میثم کریمی : سه گانه « بتمن » به کارگردانی کریستوفر نولان را می توان آغاز کننده جریانی تازه در فیلمهای اَبَر قهرمانی در هالیوود دانست. شخصیتی1 که کریستوفر نولان از بتمن در...
14 آذر 1395
سه گانه « بتمن » به کارگردانی کریستوفر نولان را می توان آغاز کننده جریانی تازه در فیلمهای اَبَر قهرمانی در هالیوود دانست. شخصیتی1 که کریستوفر نولان از بتمن در اولین سه گانه خودش به نام « بتمن آغاز می کند/ Batman Begins » ارائه داد چنان متحول شده و غیرمنتظره بود که تا مدتها پس از اکران این فیلم همگان منتظر بودند تا ببینند آیا می توان قهرمانان را در چنین قالب شکننده ای پذیرفت یا خیر! بحث بر سر تغییر و تحول اَبَر قهرمانان ادامه داشت تا اینکه قسمت دوم با نام « شوالیه تاریکی/ The Dark Knight » در سال 2008 روانه سینماها شد و اینبار نولان تصویری به مراتب شکننده تر از بتمن، نسبت به فیلم قبلی ارائه داده بود. در واقع می توان اینطور برداشت کرد که در « شوالیه تاریکی » خبری از قهرمان نبود و هر آنچه که مردم در سالهای گذشته به عنوان قهرمان از بتمن سراغ داشتند در این فیلم رنگ باخت و بتمن به عنوان انسانی معمولی تر از گذشته که نقاط ضعف بسیاری دارد و می توان بر او غلبه کرد، به مخاطبان معرفی شد. حال بعد از جنجال های فراوانی که « شوالیه تاریکی » بوجود آورده بود، سومین قسمت از سه گانه بتمن و آخرین آنها به نام « شوالیه تاریکی بر می خیزد » روانه سینماها شده، آن هم در شرایطی که انتظارها از این فیلم به شدت بالا رفته بود و همگان انتظار ارائه شاهکاری دیگر از کریستوفر نولان را می کشیدند.
« شوالیه تاریکی بر می خیزد » 8 سال بعد از اتفاقات قسمت دوم رخ می دهد. بروس وین ( کریستین بیل ) اینروزها مردی به شدت شکسته شده و حوصله هیچکاری را ندارد. او سالها پیش اعتبار خود را به جهت مصلحت شهر از بین برد و حالا منزوی تر از هر زمان دیگری خانه نشین شده و با خدمتکار باوفایش آلفرد ( مایکل کین ) روزگار می گذراند؛ اما آیا شهر گاتام دیگر هرگز نیازی به حضور بتمن نخواهد داشت؟ مطمئناً اینطور نیست.
به تازگی سربازی خشن و بی رحم به نام بَن ( تام هاردی ) که مدتها قبل توسط راس القول ( لیام نیسن ) از لیگ سایه ها اخراج شده بود ، به شهر گاتام برگشته و قصد دارد تا این شهر را به ویرانه ای مطلق تبدیل کند تا هیچکس نامی از گاتام و ساکنانش به خاطر نداشته باشد. بَن به حدی دیوانه وار رفتار می کند که کسی توان ایستادن در مقابل او را ندارد، او مدتهاست عقل را بر خود حرام کرده است. بروس وین با مشاهده وضعیت خطرناک شهر گاتام و احتمال پایان حیات این منطقه ، تصمیم می گیرد دوباره لباس بتمن را بر تن کند و به مبارزه با بَن برود. اما او مانند سابق در این راه تنها نیست و باید روی کمک همراهان جدیدش نظیر گربه ای حیله گر و مرموز به نام سلینا ( آنا هاتاوی ) نیز حساب کند...
