به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
سینما در ارتباطی مستمر میان سه مفهوم واقعیت و حقیقت و نحوه بازنمایی این دو حرکت میکند. حقیقت را اگر مفهومی غیرقابل دسترس بدانیم، که هرگونه نظرگاه ما نسبت به آن تبدیل به واقعیت شود، سینما با بازنمایی واقعیت به دنبال کشف حقیقت میرود. حال نوعِ بازنمایی این واقعیت جای مناقشه فراوان است. عده ای از آن فرار کرده و به دنبال کشف منطقی جدید هستند، عده ای آن را در چارچوب اجتماعی جامعه پیدا میکنند و غیره. فیلم خانه به دنبال بازنمایی عینی واقعیت است. بدون کم و کاست. حال سوال اینجاست که در این میان نسبت بین فیلم مستند و فیلم واقع گرا کجاست. این همان بزنگاهی است که فیلم " خانه" توانسته از آن خود را تبدیل به اثری قابل تامل کند. واقعیتِ لختِ دراماتیزه شده. موقعیتی بحرانی، که با گسترش آن، ما وارد زندگی کاراکترهای مختلفی میشویم و بیشتر در مورد آنها میدانیم. دوربین همچون ناظری سرگردان و بی طرف، دور اشخاص مختلف میگردد و لحظاتی از زندگی آن ها را در چارچوب بحران، به تصویر میکشد. روابط برملا میشود، و در ساختاری پلکانی ما به صورت تدریجی با حقیقت نهفته در زیر این واقعیت رو به رو میشویم. هرچه فیلم جلوتر میرود، پرده از حقیقت اصلی برداشته میشود. تا پایان که با آن غافلگیری شوک آور، دیگر نسبت همه کاراکترها نسبت به مرگ پدر مشخص میشود. همه در جایگاه خودشان می ایستند و اینگونه است که فیلم تعین پیدا میکند. پایانی قطعی. ما صرفا در روایتی واقع گرا، شاهد یک ساعت از کلنجار خانواده ای هستیم بر سر موضوع وصیت پدر.
اما در این یک ساعت کاراکترهای اصلی معرفی شده، گره افکنی و گره گشایی صورت گرفته و هر کاراکتری در روند فیلم پرده از راز درونی اش برداشته شده و در جای خود می ایستد. فیلم زمانی به پایان میرسد که جایِ ایستادن هر کاراکتر برای مخاطب آشکار شده. و این موفقیت فیلمساز است. فیلمساز میتواند فضا بسازد. و با بازی های فوق العاده ای که از نابازیگران میگیرد، ما را به آن ها نزدیک کند. اما این روند بدون ایراد نیست. فیلم دیگر از میانه ، تبدیل میشود به حجم انبوهی از دعواها و گریه هایی که خیلی از آن ها را میتوان حذف کرد. زیرا از جایی به بعد دیگر چیز جدیدی به ما اضافه نمیکنند. دعواهای پی در پی مامور دانشگاه از جایی دیگر بی منطق است. و این سوال را هم ایجاد میکند که چرا پدر چنین وصیت عجیبی را کرده؟ برای اینکه کاراکتر سایه دچار چالش شود؟ آیا اگر این وصیت در کار نبود فیلم در همان ده دقیقه ابتدایی پایان نمیافت؟ حال اصرار عجیب فرستاده دانشگاه برای بردن جسد از کجا می آید؟ فیلم در حد امکان سعی میکند روابط علت و معلولی را به شکل درستی بچیند، اما زمان زیادی را در دعوای بین اعضای خانواده تلف میکند و برخی منطق هایش ناقص است. حال بماند که غافلگیری پایانی هم به صورتی دفعی ظاهر میشود. از طرفی دیگر مهمترین ضعف فیلم در حوزه اجراست. هرچقدر که پلان سکانس بون و دوربین سرگردان به فیلم کمک کرده، برخورد ناتورالیستی فیلمساز در قبال شخصیت ها و اکستریم کلوزآپ های بی رحمانه ای که در تمام فیلم به چشم میخورد، بیننده را بی دلیل از فضای خانه به بیرون پرتاب میکند. این حجم از فاصله گذاری ناتورالستی گاها آزاردهنده است. خانه اگر چه فیلمی آماتوری است. اما با وجود همه ضعف ها، میتواند مخاطب را با خود همراه کند. و نوید فیلمساز جدیدی را بدهد که به زبان مادری خود فیلم میسازد، و فضایی که در آن زیست کرده است را با خرده فرهنگ هایش به درستی بازنمایی میکند. به امید فیلم های دیگر این فیلمساز.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]