میثم کریمی : سری فیلمهای « مکس دیوانه » یکی از جذاب ترین آثار اکشن در دهه ی هشتاد میلادی بودند که ستاره ای به نام مل گیبسون را هم به سینما معرفی...
14 آذر 1395
سری فیلمهای « مکس دیوانه » یکی از جذاب ترین آثار اکشن در دهه ی هشتاد میلادی بودند که ستاره ای به نام مل گیبسون را هم به سینما معرفی کردند. اما پس از ساخت چند دنباله برای این اثر توسط جورج میلر در دهه ی هشتاد، « مکس دیوانه » به انتهای خط رسید و علی رغم درخواست طرفداران این سری برای بازگشت « مکس دیوانه » به سینما ، جورج میلر حاضر به بازسازی نسخه ای دیگر پس از آخرین قسمت آن به نام « Mad Max Beyond Thunderdome » نشد. اما پس از گذشت 30 سال از ساخت آخرین قسمت « مکس دیوانه » ، خودِ جورج میلر به سینما بازگشته و این بازگشت تواَم با ساخت یک بازسازی از سری فیلمهای محبوبش یعنی « مکس دیوانه » همراه بوده است. در نسخه جدید تام هاردی جایگزین مل گیبسون شده است.
داستان فیلم در آینده اتفاق می افتد. جایی که منابع طبیعی در حال نابودی هستند و زمین در حال تبدیل شدن به بیابانی بی انتهاست که نسل بشر را به ورطه نابودی می کشاند. در این دوران، هرج و مرج به اوج خود رسیده و گروه های وحشی حکمفرمای منطقه شده اند. مکس ( تام هاردی ) یکی از قربانیان وحشی گری این افراد است که پس از ، از دست دادن خانواده اش توسط گروهی موسوم به « پسران جنگ » دستگیر شده است. گروهی که به رهبری پادشاه جوئی ( هیو کیز - بیرن ) اداره می شود. مکس پس از دستگیری به عنوان بانک خون برای یکی از اعضای گروه بچه های جنگ به نام نوکس ( نیکلاس هولت ) تعیین می شود و به نظر می رسد که سرنوشت تلخی در انتظارش باشد. اما با طغیان زنی به نام فیریوسا ( چارلیز ترون ) و به همراه بردن پنج همسر جوئی با خود، باعث می شود جوئی ارتش خود را در پی فیریوسا بفرستد. پس از یک تعقیب و گریز، مکس که به همراه گروه بود،موفق به فرار می شود و...
« مکس دیوانه : جاده خشم » را بطور حتم باید از تمام بلک باسترهای به نمایش در آمده در سالهای اخیر جدا نمود چراکه جورج میلر در بازسازی اثر مطبوعش، بسیاری از کلیشه های رایج را کنار گذاشته و دست به خلق اثری زده که از هر لحاظ متفاوت، بدیع، و جذاب است.
« مکس دیوانه » در بخش داستانی دارای پیشرفت های قابل توجهی نسبت به نسخه دهه ی هشتاد میلادی است. جورج میلر که در سالهای اخیر تجربیات ارزشمندی در عرصه سینما کسب کرده و حتی با انیمیشن » پاهای شاد » موفق به دریافت اسکار نیز شده، در نگارش داستان و روابط شخصیت های داستان با یکدیگر، « مکس دیوانه » را یک قدم به جلوتر از گذشته سوق داده است و اینبار می توان جزئیات بیشتری را در پرداخت آنان مشاهده نمود. در این بازسازی، زجر و درماندگی مکس بیش از گذشته قابل لمس است و در مجموع روابط انسانی در فیلم در مقایسه با نسخه کلاسیک، یک سر و گردن بالاتر است.
اما نکته ای که « مکس دیوانه : جاده خشم » را به اثری متفاوت از بلک باسترهای رایج هالیوود مبدل می کند، پرداخت صحنه های اکشن و ضرباهنگ اجرای آن است. « مکس دیوانه » اکشنی دیوانه وار و خارج از قاعده و قواعد ژانر اکشن دارد. اکشنی که هرگز از حرکت نمی ایستد و البته این عدم توقف به معنای انجام آن به هر قیمت نیست. جورج میلر در بازسازی دنیای آخرالزمانی اش، لحظاتی دیوانه وار را رقم زده که نمونه مشابه اش تا به امروز در هیچ اثر بلک باستری مشاهده نشده است.
در سالهای اخیر به نظر می رسید که سری فیلمهای « سریع و خشمگین » نتوانند از حیث تعقیب و گریز رقیب سرسختی برای خود در عرصه سینما پیدا کنند اما « مکس دیوانه » به سینما آمده تا این باور را بطور کامل برهم بزند. « مکس دیوانه » در سکانس های تعقیب و گریز بیابانی، انواع و اقسام رفتارهای جنون وار را با سرعتی سرسام آور به کار گرفته است که ترکیب آنها باعث خلق یکی از هیجان انگیزترین و شگفت انگیزترین تعقیب و گریز در تاریخ سینما شده است.