« شوالیه تاریکی بر می خیزد » به مراتب نسبت به دو قسمت قبلی از پیچیدگی های بیشتر فیلمنامه بهره برده است. نولان در قسمت جدید شخصیت های جدید زیادی را به داستان اضافه کرده و با دقت تلاش کرده تا پرداخت شخصیت آنها را به بهترین نحو ممکن انجام شدو که باید گفت در این راه کاملاً موفق بوده است. فکر می کنم « شوالیه تاریکی بر می خیزد » از معدود فیلمهای تاریخ سینما باشد که شخصیت های مکمل زیادی را در خود جای داده اما به همان اندازه که پرداخت شخصیت اصلی داستان برای تماشاگر مهم است، به پرداخت شخصیت های مکمل داستان هم توجه کامل داشته است .
خوشبختانه در این قسمت کرکترهای نه چندان محبوب تاریخچه بتمن نظیر " زن گربه ای " چنان با ظرافت پرداخته شده اند که امکان ندارد مانند سابق به هنگام تماشای آن با خود بگویید که : « ای وای دوباره باید این گربه بی مزه را با عشوه های عجیب اش تحمل کنم! ». خیر! اینبار خبری از پر کردن بی جهت زمان فیلم با شخصیت زن گربه ای نیست و نولان بجای اینکار ، این شخصیت را در بطن داستان جای داده است و حتی بعضی از قسمتهای کلیدی داستان نیز به وسیله همین شخصیت به جلو هدایت می شود.
همه این اتفاقات به این دلیل هست که نولان برعکس اغلب کارگردانان هالیوودی، اعتقادی به در راّس بودن شخصیت اصلی داستان و مکمل بودن دیگر بازیگران ندارد و از همه بازیگران در جهت روایت داستان فیلمش بهره می می گیرد. نکته جالب درباره قسمت سوم بتمن این هست که خودِ شخصیت بتمن تا حدود زیادی به حاشیه رانده شده و اینبار نولان بیش از هر زمان دیگری به کرکترهای مکمل داستانش اجازه داده تا داستان را به جلو هدایت کنند. اما انتقادی که می توان بر این سبک وارد دانست این هست که « شوالیه تاریکی بر می خیزد » بیش از هر زمان دیگری فلسفه گرا شده و تقریباً به وضعیتی رسیده که نام « بتمن » را می توان از آن حذف کرد!
جاناتان و کریستوفر نولان در « شوالیه تاریکی بر می خیزد » فیلمنامه بی نقصی ارائه کرده اند که پیچش داستانی آن واقعاً هیجان انگیز و پرکشش هست. شهر گاتام در قسمت سوم بتمن بیش از هر زمان دیگری آشفته هست و نولان ها هم با فیلمنامه شان این شهر را بیش از هر زمان دیگری تبدیل به ویرانه ای بی قانون کرده است. اما این دو برادر در فیلمنامه شان متاسفانه عنصر « بتمن » را تا حدود زیادی به حاشیه رانده اند چنانکه اصلا نمی توانیم باور کنیم که در حال تماشای یک فیلم اَبَر قهرمانی هستیم! نولان ماهرانه بتمن که خلق و خویی قهرمان منشانه دارد را به کنار رانده تا تماشاگر شهر گاتام را بدون قهرمان بیابد و زمانی هم که بتمن را وارد عمل می کند، آنچنان او را معمولی جلوه می دهد که شما تا پایان فیلم فراموش خواهید کرد که این آقا روزی یک اَبَر قهرمان بوده !
