به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
آبنبات چوبی میتوانست فیلم خوبی باشد به شرط آنکه:
۱. از مزهپرانیهای نگین (سحر قریشی)، که در حال حاضر در فیلم بیشتر یک جور «میری» مؤنث است و حضورش در فیلمفارسی را تداعی میکند، بسیار فروکاسته میشد و فیلم لحن جدیتری که متناسب با بافت درونمایهاش است به خود میگرفت.
۲. ادابازیهایی مانند چرخش ۱۸۰ درجهای دوربین در داخل خودرو و حرکت بک وارد موشن وجود نداشته باشد. داریم فیلمی از حسین فرحبخش میبینیم، نه ترنس مالیک. وسط ماجرایی معمایی که دارد قصهاش را متعارف روایت میکند، این جور ادابازیها خندهدار است و نه متفکرانه.
۳. انتخاب رضا عطاران به عنوان شخصیتی محوری که قرار است با حضورش گره نهایی فیلم را غافلگیرانه بگشاید، صورت نمیگرفت. این را به لحاظ صبغهی کمدین بودن او نمیگویم؛ اتفاقاً عطاران تلاش قابلتوجهی کرده که فارغ از پیشینهاش، نقشی حساس و جدی را ایفا کند؛ مشکل اینجاست که شمایل او، بهویژه با گریمی که برای تیپپردازیاش در نظر گرفته شده، برای القای چهره و وجههی یک دون ژوان که دختران جوان را اغفال میکند متقاعدکننده نیست.
۴. اینکه شخصیتی که در طول کل فیلم بسیار مثبت وانموده شده است، یک دفعه در دو سه سکانس آخر ضمیر اهریمنیاش افشا شود، غافلگیری نیست؛ سادهانگاری در جمع کردن فیلم است. معمولاً در روند غافلگیری، سعی میشود نشانههایی در طول روایت جاگذاری شود تا آن افشاگری نهایی، متکی به منطقی پنهان در فضای اثر باشد، نه اینکه ناگهان «آدم خوبه»ی ماجرا بشود «آدم بده». بله... در فیلم یکیدو مورد جزئی وجود دارد (مثل متلک جوان لات به او و یا نوع برخوردش با مشتری پولدار) ولی اینها کافی نیست.
۵. فیلم جاهایی تکلیفش با خودش روشن نیست. از جمله در پایان فیلم که مادر و فرزندانش مقابل خانهی داماد نابهکار میروند و پی پلیس میفرستند، اما خودشان هم وارد اتاق او میشوند و تا سرحد مرگ چاقویش میزنند. بالاخره پلیس یا چاقوکشی؟