میثم کریمی : وایتی بولگر، یکی از خطرناک ترین تبهکاران تاریخ ایالات متحده محسوب می شد که در دهه ی 70 و 80 میلاد رهبر مافیای شهر بوستون بود؛ شهری که یکی از...
13 آذر 1395
وایتی بولگر، یکی از خطرناک ترین تبهکاران تاریخ ایالات متحده محسوب می شد که در دهه ی 70 و 80 میلاد رهبر مافیای شهر بوستون بود؛ شهری که یکی از جنایت خیز ترین شهرهای جهان محسوب می شود و پرورش دهنده بسیاری از تبهکاران مشهور جهان نیز بوده است. بولگر در میان چهره های مافیایی این شهر، از جایگاه و اعتبار مهمی برخوردار بود و البته باهوش ترین آنان نیز محسوب می شد. وی در طی دورانی که در حال افزایش قدرت مافیایی خود در این شهر بود، با پلیس همکاری هایی برای شناسایی و نابودسازی دیگر گروه ها آغاز نمود. در این همکاری، بولگر به پلیس اطلاعاتی درباره فعالیت های گروه های مافیایی می داد و در مقابل، امنیت مجموعه اش در هنگام انجام جنایت های مختلف تا حدودی تضمین می شد.
اما اتفاقات مختلفی که در حین این همکاری رخ داد، باعث شد تا خود بولگر در لیست تعقیب FBI قرار بگیرد و حتی در سالهای اخیر پس از " اسامه بن لادن " به عنوان دومین جنایتکار خطرناک در این کشور معرفی شود. بولگر در تمام سالهای پس از انجام جنایاتش زندگی مخفیانه ای را پیش گرفت تا اینکه در سال 2011 هویتش در خانه ای ساحلی در سانتامونیکای کالیفرنیا شناسایی شد و بلافاصله دستگیر شد. بولگر که هنگام دستگیری 82 ساله بود، در دادگاهی که به منظور رسیدگی به جنایت هایش برگزار شده بود، به 2 بار حبس ابد و پرداخت میلیون ها دلار غرامت به قربانیان جنایت هایش محکوم شد و هم اکنون نیز در حال سپری کردن باقی مانده روزهای زندگی اش در زندان است.
در میان انبوه داستان های جنایتکارانه ای که بولگر طی سالهای فعالیتش رقم زده، فیلم « توده سیاه » به بخش همکاری او با اداره پلیس می پردازد. داستان فیلم درباره مامور FBI به نام جان کانلی ( جوئل ادگرتون ) است که از دوران کودکی برادران بولگر را می شناسد اما ارتباط نزدیک تری با برادرِ وایتی ( جانی دپ ) به نام بیلی ( بندیکت کامبربچ ) دارد که سناتوری اهل ماساچوست است. کانلی قصد دارد تا با استفاده از اطلاعات مفیدی که وایتی از گروه مافیایی ایتالیایی جنوب شهر دارد، این گروه را از بین ببرد و بر اعتبار و شهرت و ثروتش بیفزاید و در قبال این همکاری، سازمانی که کانلی در آن کار می کند تامین امنیت وایتی را برای انجام امورش عهده دار می شود. این همکاری در ابتدا مفید و خوشایند جلوه می کند اما در ادامه با کنار رفتن گروه های مختلف مافیایی، وضعیت رابطه این دو نیز دستخوش تغییری می شود که منجر به ...
« توده سیاه » همانطور که اشاره شد، دربرگیرنده بخشی از زندگی وایتی بولگر است که در آن با FBI همکاری هایی را آغاز کرد. اسکات کوپر که کارگردانی این فیلم را برعهده داشته، به خوبی توانسته زوایای مختلف زندگی شخصی وایتی را به تصویر بکشد و از این شخصیت مخوف در تاریخ ایالات متحده ، شخصیتی قابل باور در داستان « توده سیاه » بسازد. ما به خوبی می توانیم در طول داستان، اطلاعات وسیعی از زندگی شخصی و باورهای فکری شخصِ وایتی بولگر را دریابیم و البته با بخشی از روش کارش و دیدگاه های خانوادگی اش که مختص رهبران مافیایی است آشنا شویم. البته در مورد پرداخت شخصیت وایتی بولگر، فیلم پا را چندان فراتر از آنچه که در سال 2001 در کتاب « توده سیاه » از این فرد ترسیم شده بود نمی گذارد و تعریفی فرای آن به مخاطب ارائه نمی دهد که همین امر سبب شده تا بخشی از زندگی وایتی برای مخاطب مبهم به نظر برسد.