اوج نقطه قوت فیلمنامه برادران نولان را باید خلق صحنه های حماسی و پیچش ناگهانی داستان و رفتار شخصیت ها دانست. در جایی از فیلم ما شاهد هستیم که بتمن افسرده تر از هر زمان دیگری به جای قدرت نمایی به ارائه دیالوگ های فلسفی اقدام می کند اما نولان رفته رفته این ویژگی را از بتمن سلب می کند و در اواخر فیلم ما با بتمنی روبرو می شویم که قدرت نمایی، مشخصه بارز شخصیت او بود. در مورد دیگر شخصیت های کلاسیک فیلم هم نولان دست به تغییرات اساسی زده، به عنوان مثال درباره شخصیت زن گربه ای باید گفت که او برخلاف سری های گذشته چندان بامزه نیست! در واقع نولان به هیچ عنوان اجازه نداده که عشوه های زن گربه ای به درجه ای برسد که فضای تاریک داستان را تحت شعاع قرار دهد و حتی از دیالوگ های معروف او و بتمن که بیشتر از در کمدی در می آمد هم در این قسمت خبری نیست. تماشاگران قدیمی تر سینما احتمالاً با تماشای این شخصیت های دگرگون شده تا حد زیادی غافلگیر خواهند شد اما می توانم با قاطعیت به شما بگویم که نولان به بهترین شکل ممکن این شخصیت ها را وارد فاز جدیدی از سری داستانهای بتمن کرده و امکان ندارد که در آینده این شخصیت ها بخواهند دوباره به شکل کلاسیک گذشته شان بازگردند.
یکی از مهمترین 4نگرانی های طرفداران « شوالیه تاریکی بر می خیزد » قبل از ساخته شدن « شوالیه تاریکی بر می خیزد » این بود که ایا کرکتر بَن ( که تا حدود زیادی شبیه به هانیبال لکتر هم هست ) آنقدر قوی و پخته هست که بتواند با شاهکار تکرار نشدنی " جوکر " در « شوالیه تاریکی » مقایسه شود یا خیر. باید بگویم که مقایسه بَن با جوکر تا حدود زیادی درست نیست چراکه دیدگاه آنها نسبت به شرارت تفاوت های زیادی با یکدیگر دارد. جوکر در « شوالیه تاریکی » عاشق هرج و مرج بود و هیچ دلیلی هم برای شروع آشوب هایش به جز اینکه از اینکار لذت می برد نداشت، او عاشق خرابکاری و هرج و مرج بود و خیلی سخت بود که بخواهیم نوع دیدش به جهان پیرامونش را تعریف کنیم، اما بَن صرفاً به دلیل انتقام از شهری که از آن نفرت دارد مشغول تخریب و نابودی هست ( البته همه هدف او این نیست اما اگر بخواهم به آن اشاره کنم بخشی از داستان را لو داده ام! ) و باید بگویم که از لحاظ جنون دست کمی از جوکر ندارد. البته او برخلاف جوکر علاقه ای به تمسخر و بازی با قربانیان خود ندارد و ترجیح می دهد کار را بدون حاشیه به پایان برساند. اما باید صادقانه بگویم که شما نباید جوکر و بَن را با یکدیگر مقایسه کنید چراکه دنیای این دو بسیار با یکدیگر متفاوت هست.
جلوه های ویژه کامپیوتری در « شوالیه تاریکی بر می خیزد » بی نقص و عالی هستند. در اینجا خبری از شلوغی های رایج جلوه های کامپیوتری نیست و همه موارد بطور منظم اجرا شده اند و باعث سرگیجه نمی شوند. سکانس های اکشن فیلم عالی و بی نقص کارگردانی شده اند. در جریان داستان چندین تعقیب و گریز تماشایی به وقوع می پیوندد که فیلمبرداری عالی و هیجان بسیار زیاد آن سبب می شود تا بر روی صندلی های خودتان میخکوب شوید. مبارزات شلوغ در فضاهای آزاد تماشایی و با وسواس فراوان ساخته شده بطوریکه شما در عین حال شاید 100 بازیگر را در صحنه ببینید که در حال آشوب هستند اما هیچکدام از آنها کم کاری و یا بی تفاوتی از خود نشان نمی دهد، مبارزات بسته هم اگرچه تعداد آنها زیاد نیست اما به خوب رهبری شده اند و لذت کامل تماشای یک سکانس اکشن را برای شما به ارمغان می آورند. پیشنهاد شخصی بنده این هست که این صحنه ها را با کیفیت عالی صدا و تصویر ببینید تا متوجه زحمات تیم جلوه های ویژه فیلم شوید. فکر می کنم 6جلوه های صوتی « شوالیه تاریکی بر می خیزد » را باید از همین الان یکی از امیدهای اصلی کسب جایزه اسکار بدانیم. در مورد موسیقی فیلم هم بدانید که هانس زیمر افسانه ای سازنده آن بوده و شنیدن قطعات اش واقعاً لذت بخش و عالی هست. موسیقی زیمر مخصوصاً در لحظات پایانی فیلم واقعاً تاثیر گذار است.
