میثم کریمی : یکی از اتفاقات عجیب و غریب در دهه ی گذشته که کمتر در رسانه های خارج از ایالات متحده به آن پرداخت شد، داستان دو مرد جوان به نام افریم...
15 آذر 1395
یکی از اتفاقات عجیب و غریب در دهه ی گذشته که کمتر در رسانه های خارج از ایالات متحده به آن پرداخت شد، داستان دو مرد جوان به نام افریم دیورلی و دیوید پاکوز بود. افریم پسر جوانی بود که علی رغم سن پایینش، اطلاعات بسیار زیادی از قراردادهای مناقصات تسلیحاتی داشت و در طرف دیگر دیوید نیز یک ماساژور بود که از کار خود متنفر بود و زمانی که با پیشنهاد افریم برای همکاری در شرکت افریم به نام « AEY » مواجه شد آن را پذیرفت. این دو پس از چند خرده فعالیت، در نهایت به بزرگترین تجربه زندگی شان یعنی شرکت در مناقصه تامین تسلیحاتی در وزارت دفاع آمریکا رسیدند که در آنجا برنده قرارداد نزدیک به 300 میلیون دلاری برای تامین مهمات روسی نظیر گلوله های کلاشینکف در افغانستان شدند.
این دو به خوبی می دانستند که هرگز قادر نخواهند بود چنین وظیفه مهمی را تقبل کنند اما مبلغ قرارداد به حدی زیاد بود که آنان را به هر کاری برای به سرانجام رساندن این قرارداد ترغیب نماید. در نهایت این دو پس از داستان های فراوانی که رقم زدند، مهمات چینی بدست آوردند اما به دلیل ممنوعیت از جانب آمریکا، بسته بندی آنها را تغییر دادند تا کسی متوجه چینی بودن مهمات نشود! همین امر سبب شد تا آنها از طرف دولت آمریکا گناهکار شناخته شده و افریم به تحمل 4 سال حبس و دیوید به دلیل همکاری با پلیس، به هفت ماه حبس خانگی محکوم شوند. در حال حاضر این دو دوران محکومیتهایشان را پشت سر گذاشته اند. دیوید هم اکنون یک دختر دارد و در امور مربوط به ساخت ادوات موسیقی فعالیت می کند و افریم هم تنها یک زندگینامه از خود منتشر کرده است. این دو پس از آزادی، بطور کامل از مقابل دوربین و رسانه ها محو شده اند و زندگی آرامی را پیش گرفته اند.
داستان این دو مرد جوان حالا توسط تاد فیلیپس تبدیل به یک اثر کمدی رفاقتی به نام « سگ های جنگ » شده که قرار است داستان جذاب اما عجیب این دو نفر را برای مخاطب سینما روایت کند.
داستان فیلم درباره دو دلال معاملات تسلیحاتی جوان به نام افریم دیورلی ( جونا هیل ) و دیود پاکوز ( مایلز تلر ) است. این دو تصمیم می گیرند تا در یک مناقصه تامین مهمات جنگی در افغانستان شرکت نمایند. آنها برخلاف انتظارشان، به موفقیتی بزرگ در این مناقصه دست پیدا می کنند و مبلغ 300 میلیون دلار را به ازای تزریق تسلیحاتی در افغانستان دریافت می کنند که آنها را به ثروت رویایی می رساند. اما آنها در ادامه راه متوجه می شوند که مشکلات متعددی برای تامین مهمات دارند و به همین جهت فکری به سرشان می زند که ...
« سگ های جنگ » برخلاف داستان واقعی فیلم که می شد کنایه های سیاسی محکمی به آن وارد کرد، هرگز خود را درگیر مفاهیم سیاسی و شوخی با آن نمی کند و ترجیح داده فیلم بیشتر حال و هوای یک اثر " کمدی رفاقتی " را داشته باشد که ستاره های آن دو جوان خامی هستند که خود را بیهوده در یک موقعیت حماقت آمیز قرار می دهند. در حالی که می شد فیلم تاکیدی هم بر داستان نحوه ورود افراد به مناقصات وزارت دفاع در آن زمان را نیز دنبال نماید که ورود آن برای عموم آزاد بود و هر فرد بیکاری می توانست با پُر کردن پرسشنامه عمومی، خود را به آن محفل رسانده و این ارگان عظیم را سرکار بگذارد! اما فیلم خود را درگیر چنین موقعیت هایی نمی کند و تمرکزش بر لحظات کمیک را ارجح بر انتقاد دانسته است.