به نظر می رسد جورج میلر در سالهای اخیر بطور وسواسی به جزئیات بکار گرفته شده در « مکس دیوانه » پرداخته است و زمانی که تصمیم به بازسازی این اثر گرفت، تمام این جزئیات را به پرده نقره ای منتقل کرده که نتیجه اش تبدیل به یکی از شگفت انگیزترین آثار اکشنی شده که مخاطبین سینما تا به امروز مشاهده کرده اند. در این فیلم مخاطب با یک تدوین آتشین و چند " زوم این و زوم آوت » ساده در سکانس های اکشن مواجه نیست بلکه مجموعه ای از ایده های سادیسمی اما جالب را در مقابل خود می بیند که با پرداختی هوشمندانه، هیجان غیرمنتظره ای را ایجاد نموده اند.
در « مکس دیوانه : جاده خشم » مخاطب با خشونتی عریان و افسار گسیخته مواجه است که برخلاف بسیاری از آثار خشن هالیوود در سالهای اخیر ،منزجر کننده نیستند بلکه با حال و هوایی فانتزی و کمیک وار، به مخاطب عرضه می شوند. خشونت به کار گرفته شده در « مکس دیوانه » اگرچه بسیار پر رنگ و قابل توجه است و احتمالا تا به امروز کمتر با این غلظت به تصویر کشیده شده اند، اما شاید از معدود دفعاتی در تاریخ سینمای اکشن است که این خشونت افراطی، پرداخت شده و با توجه به محتوای داستان در اختیار تماشاگر قرار می گیرد و از چارچوب داستان و شخصیت پردازی خارج نمی گردد. در واقع می توان گفت در « مکس دیوانه » که بطور ذاتی دارای محتوای خشنی است و حتی نسخه کلاسیک نیز از این حیث قابل توجه بود، هرگز به سمت و سوی افراط گام بر نمی دارد.
فیلمبرداری جان سیل نیز یکی از درخشان ترین ویژگی های « مکس دیوانه » است که مخصوصا در نماهای تعقیب و گریز بسیار درخشان و چشم نواز است. قطعا از حالا می توان « مکس دیوانه » را یکی از نامزدهای اصلی اسکار در رشته فیلمبرداری در سال پیش روی به حساب آورد.
تام هاردی که در نسخه بازسازی جایگزین مل گیبسون شده، بازی بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشته است. هاردی را قطعا باید یکی از ستارگان تازه هالیوود معرفی کرد که ، توانایی درخشش در آثار درام و اکشن را دارد. هاردی در « مکس دیوانه » برای مخاطب باورپذیر است و به خوبی پرتره مردی که چیزی برای از دست دادن ندارد را به تصویر کشیده است. در مقابل او ، چارلیز ترون قرار دارد که حضور او نیز درخشان بوده است. ترون در مقایسه با بازیگران نقش اصلی زن سری اول فیلمهای « مکس دیوانه » ( که شاید تینا ترنر معروف ترین آنها بود ) از حیث جایگاه، بازیگر محترم تری محسوب می شود و حضورش در این فیلم به ارتقاء جایگاه بازیگران فیلم کمک کرده است. کمتر به خاطر دارم که ترون برای بازی در یک فیلم تا این حد از خود تحرک و انرژی نشان داده باشد!
« مکس دیوانه : جاده خشم » را می توان یک اتفاق جدید در ساخت آثار اکشن برشمرد. « مکس دیوانه » همانند نامش، جنونی بی انتها دارد که این جنون با لحظاتی نفس گیر و ضرباهنگی مناسب، یکی از بهترین آثار اکشن سالهای اخیر هالیوود را پدید آورده است. « مکس دیوانه » یکی از معدود آثاری است که داستان و اکشن در آن بصورت موازی بسط و گسترش پیدا می کنند و هرگز در ورطه نزول نمی افتند. 12 سال از آحرین زمانی که جورج میلر یک فیلم زنده را کارگردانی کرده بود می گذرد، « مکس دیوانه » قطعا بازگشتی شکوهمندانه به سینما برای جورج میلر است.
در آینده ای دور، در حالی که تنها بیابانی خشک از زمین باقی مانده است، باقیمانده ی نسل انسان ها برای بدست آوردن واجبات زندگی حاضرند یکدیگر را بکشند. مکس، مردی کم حرف که زن و بچه اش را از دست داده است، به تنهایی سفر می کند و در جستجوی صلح است...