مروری بر فیلم بلوار سانست: «امروز دیگر اینچنین فیلمهایی درست نمیکنند»
حسن نیازی : “سانست بولوار“ فیلمیست درباره تاریخ سینما و ستارگان آن. ستارگانی که باید بالاخره روزی تنهایی و فراموشی را به جای رویای دوران اوج و شهرت خود ببینند؛ و همچنین سانست...
24 آذر 1395
“سانست بولوار“ فیلمیست درباره تاریخ سینما و ستارگان آن. ستارگانی که باید بالاخره روزی تنهایی و فراموشی را به جای رویای دوران اوج و شهرت خود ببینند؛ و همچنین سانست بولوارد را میتوان جاه طلبانه ترین فیلم ساخته شده درباره هالیوود دانست. فیلمی که به تضاد و تقابل بین هالیوود قدیم و هالیوود جدید میپردازد . با فضای تلخ و سیاه و ساختاری قدرتمند که از آن دست آثار ناب و نادر است، فیلمی کلاسیک و در عین حال مدرن چه در پرداخت و چه در مفهوم سرشار از دقت، هوشیاری و تسلط . صحنه به صحنه و دیالوگ به دیالوگ فیلم قابل بحث و ماندگار است . پرسوناژها با چنان استادی و دقتی توصیف شدهاند که به بهترین نحو، طبیعی به نظر میرسند . در صحنهای از فیلم هنگامی که، “گیلیس” با نورمادزموند، ستاره سابق سینما روبرو میشود، به وی می گوید: «تو زمانی بزرگ بودی» ،و نورما دزموند با حالتی باشکوه در جوابش میگوید: «من هنوز بزرگ هستم، این فیلمها هستند که کوچک شده اند.» این صحنه و دیالوگها هنوز هم تازه و در خاطرهها جاری هستند، هنوز هم شنیده میشوند.
سانست بولوارد به بیان ارتباط یک زن مسن و ثروتمند (هالیوود قدیم) و مردی که نصف سن او را دارد (هالییوود جدید) میپردازد کهو با پولهای پیرزن زندگی میکند، اما این یک موضوع چنین ساده نیست، نمونهایست شایسته و قابل توجه که در نوع خود بی نظیر است، اکثر تصاویر آن باشکوه، زنده و گیراست. فیلم در زمان خود مخالفانی داشته ، که بر این باور بودهاند که این فیلم نوعیتوهین به سیستم هالیوود است، ولی فیلم و کارگردان کار خودش را کرده است و تاثیر خودش را گذاشته، آن هم به بهترین شکل ممکن. برای “بیلی وایلدر” پس از “غرامت مضاعف” این فیلم موفقیت دیگری بود و برای بازیگران آن شروع و بازگشتی باشکوه. جو گیلیس با بازی “ویلیام هولدن” یک فیلمنامه نویس ناموفق و تا حدودی فاسد است که در زندگیاش مشکلاتی دارد و از آنها میگریزد، او بطور اتفاقی اتوموبیلش را به طرف کاخ بزرگ “نورما دزموند” بازیگر بزرگ و قدیمی هدایت می کند. (کاخ بزرگی که همانند خود نورما رو به نابودی ست) او نیمه دیوانه است، تمایل به خودکشی دارد و البته سرسخت و خودپسند است؛ تنها همدم او، خدمتکار اوست. (”اریک فن اشتروهایم” او نیز روزی کارگردان و بازیگر بزرگی بوده است) نورما دزموند سالهاست که بر روی فیلمنامهی بی ارزشی کار میکند و قصد دارد تا از طریق آن شکوه گذشته را باز یابد و این رویا همیشه در سر اوست.
با وارد شدن ، گیلیس در زندگی نورما، امیدواری او دوچندان میشود، چون گیلیس قرار است در مسیر به حقیقت پیوستن رویای نورما ، او را یاری دهد، رویای بازیگری در نقش “سالومه” که هیچوقت صورت نمیگیرد. در طول فیلم شاهد افزایش حالتهای روانی نورما از ترس عملی نشدن طرح و نقشه او هستیم که او را بیشتر در دنیای توهماتش غرق میکند؛ گیلیس هم که مشکلات خود را دارد، او کم کم از نورما خسته میشود و قصد دارد کاخ نورما را ترک کند تا به زن دیگری که در زندگیاش است (نانسی اولسن) بپیوندد. همهی این شرایط باعث میشود که، نورما دچار جنون شود و اینجاست که شاهد یک پایان عظیم و تراژیک هستیم، پایانی که در نوع خود بی نظیر است و فاصله زیادی با نمونههای مشابه خود دارد. حوادث سانست بولوارد به شیوه بازگشت به گذشته از دید یک نویسنده بازگو میشود که کشته شده است؛ او به خاطر اینکه نمیپذیرد زیر سلطه یک ستاره فراموش شده سینمای صامت قرار گیرد میمیرد.
سانست بولوارد از صحنه و جزئیات اثر بخش و هوشیاری برخوردار است. ایده استخر نورانی ، جایی که جسد جو گیلیس در آن پیدا میشود، تاثیر گذار، زیبا و بسیار حساب شده است برای فاجعهی پایانی فیلم. یا صحنهای دقیق و بسیار زیبای دیگری در فیلم، آنجا که “گلوریا سوانسن” در حالی که به یکی از فیلمهای صامت خود در فیلمی قدیمی نگاه میکند و ناگهان در مقابل پرتوی شدید پرژوکتور بلند میشود و فریاد می زند: «امروز دیگر این چنین فیلمهایی درست نمیکنند» واقعا باشکوه است و در یادها میماند. در فیلم، جدای از کارگردانی استادانهی بیلی وایلدر، فیلمبرداری و طراحی صحنه ماهرانه فیلم، موسیقی متن فوق العاده، شاهد چند بازی خوب هستیم. گلوریا سوانسن در نقش نورما دزموند که به نوعی ایفاگر نقش حقیقی خود بود، ستارهی بزرگ سینمای صامت که این فیلم برایش بازگشتی موفقیت آمیز بود . ویلیام هولدن در نقش جو گیلیس در یکی از مهمترین فیلمهای خود ظاهر میشود و موفقیت خوبی نصیبش شد، هولدن بعد از این فیلم در دو اثر دیگر با بیلی وایلدر همکاری کرد، “بازداشتگاه شماره ۱۷” (۱۹۵۳) “سابرینا” (۱۹۵۴). اریک فن اشتروهایم در نقش ماکس پیشخدمت نورما، که زمانی خودش کارگردان بزرگی بود“سیسیل ب دومیل” (تهیه کننده مشهور سینما که در نقش خود ظاهر شد) “نانسی اولسن” در نقش همکار و رفیق گیلیسن که نامزد جایزه اسکار شد و بالاخره “باسترکیتن” که در فیلم حضوری کوتاه ولی درخشانی دارد
« نورما دزموند » ( سوانسن ) ستاره ى سابق فيلم هاى صامت كه در خانه ى باشكوهى در سانست بولوارد زندگى مى كند ، روزى اتفاقى با نويسنده اى جوان و سرخورده به نام « جو گيليس » ( هولدن ) آشنا مى شود و از او مى خواهد تا روى فيلمنامه اى كار كند كه شهرت از دسترفته اش را باز گرداند ...