نقد و بررسی فیلم «زندگی برایان به روایت مانتی پیتون»
راجر ایبرت : به گمان من دلیل اکران مجدد فیلم «زندگی برایان به روایت مانتی پیتون»، موفقیت چشم گیر فیلم «آخرین وسوسه های مسیح» است. این فیلم یک bait-and-switch است زیرا کاملاً واضح...
14 آذر 1395
به گمان من دلیل اکران مجدد فیلم «زندگی برایان به روایت مانتی پیتون»، موفقیت چشم گیر فیلم «آخرین وسوسه های مسیح» است. این فیلم یک bait-and-switch است زیرا کاملاً واضح است که برایان، مسیح نیست بلکه تنها در اسطبل کناری به دنیا آمده است. برایان بیچاره در سینما هم به اندازه ی زندگی هیچ وقت موفق نبود. وقتی فیلم در سال 1979 اکران شد، گروه های مذهبی زیادی فیلم را به عنوان یک اثر کفرگویانه مورد حمله قرار دادند. با نگاه به نقد اولیه ای که بر این فیلم نوشتم، دیدم جملاتی از استنلی کافمن در روزنامه ی نیو ریپابلیک را نقل کرده بودم که گفته بود فکر می کند ممکن است خود مسیح از دیدن این فیلم لذت ببرد، او شخص شوخ طبعی بود و این را می شوداز جملات نقضی که به کار می برده، متوجه شد. البته این موضوع خود بحث دیگری را باز می کند: آیا سخنان نقض خنده دارند؟ «زندگی برایان به روایت مانتی پیتون» بدون شک خنده دار است، به همان روش خاص بریتانیایی که طنز داستان به شکلی غیر مستقیم گفته می شوند و نکته ی خنده دار آنها کاملاً مشخص است اما دریافتن آن کمی طول می کشد.
نکته ی غم انگیز زندگی برایان (گراهام چپمن) این است که او هر چیزی که برای موفق بودن لازم است را دارد، به جز الهی و آسمانی بودن. موضوع این نیست که او میلی برای پایه گذاری یک مذهب جدید داشته باشد. او پیروانی را به خود جذب می کند که خودشان را قانع کرده اند که برایان همان نجات دهنده، و مقصود آیین مذهبی ست، و او با تلاش هایی ناموفق سعی می کند این اجتماعات کوچک را مجاب کند که او آن کسی که آنها فکر می کنند نیست. خیر، آن کس شخص دیگری ست. پیروان برایان کوچک ترین نشانه ها را در می یابند و سخنان او را اشتباه تعبیر می کنند و به این شکل فرقه ای مذهبی به وجود می آورند که ادعا می کنند آن را از برایان آموخته اند.
ما دو مرتبه مسیح حقیقی را می بینیم. یک بار در آخور کناری (برخلاف برایان، او هاله ی نوری دور سر دارد) و دفعه ی بعد هم هنگامی که خطابه ی روی کوه را ارائه می دهد. بیشتر فیلم های مذهبی- مسیحی صحنه ی خطابه را از نقطه ای نزدیک به مسیح یا از بالای شانه اش نشان می دهند. «زندگی برایان» صندلی های ارزان دوردست در پایین تپه را برای نمایش این صحنه انتخاب کرده است، جایی که به سختی می توان خطابه را شنید: "چه چیزی گفت؟ آمرزیده باد تولیدکنندگان پنیر؟"
بر خلاف برایان، گروه سیرک پرنده ی مانتی پیتون یک اصل و نسب و شجره نامه ی مشخص داشتند. آنها مستقیماً از برنامه ی «نمایش تروریست بی عرضه» در رادیو بی بی سی ( با هنرمندی اسپایک مولیگان و پیتر سلرز) و نمایشنامه ی انتقادی و تمسخرآمیز «فراسوی حواشی» (با هنرمندی پیتر کوک دادلی مور، جاناتان میلر و آلن بنت) که از اثر «شهر دوم» الهام گرفته شده بود وام گرفته بودند و از همان نژاد بودند. کوک و مور همچنین یک برنامه ی تلویزیونی به نام «نه فقط، بلکه همچنین» هم داشتند که در کنار «شهر دوم» کمابیش مبدع «برنامه ی زنده ی شنبه شب ها» شد. بعد از آن پیتون ها پیدا شدند که بهترین اقتباس های خود از آثار ذکر شده در فیلم های سینمایی خود (مانتی پیتون و جام مقدس، معنای زندگی مانتی پیتون) به کار بستند.
