جیمز براردینلی : ظاهراً اعتقاد به اين که فيلمهای سينمایی بايد مبتنی بر مفاهيمی مانند داستان و شخصيت باشند، و نه بر پايه اين که چقدر موسيقی متن میتواند با صدای بلند آهنگهای...
14 آذر 1395
ظاهراً اعتقاد به اين که فيلمهای سينمایی بايد مبتنی بر مفاهيمی مانند داستان و شخصيت باشند، و نه بر پايه اين که چقدر موسيقی متن میتواند با صدای بلند آهنگهای راک کلاسيک را پخش کند و يا اين که کارگردان از چند کات میتواند در يک صحنه اکشن بسيار طولانی استفاده کند، ديگر قديمی شده است. ظاهراً علاقه به ديدن لحظات الهام و پيروزی در يک فيلم ابرقهرمانی، به جای يک حس بیرحمانه و نامطبوع تاريک، ديگر از سکه افتاده است. و ظاهراً وجود يک حس انسانيت، به جای يک تأکيد بدبينانه بر زرق و برقهای بصری، در فيلمهای ميلياردی پرفروش، محلی از اعراب ندارد. «جوخه انتحار»( Suicide Squad) شايد بدترين فيلم نباشد، اما به دليل بزرگنماییها و پيش بينیهای حواشی اکران آن، بی شک نااميد کننده ترين فيلم است. اين فيلم مثل «بتمن عليه سوپرمن» به شدت خسته کننده است و در عين حال به همان بدی «مردان ايکس: آپوکاليپس» اکران شده است. (اشارههای فيلم سازها به «دوازده کثيف»( Dirty Dozen) را فراموش کنيد- هر گونه شباهتی موقتی و سطحی است). در فيلم انرژی و تعليق زيادی ديده میشود و البته شاهد دو بازی درخشان از ويل اسميت و مارگوت رابی هستيم. اما تقريباً هر چيز ديگری يا در حد متوسط است يا غيراستاندارد و بنابراين دفاع از اين شرارت پر از اغراق و افسرده بسيار دشوار است.
فرض داستان به نظر جالب است... برخی از بزرگترين و بدترين شرورهای دنيای کميکهای دی سی انتخاب میشوند، در قالب تيمی در میآيند که تنها هدفشان نجات دنيا از دست موجودات ماورایی است که نيروهای مسلح معمولی از پسشان برنمیآيند. مفهوم فيلم به مراتب بهتر از اجرای آن است، اما مشکل اصلی ممکن است اين باشد که فيلم نامه ديويد آير، نويسنده/کارگردان فيلم، ملغمهای از سکانسهای اکشن سررفته و تغييرات متناقض فيلمنامه است. وقتی که فيلم به پايان میرسد، اين حس به ما دست میدهد که ابرشرور ها در واقع شرور و بد نيستند، بلکه فقط کسی نبود درست آنها را درک کند. اين نوع وارونگی پديده جديدی نيست (چندی قبل، «شيطان صفت» (Maleficent)اين کار را برای مخاطبان جوان تر انجام داد) اما تقابل آير با اين، در بهترين حالت، غيرقطعی و سردرگم است.
شرور بزرگ (که بايد با شرورهای کوچکترِ تشکيل دهنده جوخه انتحار مبارزه کند) هيبتی خداگونه دارد، چيزی شبيه به آپوکاليپس در آخرين فيلم مردان ايکس. در ريويويم درباره آن فيلم اين گونه نوشتم: «قرار دادن هر گروهی در برابر يک قدرت خداگونه و نرسيدن به احساس حماقت تقريباً غيرممکن است.» اگر اين گفته در مورد «مردان ايکس: آپوکاليپس» درست باشد، پس در مورد «جوخه انتحار» درستتر است و اوج فيلم هم به شدت نااميد کننده است. تا حدی میتوان يک پايان بد را قبول کرد اما به شرطی که مسير منتهی به آن نقطه توأم با لذت بوده باشد. «جوخه انتحار» زيباییهای خود را دارد و گرچه اکشن پرانرژی منحصر به فردش بعد از مدتی از رمق میافتد، اما فيلم هرگز خسته کننده نمیشود. بعد از پايان ۱۳۰ دقيقه زمان نمايش فيلم، کمی دچار بی حسی نسبت به درد شدم. (موسيقی متن بسيار بلند، که ممکن است به خاطر تنظيمات سالن سينما بوده باشد، و تصاوير سه بعدی آزار دهنده، که بدون شک بی فايده بودند).
