در حالی که بازسازی داستانهای قدیمی انیمیشن در شرکتهای معروف کارتون سازی ، طبق سنتی دیرینه ادامه دارد ، گاه به گاه و از اوایل دهه 90میلادی ، کارتون هایی با مضمون متفاوت و بسیار جدید تولید شده است .
این روند ، سال 1995 با ساخت فیلم داستان اسباب بازی به کارگردانی جان لاسه تر به اوج رسید و پس از آن نیز تا به حال به تناوب یا دنباله هایی برای کارهای جدید و متفاوت عرضه می شود و یا کارتون هایی با شخصیت های جدید و مستقل خلق می شوند. تا وقتی قسمت دوم داستان اسباب بازی و پس از آنها به ترتیب زندگی یک حشره و شرک (همان غول سبز) تولید نشده بودند، با وجود موفقیت کارتون های جدید عده بیشماری از انیماتورها اعتقاد داشتند هنوز سری کارتون های خانواده سیمپسون و یا ادامه کارتون کتاب جنگل و حتی دنباله شیرشاه جایگاهی رفیع نسبت به تولیدات جدید دارد.
بالاخره اندکی پس از ظهور و اکران کارتون زیبای شرکت هیولاها(کارخانه هیولاها) . که استقبال از آن نقطه عطفی در تاریخ انیمیشن سازی به شمار می آید ، تماشاگران بیشماری از کودک و بزرگ منتظرند تا اوایل سال بعد، یعنی مارس 2004 قسمت دوم آن را ببینند. نوشتار ذیل به طرز ساخته شدن این انیمیشن سه بعدی و شکل گیری سناریو و شخصیت پردازی های کاراکترهای اصلی فیلم می پردازد که تقدیم خوانندگان صمیمی صفحه پرده آبی می شود: با ظهور شخصیت شرک همان جن یا غول بو داده سبز رنگ که تماشاگران دلباخته اش شدند، تلقی دیگری از حضور هیولاها در فیلم های انیمیشن شکل گرفت ، زیرا مشخص شده بود اگر هیولاها برخلاف سنت قبلی وحشتناک طراحی نشوند، تاثیر بیشتری بر مخاطب خواهند گذاشت . انیمیشن سه بعدی شرکت هیولاها دقیقا از همین شیوه پیروی کرد، یعنی قهرمانانی یا هیولاهایی را به عنوان کاراکترهای اصلی فیلم معرفی کرد که هر چند دارای شاخ و شاخک و دم و دندان های تیز بودند، اما می شود گفت با یک بار دیدنشان ، محبت آنها بر دل تماشاگر می نشست .
در این زمینه شخصیت جیمز پی سالیوان با صدای جان گودمن (برای تداعی جان گودمن در ذهن کارتون قدیمی و فیلمهای تلویزیونی فردی فیلینستون و خانواده اش را به یاد آورید) به عنوان هیولایی آبی رنگ و خال خالی با موهای آراسته و براق که قد و بالای 8فوتی و دندان های تیزش هیچ ترسی ندارد، قهرمان اصلی فیلم شرکت هیولاست . مایک وازوفسکی (با صدای بیلی کریستال ، فیلم سینمایی این را تحلیل کن با همراهی رابرت دنیرو را به یاد بیاورید) نیز همکار و دستیار اوست . از شخصیت های دیگر فیلم باید از رئیس شرکت هیولاها یعنی آقای واترنوز با صدای جیمز کابرن (برای یادآوری او فیلم دوازده مرد خبیث و بسیار دیگر از فیلم های وسترن را به خاطر بیاورید جیمز کابرن چند ماه پیش درگذشت) ، (با صدای ماری گیبز) و سلیا (با صدای جنیفر تایلی) نام برد.