کمدی فیلم نیز برخاسته از موقعیت های اشتباهی است که این دو مرد جوان پس از برنده شدن قرارداد، خود را در آن گرفتار می بینند. موقعیت هایی که از آمریکا گرفته تا آسیا، آنها را با دلالان واقعی اسلحه نظیر بردلی کوپر مواجه می سازد و دردسرهای بی شماری برایشان رقم می زند. متاسفانه تاد فیلیپس برای خلق موقعیت های کمدی فیلم تلاش و خلاقیت خاصی را بکار نگرفته و هر آنچه که در فیلم رخ می دهد، مواجه شدن دیوید و افریم با افرادی است که به آنها درباره عواقب کارشان هشدار می دهند و چندتایی دیالوگ مضحک و نه چندان عمیقی که میان آنها برقرار می شود. شاید این یکی از معدود دفعاتی باشد که می توان گفت خواندن گزارش عملکرد واقعی این دو پسر جوان در حین انجام کارشان به مراتب موقعیت های کمیک تری در اختیار مخاطب قرار می دهد تا تماشای فیلمی که براساس کلیشه های رایج ژانر " کمدی رفاقتی " بنا شده است که اتفاقاً همان کلیشه های ژانر را هم با کیفیت مناسب به کار نگرفته است.
تاد فیلیپس برای جذاب تر کردن هر چه بیشتر این کمدی، افریم و دیوید را در موقعیت هایی قرار می دهد که در دنیای واقعی هرگز این دو در آن حضور نداشته اند ( مانند سفرهایی که هرگز انجام نشده ) اما در این سفرها نیز چیزی بیشتر از گفتگوهای کلامی خنثی میان آنها و نفرات متعدد رخ نمی دهد که به دلیل فقدان گزندگی و درونمایه های تند سیاسی که می توانست شیرینی این داستان را بیفزاید، اثر بیشتر به سوی هجو شدن قدم برداشته است. شاید در این میان تنها بازی دو بازیگر اصلی و بده بستان های کلامی شان باشد که موفق می شود « سگ های جنگ » را از بی رمقی مطلق نجات دهد و گاهاً لبخندی را به مخاطب هدیه نماید. ترکیب جونا هیل و مایلز تلر اگرچه عالی نیست، اما برای راه انداختن چندین لحظه کمیک کافی بوده است. استعداد ذاتی جونا هیل در خلق طنز یکی از مزیت های حضور او در فیلم به شمار می رود که باعث شده ستاره اصلی فیلم نیز باشد.
« سگ های جنگ » می توانست کمدی انتقادی جذابی باشد که براساس یک رویداد واقعی ساخته شده، اما نظر فیلمسازان بر این بوده که اثرشان تنها یک کمدی دو نفره خنثی باشد و خیلی خودش را درگیر خیانت های ملی دو شخصیت اصلی داستان نکند تا از منفور شدن این دو شخصیت در فیلم جلوگیری بعمل بیاید. در دنیای واقعی افریم و دیوید را می توان نمونه کامل دو کلاهبردار ملی و خیانتکار به کشور معرفی نمود اما در « سگ های جنگ » آنها در نهایت دو جوان جاه طلبی به نظر می رسند که قربانی رویای آمریکایی شده اند که شاید برای هرکسی رخ دهد!
فیلم داستان دو دوست است که از یک طرح دولتی بی نام و نشان سوءاستفاده می کنند که به کسب و کارهای کوچک، امکان شرکت در مناقصه های قراردادهای ارتش ایالات متحده را می دهد. آنها با قراردادهای کوچک کارشان را شروع می کنند و وقتی یک قرارداد ۳۰۰ میلیون دلاری به آنها می رسد، می فهمند که لقمه بزرگتر از دهانشان برداشته اند…