان به دنبال روبان قرمز و خاکستر سبز و یا حتی مهاجر است به نظرم بیراهه میرویم. حاتمیکیا طی دههی اخیر نشان داده که دغدغههایی مهمتر از نفس سینما در فیلمسازیاش دارد. چیزهایی مثل صدور بیانیه، ایراد سخنرانی وخطابه اینقدر برای او اهمیت دارند که به نظر میرسد کل داستان را به سمتی میبرد که مجالی برای سخنرانی قهرمان اثرش بیابد. حالا اگر این سخنرانی مناسبتی با کلیت اثر هم نداشت خب نداشت. به گمانم حاتمیکیا طی این ده سال نشان داده حرفهای زیادی برای گفتن دارد و فرصت و مجال و حوصلهای برای قصهپردازی و حشو و اضافات فیلمسازی ندارد.
با این توضیح از دیدن بادیگارد ممکن است خسته نشوید و حتی زمانهایی با یادآوری دوران باشکوه حاتمیکیا از قاببندیهای محمود کلاری لذت ببرید، تحت تأثیر موسیقی کارن همایونفر قرار بگیرید، بارها در طول فیلم دلتان بلرزد و حتی نم اشکی هم بریزید. اما اگر منتظرید حیدری/ پرستوییای ببینید که تکلیفتان با قصهپردازی و شخصیتپردازیاش را در انتها بدانید، در اشتباهید. او بادیگاردی است که در ادامهی شغلش برای حفاظت از سیاسیون مردد است و این تردید میان حفاظت کردن یا عافیتطلبی او را بیقرار ساخته است. از ابتدا و زمانی که اشتیاق او را در فلاشبکی که محافظ شهید رجایی بود میبینیم و بعد عمق احساس غبن امروز او را شاهدیم، دلمان را صابون میزنیم و به خود میگوییم روایت با چه پارادوکس و نقطهی عزیمت قشنگی شروع شده است. اما متأسفانه انتظار اولیه نتیجهی دلخواه به دنبال ندارد.
حیدر ظاهراً طلبی از کسی ندارد ولی در طول فیلم نمیفهمیم چرا این اندازه از عالم و آدم طلبکار است. خود را سرباز معرفی میکند اما به اندازهی یک ژنرال حرف و نظر دارد. خود را خیبری معرفی میکند اما از او چیز دیگری میبینیم. و این میشود که دوگانگی در شخصیتپردازی حیدر به دوپارگی در ساختار اثر تبدیل میشود. حیدر در این فیلم خیلی شبیه حاج کاظم در آژانس شیشهای است. حاج کاظم هم باورهایی داشت که در راه آنها عدهای را گروگان گرفت و اسمشان را هم شاهد گذاشت و ما هم آن را باور کردیم و تا پایان همراهش شدیم و پذیرفتیم که عباس اینقدر ارزش دارد که حاج کاظم برایش این هرج و مرج را برپا کند و شهر را به هم بریزد. اما متأسفانه بادیگارد جوری است که دعوای حیدر برای دفاع از ناموسش در پارک به دل نمینشیند. هرچه فاطمه فاطمه گفتن حاج کاظم مفهوم بود این رابطهی عاشقانهی حیدر با همسرش/ مریلا زارعی درک نمیشود.
بگذریم... حاتمیکیا برای ما فقط یک فیلمساز نیست او به جایگاهی رسیده که اسمش امروز یک برند است و هر حرف و بیانیه و واکنش و فیلمش توجهآفرین است. حالا اگر ما بیشتر دوست داریم او را کسی ببینیم که قصه بگوید و «فیلم بسازد»، این مشکل ماست.