به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
مردن به وقت شهریور نام چهارمین اثر هاتف علیمردانی درامی خانوادگی است که به بحران زندگی پسری نوجوان در ارتباط با خانوادهاش میپردازد.
مردن به وقت شهریور را شاید بتوان بهترین اثر علیمردانی دانست فیلمی تا حدی دغدغه مند و به دور از شعار که با نگاهی واقعبینانه به مشکلات خانوادهای در آستانهی فروپاشی با تکیه بر شخصیت پسر کوچک خانواده میپردازد.
فیلم آغاز خوب، مرتبط و متناسب با روند داستان دارد که به درستی فضای کلی فیلم را به مخاطب میشناساند، علیمردانی در مردن به وقت شهریور تمام تلاشش را به کار برده است تا فیلمنامهای یکدست و بدون زوائد داشته باشد که با اغماض میتوان گفت توانسته از پس این کار بربیاید، فیلمنامهی مردن به وقت شهریور دارای خط داستانی مشخص و آشنا و قصهای روان است که به بهترین شکل ممکن با فرم فیلم تطابق دارد، فیلمنامه به خوبی گویای آن است که نویسنده با فضای کار آشنایی داشته و آن را به خوبی لمس نموده به همین خاطر داستان فیلم کاملاً باورپذیر و تا حد بسیار زیادی غیرقابلپیشبینی است به اضافهی آنکه کلید گذاری های مشخص درعینحال غیرمستقیمی در فیلمنامه وجود دارد که باعث میشود روند اتفاقات منطقی جلوه کند، دیگر نکتهی مثبت فیلمنامهی علیمردانی این است که باوجودآنکه داستان فیلم برگرفته از واقعیات ملموس جامعه میباشد و بسیاری از مخاطبان هر روزه با موارد مشابه آن برخورد دارند این امر باعث نمیشود داستان مردن به وقت شهریور ابتدایی و ساده جلوه کند بلکه با اضافه نمودن عنصر تعلیق توسط نویسنده به داستان به همراه نمایش بسیاری از اتفاقاتی که به صورت ناخودآگاه در زندگی عادی با وجود اهمیتشان نادیده انگاشته میشوند تلنگری به تماشاگر می زند که وی را وادار به همراهی تا انتهای فیلم میکند، فیلم باوجودآنکه دربارهی معضل روابط جوانان با خانواده و دنیای پیرامونشان است و همین امر کافی بود تا علیمردانی را به دام شعار و دادن درس اخلاق بیندازد اما کارگردان به خوبی توانسته خویشتنداری خود را حفظ نموده و داستان خود را مجرد از حشو روایت کند هرچند که متاسفانه در انتهای فیلم این اشتباه را کرده است، فیلمنامهی مردن به وقت شهریور به خوبی از قاعدهی سه پردهای تبعیت کرده و عناصر استاندارد فیلمنامهنویسی را در اثرش گنجانده که همین امر سبب شده تا فیلمنامه شکل دیالکتیکی به خود گرفته و یکدست روایت شود هرچند که در پردهی دوم و به هنگام روبهرویی شخصیت اصلی با چالش تا حدی الکن عمل میکند اما این ضعف را اگر در سیکل کلی کار در نظر بگیریم میتوان از آن چشم پوشید، اصلیترین مشکل فیلمنامهی علیمردانی را که میتوان بیماری فیلمنامه در ایران دانست بحث شخصیتپردازی ضعیف است در حقیقت به دلیل لحن مردانهی فیلم مردن به وقت شهریور زن های فیلم عملا نقشی حاشیهای دارند که البته این مسئله بهخودیخود یک عیب نیست اما زمانی که مشکلات آنها جزوی از مسئلهی فیلم میشوند منجر به دو دستگی در فضای اثر شده که تا حد قابلمشاهدهای به فیلم صدمه زده است، این صدمه تا جایی می رود که این سئوال پیش میآید اگر نقش هانیه توسلی را از فیلم حذف کنیم آیا اتفاقی میافتد؟ هرچند که مشخصاً نقش هانیه توسلی قرار است تا حدی به شکلگیری شخصیت فرخ نژاد کمک کند اما این اتفاق نباید باعث میشد که خود او به شکلی تزئینی در فضای کار قرار گیرد که متأسفانه این اتفاق رخ داده است یا حضور مادربزرگ که عملاً هیچ کمکی به فیلم نکرده است، از سوی دیگر نازنین بیاتی که عمدهی نقش او در رفت آمد میان اتاق و راهروها میگذرد این امر را به ذهن متبادر میکند که در فیلم حضور دارد تا بهانهای شود برای پایانبندی و این بارزترین وجه ضعف فیلمنامه است، پرداخت شخصیتی فرخ نژاد و لایقی مقدم نیز آنگونه که باید صورت نگرفته است و نمیتواند به آن شکل که نیاز است آنها را در قالب فیلم پرورش دهد، موفقترین شخصیت فیلم را میتوان گرگین پور دانست که آن هم به نظر میآید بیشتر از اینکه نویسنده در شخصیتپردازی وی مؤثر باشد خلاقیت بازی خود اوست که نقش ام جی را جذاب نموده، در واقع علیمردانی عمده موفقیت تبدیل نشدن فیلمنامهاش به یک شکست را مدیون مصداق بیرونی داستان میباشد.
