احسان آجورلو : رابطه میان سینما و شهر رابطهایست پایدار و ناگسستنی؛ رابطهای صد و اندی ساله به قدمت خود سینما. فیلمها در طول تاریخ، از هر ژانر و هر دورهای، هیچگاه نسبت...
18 آذر 1395
رابطه میان سینما و شهر رابطهایست پایدار و ناگسستنی؛ رابطهای صد و اندی ساله به قدمت خود سینما. فیلمها در طول تاریخ، از هر ژانر و هر دورهای، هیچگاه نسبت به مکانها، فضاها، فعالیتها و رفتارهای شهری بی اعتنا نبوده و همواره تصاویر و نشانگانی از آنها را در خود گنجانیدهاند، گاه در پیش زمینه و گاه در پس زمینه خود. تحلیل توامان فیلم و شهر با مختصات فضا و زمان سروکار دارد؛ مختصاتی که به زعم ادوارد سوجا همواره در بستری رو به جلو و در همنشینی با تاریخ و جغرافیا معنا مییابد. تغییر کارکرد شهر و آینده در ژانر علمی-تخیلی به بینشهای یوتوپیایی و دیستوپیایی از شهر و مدنیّت باز میگردد. این بینشها در طرحهای فانتزیگونه و مجازی از شهر در فیلمهای این ژانر که به شکلی مستقیم به ایدهپردازی آینده میپردازد پی گرفته میشود. اکنون زمانی که مکان وقوع رخدادها خود شهر است، فیلمهای مبتنی بر گفتار یوتوپیایی و دیستوپیایی بر جدال بین سوبژکتیویته انسانی و واقعیت مجازی متمرکز میشوند. شهر دیگر بر آینده دلالت نمیکند زیرا نمیتوان وقایع آینده را در بستر مادی توسعه تکنولوژیکی یا محیطهای مصنوع قرار داد. در عوض فیلمهای علمی-تخیلی پست مدرن و معاصر روایتگر دشواریای هستند که بر تشخیص تمایز میان واقعیت و بازنمایی از یکدیگر سایه افکنده است. به بیان ساده هر چه بیشتر به سوی آینده میرویم فیلمها هرچه بیشتر شهرهای گذشته و در حال زوال را به ما نشان میدهند. انیمه «ناوسیکا» در همین راه گام برمیدارد. یک شهر به زوال رفته طی هزار سال پس از برتری تکنولوژی که به دست آدمی ساخته شده و سلطه این تکنولوزی بر انسان، خشم طبیعت را برانگیخته است. دنیای ناوسیکا گرفتار جنگلهای سمی شده است که حاصل دست بردن انسان در طبیعت است. در قسمتی میبینیم که ناوسیکا توانسته با خاک و آب پاکیزه طبیعت را بازآفرینی کند. در این نقطه بحثی باز میشود که یوری لوتمان در مورد طبیعت و فرهنگ بیان میکند: (( فرهنگ بخشی از طبیعت است که انسان از آن خود کرده و هرگاه این فرهنگ رها شود طبیعت بر آن میخروشد و آن را به خود تبدیل میکند.)) در انیمه « ناوسیکا » طبیعت تسلط خود را بر تکنولوژی گسیل داشته است. حتی نحوه شکل گیری این خروش و خشم نیز جایی بیان میشود. جایی که پیرزن ساحر حمله «اوهم» ها را سرآغازی برای گسترش جنگل میداند. خشم طبیعت بر بشر و تکنولوژی که جنگجویی که به مانند بمب افکن عمل میکند و هواپیماها نماینده آن هستند واسطهای بین بشر و طبیعت شده است، تا بشر از ذات طبیعی خود دور شود و قهرمان این داستان گفتمان یوتوپیایی خود که براساس آشتی و بازگشتی دوباره به ذات طبیعتی است را بر گفتمان دیستوپیایی جنگ زده و بیمارگونه موجود که جنگل و سمهایش و استفاده از ماسکها بیشتر به فضایی طاعون زده شباهت دارد، پیروز میکند، البته این پیروزی هیچ گاه زمینه ساز یک یوتوپیا نمیشود چرا که مخاطب ادامه ماجرا را نمیبیند. چه اینکه از این دست پیروزیها در افسانهها بسیار اتفاق افتاده و پس از آن سیر سینوسی دوباره خلق آرمان شهر را متوقف کرده و شهری که قرار بود مدینه فاضله شود تبدیل به مدینه فاسده شده است. بنابراین انیمه « ناسیکا» تنها در راه منطق و شکست یک دیستوپیا گام برداشته است که سفر قهرمانی بدون انحنای شخصیت و داستان استوار بر ساختار سه پردهای دارد. این عمل بیانگر یک فرم و ساختار کلاسیک و مضمونی پست مدرن است که به آن اشاره شد. قهرمانی که به مانند «گودو» قرار است ناجی باشد و تمام مشکلات را از میان بردارد. اما هیچگاه به پس از، از پیش رو برداشتن مشکلات اشاره نمیشود که چه در انتظار خواهد بود. ناوسیکا نقش همان گودویی را دارد که همه چشم به راه او هستند و او خود در میان مردم است و یکی از همان آنان است، البته این نقطه داستان بیشتر برخاسته از نوع نگاه و فلسفه بودایی مهایانه است که در ژاپن جریان دارد و میازاکی نیز در تمامی آثارش اشاره به آن دارد. البته پیروزی بر دیستوپیا نقدی بر جامعه رو به زوال شهرها در زمان حال است و این گفتمان پستمدرن حال حاضر برای تصویر فرهنگی جهان خطاب میگیرد. پ.ن: تیتر متن از نمایشنامه «در انتظار گودو» نوشته «ساموئل بکت» الهام گرفته شده است.
در آینده ای بسیار دور، بخش بزرگی از جهان توسط جنگلهایی با گیاهانی که مانند قارجهای سمی هستند و از خود گازی بسیار سمی پخش می کنند بلعیده شده است. انسانهایی که باقی مانده اند نزدیک این قارچهای سمی و هیولاهای حشره مانند بسیار بزرگی که این جنگلها زیستگاه آنها است، زندگی می کنند. یکی از حکومتهای انسانها به نام دره باد است که در صلح و آرامش زندگی می کنند آنها پرنسس خود بنام Nausicaa و پدرش که پادشاه این کشور است را بسیار دوست می دارند، اما ...