: سگهای انباری نخستین فیلم تارانتینو، نابغهٔ سینمای معاصر امریکاست که در این سالها نشان داده متفاوتترین هم هست. سگهای سگدانی اتفاق ویژهای در سینمای امریکا است. از نوع روایت بگیرید...
25 آذر 1395
سگهای انباری نخستین فیلم تارانتینو، نابغهٔ سینمای معاصر امریکاست که در این سالها نشان داده متفاوتترین هم هست. سگهای سگدانی اتفاق ویژهای در سینمای امریکا است. از نوع روایت بگیرید تا شیوهٔ شخصیتپردازیها و حتی زوایای دوربین که همگی مهر تارانتینو را بر خود دارد و به معنای واقعی کلمه کار یک فیلمساز مولف است. تارانتینو این ویژگیها را در کارهای بعدی خود گسترش میدهد ما نوآوریها در همین بار نخست است که به فیلم اعتبار میبخشد. جدا از این، فیلم کاملاً به سینمای کلاسیک و دهههای گذشته ادای دین میکند. ارجاعات گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و انتخاب لوکیشنهائی که گاه حتی عیناً از یک فیلم کلاسیک برداشت شدهاند، بخشی از حافظهٔ قوی و عجیب تارانتینو و البته حاصل فیلم باز بودن او است. سگهای سگدانی در زمان نمایش یک غافلگیری مطلق بود، اما آنقدر که در این سالها ارج یافته، در زمان نمایش مورد توجه قرار نگرفت. فیلم حالا از شاخصترین فیلمهای دههٔ ۱۹۹۰ به شمار میآید.
داستان
این فیلم ماجرای قبل و بعد از یک سرقت مسلحانه را روایت میکند.
شش سارق بانک حرفه ای ( با نامهای مستعار آقای سفید، آقای بلوند، آقای صورتی، آقای نارنجی، آقای آبی و آقای قهوه ای ) از طرف گنگستری به نام جو کپت و پسرش ادی برای یک سرقت بانک و بدست آوردن یک کیف سبز کوچک اجیر می شوند. ما هیچ وقت صحنه دزدی را در فیلم نمی بینیم و تنها بعد از آن میبینیم که لیدر گروه آقای سفید و آقای نارنجی زخمی به سگدانی یا همان مخفیگاهشان آمده اند و کمی بعد هم آقای بلوند و صورتی سر می رسند. آنها به این فکر افتاده اند که یکی از آنها یک پلیس جاسوس است و سعی در پیدا کردن آن می کنند...
بازیگران
هاروی کایتل در نقش آقای سفید. لیدر گروه سگهای انباری. هاروی کایتل بعد از این پروژه در پروژههای دیگری نیز نظیر داستان عامه پسند نیز با کارگردان فیلم، کوئنتین تارانتینو همکاری کرد.
تیم راث در نقش آقای نارنجی. تیم راث که در این فیلم یک نقش مهم داشت در فیلم همکاری بعدی با تارانتینو نقش کوتاهی را ایفا کرد.
استیو بوشنی در نقش آقای صورتی.
مایکل مدسن در نقش آقای بلوند. یک گنگستر مبتلا به سادیسم و خشونت. شخصیت اقای بلوند در فیلم نام اصلی Vic Vega (ویک وگا) را دارد که این شخصیت برادر شخصیتی به نام وینسنت وگا در فیلم داستان عامه پسند است.
ادی بنکر در نقش آقای آبی.
کوئنتین تارانتینو در نقش آقای قهوه ای. خود کارگردان تارانتینو در فیلم نقش بسیار کمرنگی را ایفا میکند یعنی کاری که او همیشه در فیلم هایش می کند.
کریس پن در نقش ادی مرد خوب. مرد جوانی که در آخر به آقای سفید شلیک می کند.
لارنس تیری در نقش جو کبت. گنگستری که سگها را اجیر می کند، پدر ادی.
درباره کارگردان
کوئنتین تارانتینو در سال 1962 در آمریکا بدنیا آمد. فروشنده لوازم صوتی بود و در فروشگاه نوار ویدئو کار می کرد، تا اینکه مانتی هلمن، کارگردان و تدوینگر سرمایه تولید فیلم سگدانی را فراهم کرد و تمام تجربیات خود در خصوص ساخت فیلم های کم خرج را در اختیار تارانتینو قرار داد. به قول خودش:
"تا یک روز پیش از نمایش سگدانی در جشنواره کن، تنها یک فروشنده ساده بودم. از فردای آن روز همه چیز عوض شد. دیگر مشهور و معتبر شده بودم. زمانی که سعی داشتم این فیلم ساخته شود، همه فیلمنامه را می خواندند و می گفتند : « خب، این که فیلم نیست، نمایشنامه است چرا نمی روی اون رو توی یکی از این سالن ها اجرا کنی ؟ » من هم جوابی می دادم مثل : « نه، نه. باور کنید خیلی هم سینمائی از کار در می آید. » بیشتر نسخه های سینمائی نمایشنامه ها را دوست ندارم اما دلیل من برای این که تمام ماجرا در همان یک فضای بسته روی بدهد این بود که تصور می کردم راحت ترین روش برای ساخت این فیلم است. مهمترین هدف سینمائی از کار در آمدن فیلم بود."
تارانتینو: "من سام فولر کارگردان را می شناختم و قبل از مرگش با او در ارتباط بودم. در یکی از دوره های جشنواره فیلم که من با سگ های انباری در آن شرکت کرده بودم، سام فولر را هم دیدم و او از من پرسید: « کی تو فیلمت بازی می کند؟» و من گفتم: «هاروی کیتل.» «هاروی کیتل؟ هاروی کیتل تو فیلم تو بازی کرده؟ مگه تو کی هستی که فیلم اولت را با هاروی کیتل ساختی؟ هاروی یک ستاره نیست، یک سیاره است» بعد گفت: «بگذار بهت بگویم از چی فیلمت خوشم می آید؛ این یک فیلم در مورد احمق هاست. تمام آن آدم ها ابله هستند. حتی نمی توانم تصور کنم چه جوری می توانند بند کفش هایشان را ببندند. می خواهم بگویم هاروی جان می دهد برای بازی در نقش حرفه ای ها. ولی آدم های تو احمق هستند. این می توانست یک شکست باشد. خوب است که تو اصلاً متوجه اش نشدی.»"
در سگدانی ما با چند آدم مختلف روبرو هستیم که در یک سرقت شرکت کرده اند. بیشتر ماجرا در یک انباری رخ می دهد. کاراکتر های مختلف وارد انبار می شوند و درباره آنچه پیش آمـــده روایـــــت خود را بازگـــو مـــی کنند. تماشاگر با قطعات پازلی رو در روست که به تدریج شکل می گیرد. تارانتینو در سگدانی تکنیک روایت تو در تو را به شکل متظاهرانه به کار می گیرد. تارانتینو تماشاگر را در یک انتظار نگه می دارد و در نزدیکی های پایان گره اصلی را می گشاید. از آن پس تماشاگر که تا کنون نمی توانست معنی و ربط چیز ها را بفهمد در موقعیت دانای کل قرار می گیرد و حالا این اوست که با آدمهائی نا آگاه از سرنوشت و آینده خود روبروست. تارانتینو با تغییر دائمی موقعیت تماشاگر نسبت به فیلم و آدمها او را در چالش دائمی قرار می دهد.
بعد از اینکه نقشه سرقت از جواهر فروشی شکست می خورد و پلیس گروه را تار و مار می کند، سارقانی که از مهلکه جان سالم بدر برده اند به این نتیجه می رسند که یکی از آن ها نفوذی پلیس است...