علیمردانی در نقش کارگردانی با میزانسن های ساده اما یکدست خود بهدوراز سانتی مانتالیسم فیلم را پیش برده هرچند که فیلم از لحاظ ریتم دچار مشکل است و در بخش میانی برخلاف بخش های آغاز و پایان بیشازاندازه کند و سست حرکت میکند به اضافهی اینکه پرداختن به برخی مسائل مانند بطری بازی کارکردی در فیلم ندارد و علیمردانی میتوانست به جای آن کمی بیشتر به گسترش روابط بپردازد اما نباید نکات مثبتی در کارگردانی مانند عدم قرار گرفتن اعضای در یک قاب در طول فیلم را نادیده گرفت که با کلیت فیلم همخوان بوده است، دیگر ضعف مردن به وقت شهریور را باید غفلت کارگردان در استفاده از موسیقی دانست، تنش داستان که تا حد زیادی مربوط به رودررویی علاقهی پسر به موسیقی با خواستهی پدر مبنی بر درس خواندن است میبایست نقش پر رنگتری داشته باشد که این امر میتوانست با حضور موسیقی موردعلاقهی سینا و ام جی درون فیلم رخ دهد مشابه آنچه در فیلم بد بهمن قبادی (کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد) حادث میشود که متأسفانه باید گفت کارگردان به کلی از این امر غفلت ورزیده، جدا از تمام مسائل ذکرشده مهمترین نقطهضعف فیلم مردن به وقت شهریور در اینجاست که علیمردانی به چگونگی بحران خانوادگی یک جوان میپردازد نه چرایی آن هرچند که این مسئله در ذات خود میتوانست تبدیل به نقطهی قوت فیلم شود مانند آنچه در فیلم (دختربچگی ساختهی سزیاما) اما علیمردانی در این کار ناتوان بوده و همین باعث شده که فیلم بیشتر به چگونگی مشکلات یک نوجوان در خانواده بپردازد آن هم در ظاهر تا به چرایی موشکافانه، در انتهای فیلم هم کارگردان بزرگترین ضربهی خودش را به اثرش میزند و با نوعی سانتی مانتالیسم درس اخلاقی را که در تمام طول فیلم از ارائهی آن اجتناب کرده بود میدهد.
مردن به وقت شهریور فیلمی متوسط است شبیه به یک مستند داستانی، فیلم نه بهاندازهی فیلمی مانند بشارت به یک شهروند هزارهی سوم تصنعی و الکن از بیان مسائل قشر جوان نه به اندازهی فیلمی مانند فصل باران های موسمی یا مصائب شیرین دقیق و موشکاف، مردن به وقت شهریور مسلماً میتوانست بسیار فیلم بهتری باشد اگر علیمردانی کمی از اصرار بر بازنمایی منطقی فاصله میگرفت و وجوه شخصیتی و روانشناختی را موردتوجه قرار میداد.