موفقیت «زندگی برایان» بیش از هر چیز بر پایه ی افسردگی برایان به دلیل نجات دهنده ای بی جاه و مقام است. او شبیه یکی از آن افرادی است که در یک رستوران ملاقات می کنید و برایتان توضیح می دهد که اگر الویس تا این حد در کار خود ماهر نبود او می توانست جای او باشد. برایان در واقع اصلاً یک رهبر مذهبی نیست بلکه عضو یک تشکیلات سیاسی زیرزمینی است که قصد دارند پونتیوس پیلیت را سرنگون کند و رومی ها را از سرزمین مقدس بیرون کنند. وقایع موازی ناراحت کننده ای با شرایط فعلی منطقه ی خاورمیانه وجود دارند و در صحنه ای که مرد ها یک ملحد را زیر باران سنگ می گیرند اشاره ای هم به موقعیت درجه دوم زنان وجود دارد. نکته ی طنز این است که این "مرد ها" در اصل زنانی هستند که تظاهر به مرد بودن می کنند، زیرا به عنوان یک زن هرگز نمی توانند از لذت سنگسار کردن و چنین مراسم هایی بهره جویند. مانتی پیتون طنز موضوع را به بعد دیگری می چرخاند، زیرا تمام زن های داخل فیلم مردانی هستند که لباس بلند زنانه پوشیده اند (البته آدم فکر می کند بعضی از آنها با ریش گذاشتن ممکن است موقعیت خود را به خطر بیندازند و هویت شان کشف شود!)
فیلم از دقیق بودن نسبی و مبهم تاریخی وقایع بهره می برد (در این فیلم از دکور هایی که لرد لیو گرید برای فیلم «مسیح نازاراه» اثر فرانکو زفیرلی ساخته بود استفاده شده است). فیلم شخصیت های آشنایی چون پونتیوس پیلیت (مایکل پالین) را در خود جای می دهد اما نشان می دهد که او نوک زبانی صحبت می کند (رؤسای دسته های سربازانش نمی توانند جلوی خود را بگیرند و پشت سرش صدای او را تقلید می کنند). در لحظات مهم، او زیر آواز می زند و با توجه به نوع استفاده از ترانه ی «روی روشن زندگی» در این فیلم که مدت هاست دقیقاً در موقعیت هایی کاملاً مخالف این به کار می رفته یک طعنه ی خاص و وارون گویانه وجود دارد.
اگر فیلم پیامی داشته باشد، و این امکان هم وجود دارد، این است که بیشتر آنچه در مذهب به عنوان حقیقت تلقی می شود نتیجه ی قرن ها نقطه نظرات و تفکرات شخصی است. نسخه ای که این فیلم از افسانه ی برایان ارائه می دهد شبیه به یک قطعه ی موازی کمدی در مقابل تئوری های تاریخ مسیحیت در فیلم و داستان «کد داوینچی» است که خود درونمایه ی آن را دارد که به سبک پایتون ها به آن پرداخته شود. مشکل ترجمه و تفسیر ادبی انجیل این است که این اثر ترجمه ای است از ترجمه ی اسنادی که توسط کلیسای اولیه از میان انبوه وسیعی از دست نوشته های با قابلیت انتخاب شده اند. "شما همگی باید خودتان با اندیشه ی خودتان فکر کنید!"، این چیزی ست که برایان پیروانش را به آن تشویق می کند، پیروانی که مطیعانه بعد از او تکرار می کنند: "ما همگی باید خودمان با اندیشه ی خودمان فکر کنیم!"
ناصره. سه مجوس شرق به اشتباه به ديدار «برايان»، نوزاد «مندي» (جونز) مي روند. سال ها بعد، «برايان» (چاپمن) در آمفي تياتري که در آن کار مي کند، با نهضت خلق يهوديه به رهبري «درک رگ» (کليز) آشنا مي شود که قصد براندازي امپراتوري رم را دارند...