وایتی اگرچه در « توده سیاه » بی رحم و غیرقابل کنترل است و ما به خوبی می توانیم او را به عنوان یکی از خلافکارترین افراد در تاریخ ایالات متحده باور کنیم، اما فیلم به دنیای پیرامون وایتی که وی آن را ایجاد و مدیریت کرد نمی پردازد. « توده سیاه » به بخش مهمی از روابط وایتی با آدمهای معروف اطرافش و همچنین مجموعه های تحت مدیریتش نمی پردازد و اگر هم اشاره ای به آنها می کند، در حد همان اشاره باقی می مانند. یکی از جذاب ترین این موارد رابطه میان وایتی با برادرش بیلی است که نسبت به جریان اصلی فیلم مدت زمان کوتاه تری را شامل شده اما در همین حد کوتاه نیز با بازی عالی کامبربچ به یکی از درخشان ترین فصل های فیلم تبدیل شده است.
« توده سیاه » اگرچه دید چندان وسیعی نسبت به زندگی وایتی بولگر به مخاطب ارائه نمی دهد، اما در روایت داستان اصلی اش که تقابل میان وایتی و کانلی است، بهترین عملکرد ممکن را دارد. فیلم به خوبی توانسته دنیای متفاوت این دو که در باطن مشابه به نظر می رسد را به تصویر بکشد. اسکات کوپر به خوبی موفق شده بوستون همواره غرق در جنایت را سیاه تر از همیشه ترسیم نماید و در این شهر گناه، پلیس و تبهکار را در کنار یکدیگر قرار دهد تا توده سیاهی شکل گیرد و این بازی، بازی قدرت باشد. تقابل میان کانلی و بولگر که هر دو به دنبال رستگاری به هر قیمت هستند و در این راه سعی دارند قدرت برتر باشند، جذابیت ترین بخش های فیلم را تشکیل می دهد. فیلمبرداری عالی ماسانوبو تاکایانگی نیز به خوبی توانسته بر جذابیت های بصری فیلم بیفزاید.
جانی دپ در نقش وایتی بولگر، بدون شک بهترین بازی یک دهه ی اخیر خود را در سینما را تجربه کرده و چنانچه در فصل پاییز اتفاق ویژه و غیرقابل پیش بینی در اکران آثار سینمایی رخ ندهد، می تواند به واسطه بازی اش در « توده سیاه » حتی نامزد دریافت اسکار شود. دپ اینبار در نقش جنایتکاری حضور پیدا کرده که پیش از این الهام بخش نقش های مهمی در سینما از جمله فرانک کاستلو در فیلم « جدا افتاده » بوده است. دپ در نقش وایتی ترسناک است و آهنگ و لحن آرام کلام و وحشیگری های ذاتی اش، لرزه بر اندام مخاطب می اندازد. دیگر بازی درخشان فیلم متعلق به جوئل ادگرتون است که سال بسیار خوبی را پشت سر گذاشته. ادگرتون به خوبی موفق شده شخصیت برتری خواه کانلی را به تصویر بکشد و موفقیت های بازیگری خود را تداوم ببخشد. بندیکت کامبربچ ، تلف شده ترین استعداد فیلم است که بازی بسیار درخشانی در نقش بیلی بولگر داشته است و چنانچه فیلم فرصت بیشتری برای پرورش شخصیت او می داشت، می شد که لحظات ناب تری از بازی کامبربچ را در « توده سیاه » شاهد باشیم.
« توده سیاه » در مجموع اثری جذاب و تماشایی درباره زندگی یکی از مخوف ترین تبهکاران ایالات متحده است. شاید سازندگان می توانستند به بخش های مهم دیگری از زندگی وایتی بولگر بپردازند و تصویر دقیق تری از زندگی این فرد ارائه دهند اما امر اتفاق نیفتاده. با اینحال، فیلم در روایت داستان اصلی اش، عالی عمل کرده و سیاهی دنیای بولگر را به خوبی عیان می کند. « توده سیاه » برخلاف نامش، می تواند یک نقطه سفید در کارنامه بازیگری جانی دپ نیز باشد. بازیگری که در سالهای اخیر بیش از هر ستاره دیگری، در آثار ضعیف حضور پیدا کرده بود و حالا با « توده سیاه » می تواند بازگشتش به جایگاهی که سابقا در اختیار داشته را جشن بگیرد.
در جنوب بوستون سالهای ۱۹۷۰، مأمور اف بی آی جان کانلی، تبهکار ایرلندی وایتی بالجر را ترغیب به همکاری با اف بی آی و از بین بردن دشمنی مشترک یعنی گروه مافیای ایتالیایی می کند...