داستان شرکت هیولاها مربوط به شهری است بسیار دور که فقط هیولاهای متمدن در آن زندگی می کنند. واترنوز رئیس کارخانه جمع آوری انرژی که مهمترین کارخانه شهر است ، هیولاهای خاص یعنی آنها که علاوه بر قیافه خاصشان توانایی دارند با جیغهای وحشتناک یا در آوردن شکلک های ترسناک بچه های کره زمین را بترسانند، استخدام کرده است و اصلا وجود و برقراری کارخانه عظیم شرکت هیولاها برای ذخیره انرژی شهر و استفاده از آن انرژی برای به حرکت درآوردن توربین های آب ، تولید برق شهر و موارد دیگر است . این انرژی از جیغ بچه های انسان به وجود می آید و استخدام این هیولاهای قهرمان برای این است که هر کدام به دفعات از 5/3 میلیون دری که واترنوز طی سالیان دراز به نوار نقاله وصل کرده است ، داده شوند، که در حقیقت هر دو متعلق به اتاق یکی از بچه های انسان است و هیولاها با ورود به اتاق و ترساندن بچه و سپس جیغ زدن او، هر چه بیشتر این جیغ ها را در کپسول های زرد رنگ که از سوی دستیاران آنها آماده شده است ، ذخیره می کنند. از این رو لقبی که به کارکنان قسمت تسمه نقاله یا نوار نقاله در شرکت هیولاها داده شده است ، اصطلاح و لقب بچه ترسان است و در این ارتباط سالی (همان جیمز پی سالیوان) معروفترین و بهترین بچه ترسان شرکت به شمار می رود که مایکسی (همان مایک وازوفسکی نامزد سلیا) به عنوان وردست باوفا او را همراهی می کند. آنچه از اهمیت فوق العاده برخوردار است ، اجتناب هیولاها از بچه ها و تماس با آنها حتی با لوازم آنهاست .
هنگامی که یکی از هیولاها ماموریتش تمام می شود، کادر امنیتی در می یابند یک لنگه جوراب بچگانه به پشت در چسبیده است از این رو او را ایزوله می کنند و تمام موهایش را می تراشند و در قرنطینه قرار می دهند. با این سیگنال جالب توجه برای تماشاگر، داستان به گونه ای پیش می رود که حتی دارای تعلیقی مانند فیلمهای دلهره آور شود. هیولاهای 8 و 6 و 4 فوتی که با یک چشم غره بچه ها را می ترسانند، وقتی اسباب و اثاثیه بچه ها اینقدر برایشان وحشتناک است ، حضور آنها و دست زدن یک بچه به یک هیولای غول آسا چقدر می تواند مخاطره آمیز باشد. به هر روی ، یک روز یک دختر کوچولو رد مسیر سالی را می گیرد و هر دو بی خبر از همه جا روبه روی هم قرار می گیرند و از اینجاست که داستان نقطه عطف می یابد.
شرکت هیولاها پس از کارتون های داستان اسباب بازی 1 و 2 و فیلم زندگی یک حشره ، چهارمین تولید مشترک شرکتهای پیکسار و دیزنی به شمار می آید که به تعبیری ، مشکل ترین و طاقت فرساترین تولید آنان بوده است . نقش اجرایی اصلی در شکل گیری . monsters,Incبرعهده جان لاسه تر بوده است و او همان کسی است که با بهترین دید هنری ، کارگردانی فیلم انیمیشن و پرطرفدار داستان اسباب بازی را بر عهده داشت و اکنون به عنوان معاون اجرایی پیکسار بر ساخت شرکت هیولاها نظارت می کرد و مسوولیت اصلی طرح به عهده او گذاشته شده بود. لاسه تر پیش از پایان سال 1995 تصمیم گرفت نام و عناوین و سمت افرادی را که باید در ساخت شرکت هیولاها فعالیت کنند ، با وسواس هر چه تمامتر یادداشت کند. او پس از حک و اصلاح فراوان بعد از 21روز حبس خود خواسته برای تمرکز بیشتر ، فهرست نهایی را اعلام کرد که همه کارمندان پیکسار و دیزنی بر حسن انتخاب او آفرین گفتند.
شناسه نقد : 8672501