به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلم با یک سکانس رقص محلی شروع می شود. این رقص محلی جالب توجه است اما حرکات ضعیف مصطفی زمانی که انگار در حال روخوانی از یک متن موزون است، بدجوری مصنوعی بودن این رقص را هویدا می کند.
فیلمنامه « یه عاشقانه ساده» اشکالاتی دارد که متاسفانه تعداد آنها زیاد است. از رابطه عجیب و غریب بین علی و گندم بگیرید تا مرگ خورشید خانم !
سالی که اتفاقات فیلم در آن رخ می دهد مشخص نیست، اما بهرحال به زمان نسبتا دوری اشاره دارد ( هنگامی که امان در حال شمردن پول هست می توانید با نگاه به اسکناس ها، این موضوع را متوجه شوید ) اما رابطه بین گندم و علی و خلوت کردن و دلبری کردن این دو در محیط سنتی روستا، غیرقابل باور است.
یک داستان اضافه هم در فیلم قرار دارد که هیچوقت به سرانجام نمی رسد. رابطه ای که علی قربانزاده و مهراوه شریفی نیا آن را خلق می کنند، یک کمدی بی مزه است که حتی در آخر فیلم متوجه نمی شویم چه بلایی سر آن آمد!
تدوین فیلم هم مشکلات خاص خودش را دارد. البته اینروزها باب شده که اغلب مشکلات تدوین را به گردن ممیزی بیندازند، اما فیلمی که بر پرده سینما مشاهده می شود، تدوین ناگهانی و پر اشکالی دارد.
یکی از دیالوگ های رایج فیلم این است که : « حرف مردم را چه کنیم – مردم پچ پچ می کنند » اما هرگز ما شاهد مردمی در « یه عاشقانه ساده » نیستیم! آنها بی آنکه نقشی در فیلم داشته باشند، در پس زمینه در حال رفت و آدم هستند و ما از طریق دیالوگ های شخصیت های اصلی داستان متوجه می شویم که آنها چطور فکر می کنند!
تکلیف تماشاگر با شخصیت صفر هم مشخص نیست. معلوم نیست او خودخواه است؟ خیرخواه است؟ انحصار طلب است؟ یا....
همچنین باید به لهجه بازیگران فیلم اشاره کنم که کوچکترین نشانی از لهجه روستایی در آن مشاهده نمی شود! داستان « یه عاشقانه ساده » در روستا سپری می شود اما همه بازیگران فیلم به فارسی سلیس دیالوگ می گویند و بعضاً کاملاً لفظ قلم هم صحبت می کنند!
برای اینکه در رابطه با لهجه بیشتر متوجه منظور بنده شوید، لازم هست که به فرم ادای دیالوگ های همایون ارشادی دقت کنید.
این یکی از دیالوگ هایی هست که چند بار در طول فیلم تکرار می شود :« بیا چپق بکشیم! »
داستان تکراری فیلم تا 45 دقیقه اول نسبتا کشش لازم را دارد و بیننده را با خود همراه می کند، اما پس از آن کم کم سقوط را تجربه می کند. پس از 45 دقیقه ابتدایی، ما با انواع و اقسام روشهای آب بستن به فیلم نظیر مرگ همسرِ کریم، ابراز علاقه کردن های پی در پی کرامت به گندم ( سکانس قبرستان؛ مشخصا ) مواجه هستیم.
شرح یکی از سکانس های فیلم به این شکل است : اَمان وارد صحنه می شود، به گندم می گوید :« بیا اینجا ! » ، و وقتی گندم می آید، یک سیلی محکم به او می زند و می رود!
موسیقیِ امیر توسلی چند قدم از خود فیلم جلوتر است.
روستای ابیانه که فیلمبرداری فیلم در آنجا انجام گرفته ، یکی از مناطق بکر روستایی است که چشمها را خیره می کند. تاکید ویژه سامان مقدم بر گرفتن نماهای مختلف از این روستا، به زیبایی آن اهمیتی دوچندان داده است.
حضور مهناز افشار در چنین نقشی، دستاوردی برای وی به همراه نداشته است. افشار حداقل با تصویری که در « یه عاشقانه ساده » به مخاطبش نشان داده، ثابت می کند که برای چنین نقشهایی آماده نیست و بهتر هست که به ایفای نقش دختران امروزی بازگردد. در بازی مهناز افشار همه چیز مشاهده می شود به جز یک دختر روستایی بودن!
مصطفی زمانی در مقایسه با مهناز افشار، وضعیت بدتری دارد! فرم ادای دیالوگ زمانی هیچ شباهتی به افراد روستایی ندارد و بازی بد زمانی در طول فیلم نیز تماشاگر را آزار می دهد؛ گریه کردن های مداوم وی، بد نه ، بلکه عجیب است!
همایون ارشادی بازی خوبی در « یه عاشقانه ساده » داشته است. اگر بخواهیم به لهجه کاملاً فارسی و لفظ قلم صبحت کردن های او بی اعتنا باشیم، باید بگویم که وی به خوبی توانسته از پس نقش اَمان برآید.
در مورد فرهاد آئیش می توان گفت که می شد از بازیگر دیگری در نقش صفر استفاده کرد. آئیش بازیگر توانمندی است اما تماشاگران در سالهای اخیر وی را تنها در نقشهای کمدی ( سامان مقدم در کمدی موزیکال « مکس » از آئیش در نقش اصلی استفاده کرده بود ) مشاهده کرده اند که این خود عاملی بازدارنده برای ارتباط برقرار کردن مخاطب با آئیش است.
در بین بازیگران فیلم ، احمد مهرانفر بازی قابل قبول تری به نسبت دیگران ارائه داده است. مهران فر خوشبختانه لهجه فارسی را کنار گذاشته و ته لهجه روستایی گرفته است.
داستان « یه عاشقانه ساده » به حد کافی تکراری و خسته کننده است که تماشاگر حوصله تحمل آن را نداشته باشد، اما پایان بندی کاملاً بی منطق فیلم، تیر خلاصی است بر پیکره تماشاگر. کرامت در تمام دقایق فیلم ، شخصیتی سرسخت و عاشق پیشه هست که گفته می شود چند سالی هست که عاشق گندم هست و برای بدست آوردنش حاضر هست هرکاری انجام دهد. اما درست در چند دقیقه پایانی ، وی دچار تحولی ایرانی(!) می شود و با از خود گذشتگی بی نظیرش، همه گره های فیلم را به راحتی می گشاید. این گره داستان در زیر هوای بارانی و خیس شدن دو رقیب عشقی رخ می دهد؛ شاید باید نوستالژی فیلمفارسی زنده می شد!
در حاشیه :
گفته می شود که طرح اولیه فیلم که « باگت » نام داشته، یک داستان کاملا کمدی بوده که کمترین ربط ممکن را به فیلم کنونی داشته. اینطور که اعلام شده ، سامان مقدم در هنگام فیلمبرداری تشخیص داد که داستان کنونی فیلم می بایست جایگزین داستان « باگت » شود. اینکه فیلمی در حین فیلمبرداری دچار تغییرات بنیادین شود، از آن دسته اتفاقاتی است که فقط در سینمای ایران رخ می دهد.
« یه عاشقانه ساده » مدتی هم وارد جدل با حوزه هنری شده بود که در نهایت همه چیز ختم به خیر شد.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]