«جوخه انتحار» در ادامه طبيعی ساخته شدن فيلمهای ملهم از کميک بوکها، که مسير اخيرشان از «پاسداران کهکشان» به «ددپول»(deadpool) رسيده است راهی سينما شده است. اما چيزی در «جوخه انتحار» وجود دارد که اساساً آن را از دو فيلم ديگر دنيای دی سی، مردان فولاد و بتمن در برابر سوپرمن، متمايز میکند. در واقع، ظاهراً ديويد آير سعی میکند از رويکرد زاک اسنايدر تقليد کند. گرچه میتوان گفت که اين رويکرد برای داستانی که درباره يک مشت قاتل، گردنه بگير، دزد و ديوانه است رويکرد درستی است، اما «جوخه انتحار» هرگز به هويت خود دست نمیيابد. حضور کوتاه بتمن (بن افلک) و فلاش هم کمکی به اين قضيه نکرده است.
جوخه انتحار گروهی از انسان گريزها و جامعه ستيزها هستند که توسط مأمور پولادين عملياتهای سری دولت، آماندا والر (با بازی ويولا ديويس)، و معاونش، ريک فلگ (با بازی جوئل کينامن)، گرد هم جمع شدهاند. در ميان آنها ددشات، مشتزنی که هرگز شکست نمیخورد (با بازی ويل اسميت)؛ هارلی کويين، دوست دختر روانی جوکر (با بازی مارگوت رابی)؛ ديگِر هارکنس کف آلود و بومرنگ پوش (جای کورتنی)؛ ال ديابلو الهام گرفته از مشعل (با بازی جای هرناندز)؛ کيلر کراک، نيروی فوقالعاده قدرتمند طبيعت با يک شرايط پوستی بد (با بازی آدوال آکينویی-آگابايه)؛ و کاتانای شمشيرباز (کارن فوکوهارا) ديده میشوند. در مقابلشان ساحره ای قرار دارد که جسم دانشمندی به نام دکتر جون مون (با بازی کارا دلوين) را به تسخير خود در آورده و از توهمات الهی استفاده میکند. راستی، او قصد دارد تا از يک جلوه ويژه هوابرد برای از بين بردن بشريت استفاده کند. اين وسط دو شخصيت معروف دنيای دی سی ول میگردند: جوکر (جارد لتو)، که هر از گاهی سر و کلهاش برای نجات دوست دخترش پيدا میشود، و بروس وين/بتمن (بن افلک)، که طولانیترين حضورش در طول سکانسِ ميدکرديت فيلم است.
اگر بخواهيم درباره نقاط اوج «جوخه انتحار» صحبت کنيم نمیتوانيم از بازی عالی ويل اسميت، که از بعد از فيلم «علی» هرگز اين طور ظاهر نشده بود، و مارگوت رابی، که بازیاش در اين فيلم و در «افسانه تارزان» او را در زمره بازيگران طراز اول هاليوود قرار داده است غافل شويم. ددشات و هارلی کويين تنها اعضای جوخه هستند که تا حدودی گذشته پرمايه و شخصيتهای متعادلی دارند. اسميت المانهای دراماتيک را وارد پرسونای طناز و هوشمند ددشات کرده و رابی هم به عنوان دوست دختر جوکر به طرز آزار دهندهای سکسی و به طرز وحشتناکی ديوانه است. صحبت از جوکر شد، در حالی که جارد لتو به اندازه کافی وحشتناک است، اغلب در پس زمينه قرار دارد و هيچ تأثير ماندگاری در فيلم ندارد. او در انتهای صف جوکرها يعنی هيث لجر، سزار رومرو و جک نيکلسون قرار میگيرد. شايد اگر بيش از ۱۰-۱۵ دقيقه فرصت حضور روی پرده داشت....
شايد بزرگترين غافلگيری «جوخه انتحار» اين نباشد که چقدر داستان کلی فيلم ژنريک يا چقدر اکثر شخصيتها نجيب و آرامند، بلکه اين است که فيلم توسط ديويد آير نوشته و کارگردانی شده است. اين همان ديويد آيری است که «روز آموزش» را نوشته و «پايان شيفت» را نوشته و کارگردانی کرده است. بعيد به نظر میرسد که استعداد پشت آن فيلمها در راه تقليد از زاک اسنايدر و خلق اثری اين چنينی صرف شده باشد.
«جوخه انتحار» يک فيلم کميک بوکی است که در وهله اول برای پسرها و دخترهای طرفدارش ساخته شده است. آنهایی که از قبل با شخصيتهای فيلم و دنيایی که در آن زندگی میکنند آشنا هستند ممکن است از ديدن آنها روی پرده و آناليز تفاوتهای بين چهرههای سينمایی و شخصيتهای اصلی کتاب لذت ببرند. با اين حال، از نظر فيلمبينهای اصلی نيز احتمالاً اين يک فيلم ابرقهرمانی ديگر، تنها با اين تفاوت که شخصيتهايش مثبت نيستند، است. فيلم سرسام آور، شلوغ و خسته کننده (اما نه به مفهوم مثبت) است. هميشه میتوان از نقل قول شکسپير برای توصيف بلاکباسترهای تابستان استفاده کرد: «اين داستانی است پر از آب و تاب که به هيچ میپردازد.»