به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
پدر دار فانی را وداع گفته است و نگار دخترش (نگار جواهریان)، حیران و سرخوردهی از دست دادن پدر، باور نمیکند که او خودکشی کرده باشد. جایی در میان بحثوجدل با مادرش در جواب او که میگوید پلیس هم تائید کرده که مرگ پدرش براثر خودکشی بوده است، پوزخندی میزند و میگوید باور نمیکند و پلیسها با پدرش زندگی نکردهاند و او را نمیشناسند. نگار، مشکوک به همهچیز به دنبال یافتن حقیقت مرگ پدرش، خیابانها را گز میکند و دنبال سرنخی از این کلاف تودرتو و درهمپیچیده مرگ پدر میگردد.
از همان اوایل فیلم «نگار»، تماشاگر متوجه میشود با یک درام جنایی و تعقیب و گریزی و درعینحال پدر و دختری مواجه است. این رابطه صمیمانه میان نگار و پدرش ویژگی است که این داستان جنایی را سویهای عاطفی میبخشد و به کارگردان هم این فرصت را میدهد تا با دستی باز در عوالم خیالی و رابطه ذهنی میان پدر و دختر بچرخد و علاوه بر حقایقی که در مسیر پیشروی داستان و تلاشهای نگار برای پاس کردن چک پدرش و کشف حقیقت آشکار میشوند، این نیروی خیال و جادوی غریب رابطه رفیقانِ یک پدر و دختر باشد که پرده از اصل ماجرا و راز نهفته برمیدارد. رامبد جوان با استفاده متمایزش از این ایده، نهتنها طرح داستانی جالبی را جلو میبرد که این فرصت را پیدا میکند تا با گریز زدن به جهان خیالی نگار، واقعیت و خیال را در هم بیامیزد و از نظر تکنیکی، با نمایش جهان خیالی و منطق و گرافیک منحصربهفردش، تماشاگر را بیشتر مرعوب عناصر فنی و بصری شکل کارگردانی اثر کند.
نگار جواهریان در فیلم نگار
کیفیت فنی نگار نهتنها قابلقبول که حتی مانند اعترافات ذهن خطرناک من، اژدها وارد میشود و دیگر آثاری که سودای فرم ویژه و گرافیک خاصشان را دارند، مرعوبکننده به نظر میرسد. فیلمبرداری خوب بهرام بدخشانی در عین اینکه قابهایی ویژه و حرکات اکسپرسیوی را در بافت بصری نگار ایجاد میکند، اما تمرکز و حواس تماشاگر را از داستان و درام منحرف نمیکند و خودنماییها و اضافهکاریهایی را که در چنین آثار فرم محوری سراغ داریم، ندارد.
موسیقی که یکی از مهمترین عناصر قابل اشاره نگار است، بیشترین تأثیر را در همراهی مخاطب با اتمسفر فیلم دارد. ضرباهنگهای پیدرپی و موحش آن در لحظات حساس اطلاعاتی فیلم، نهتنها بر تعلیق صحنه میافزاید که حتی مانند یک دوربری، به این تعلیق سر و شکل میدهد و بر سوژه اصلی متمرکزش میکند. موسیقی کریستف رضایی در لحظات عاطفی و احساسی فیلم هم به همین شکل تأثیرگذار ظاهر میشود و به دروازه ورود تماشاگر به احساسات درونی شخصیتها و مشخصاً نگار میماند. شباهت و نزدیکی یکی از همین ملودیهایی که در بخشهای احساساتیتر فیلم استفاده میشود، به یکی از موسیقی متنهای میان ستارهای هانس زیمر، که تعمداً یادآور میان ستارهای هم هست، رابطه نزدیک پدر و دختر و فشار فاصله کنونی میانشان را، بیرحمانه به یاد تماشاگر میآورد و حس فقدان را برای او بهجا میگذارد. بهترین لحظات فیلم نگار نماهای نزدیک و کلوزآپ هایی از نگار است که مزین شدهاند به همراهی موسیقی عالی که نمایانگر حیرانی و وحشت دختری ست که در پی پرده برداشتن از راز مرگ پدر، مبهوت و دستخالی مانده و دقیقاً نمیداند که خودش است، یا پدرش یا یک روح سرگردان…
نگار جواهریان و محمدرضا فروتن در فیلم نگار
«نگار»، در کارگردانی و اجرا حاوی امکانات و ویژگیهای جالبتوجهی ست که حقیقتاً هم فراتر از حد انتظارمان از رامبد جوان و هم ژانر بیبضاعت جنایی/ماجرایی سینمای ایران است. فیلمی که گمان میرفت یکی از آثار ضعیف و پرت جشنواره باشد، حرفهایی برای گفتن دارد و اصلاً همینکه خود فیلم، خودش و ژانرش را جدی میگیرد و سعی میکند از امکانات ژانر و درهمآمیزیاش با فضای مبهم و رازآلود خیال بهره بگیرد، خبر خوب و غیرمنتظرهای برای مجری برنامه خندوانه است.
نگار جواهریان در فیلم نگار
اما با همه این تعاریف و تفاسیر، آیا نگار «نگار» خوبی است؟ خیر. در بهترین حالتش نگار میتواند، با ارفاق فیلمی دو ستاره باشد، چراکه علیرغم تلاشهای شایان توجه تیم سازنده در فضاسازی و شکل دادن به جهان نگار و تلاشهای خود رامبد جوان برای تزریق روح زنده و ماجراجویانه به فیلمش و ساخت اتمسفری که تماشاگر را اسیر تاروپود خود کند، فیلمنامه نگار بهقدری بد و پر ایراد است که راه را بر همخوانی و علاقه تماشاگر میبندد.
با وجود داستان غنی که «نگار» دارد و بهواسطه پخش کردن رویدادها به شکلی طولی در فیلم، «نگار» موفق میشود تماشاگر را با خود همراه کند و به جلو بکشاند. حوصله او حین تماشای فیلم سر نمیرود و مجبور نیست مدام ساعتش را برانداز کند. اما بااینوجود وقتیکه فیلم به انتهای خود میرسد، از تجربه تماشایش چیزی بیش از نگاهی مبهوت و تصاویری مبهم در خاطر تماشاگر باقی نمیماند.
علیرضا شجاع نوری در فیلم سینمایی نگار
هرچند تلفیق وهم و واقعیت خصوصاً از نظر بصری، یکدست و منسجم مینماید (بهترین نمونهاش صحنه جابهجایی شب و روز برای نگار در محل مرگ پدر است.) اما در فیلمنامه آنقدر سطحی و بهدوراز منطق پرداختهشده است که نه تماشاگر باورش میکند و نه موفق میشود فاز این ایده ناب رابطه جادویی و ماورایی پدر و دختر را بگیرد. این است که همانطور که این ایده در ابتدای کار برگ برنده نگار مینمود به مرور تبدیل به پاشنه آشیل فیلمی شود و در انتها هم آن را به زمین میزند.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.