بازی بازیگران مشهور هالیوود در » شوالیه تاریکی بر می خیزد» عالی و بی نقص انجام شده. کریستین بیل در نقش بروس وین، افسرده و عاشق پیشه هست و بسیار هم شکننده. وی به خوبی توانسته حس ضعیف بودن بتمن را حتی از زیر نقاب به تماشاگر انتقال دهد. تام هاردی هم با اینکه همواره ماسک بر روی صورت داشته اما به خوبی توانسته با استفاده از حرکات دست و بدن ، عملکرد بی نظیری از خودش ارائه داده باشد. باید گفت که بازی در چنین نقشی برای یک بازیگر ریسک بالایی به حساب می آید چراکه اولاً صدایش به واسطه آن ماسک به درستی به گوش نمی رسد و ثانیاً اینکه چهره اش همواره در پشت ماسک باقی می ماند، اما تام هاردی ( که بازیگر شناخته شده ای هم هست ) تمام این موارد را کنار گذاشته و عملکرد بی نظیری هم از خود ارائه داده است؛ اما شخصاً فکر نمی کنم که اعضای آکادمی زیاد به این نوع نقش آفرینی علاقه ای داشته باشند و بخواهند نام او را حتی در بین کاندیدهای احتمالی اسکار هم قرار دهند. آنا هاتاوی در نقش زن گربه ای بازی بسیار خوب و روانی ارائه داده است. هاتاوی صدای نازکی دارد و اغراق نیست اگر بگوییم شباهت هایی هم به گربه دارد! اما بازی او در « شوالیه تاریکی بر می خیزد » جای هیچ انتقادی را باقی نمی گذارد؛ البته شانس تا حدود زیادی به هاتاوی روی آورده چراکه زن گربه ای در « شوالیه تاریکی بر می خیزد » چنان متفاوت با گذشته است که به این راحتی ها نمی توان بازی او را با « میشل فایفر » مقایسه کرد. جوزف گوردن لوییت د5ر نقش کارآگاه بلیک هم یکی از تازه واردهای فیلم به حساب می آید که اثر خود را به خوبی می گذارد.گری اولدمن و مایکل کین هم مثل گذشته سرحال و عالی هستند. مورگان فریمن در نقش فاکس یک غنیمت برای فیلم به شمار می آید. فاکس مخترع است و دیالوگ های شنیدنی هم بر زبان می آورد؛ چه چیز بهتر از اینکه دیالوگ های ماندگار را از زبان مورگان فریمن بشنویم! لیام نیسن هم که در این فیلم فقط در فلاشبک ها و رویاها قابل مشاهده هست، حضور موفقی را تجربه کرده و سرانجام ماریون کاتیلارد که روابط عاطفی اش با بروس وین به نظرم قانع کننده نیست. شاید بشه این بخش را از ضعف های « شوالیه تاریکی بر می خیزد » برشمرد چراکه فاقد جذابیت است.
سه گانه « بتمن » سرانجام به پایان رسید. نولان با ساخت سه گانه « بتمن » نگاه جدیدی را به دنیای اَبَر قهرمانان مطرح کرد که مدتها بود خلاً آن احساس می شد. سالها بود که تماشاگران این قهرمانها را فنا ناپذیر می پنداشتند و هدفشان از تماشای آنها بر پرده سینما تنها سرگرم شدن بود. اما نولان با سه گانه بتمن به ما آموخت که قهرمان فنا ناپذر وجود ندارد. نولان به ما آموخت که می توان در هنگام تماشای یک فیلم با کلیشه های از پیش تعیین شده ، دیالوگ های پر محتوا شنید و از پیچش داستانی و دقت در جزییات فیلمنامه متحیر شد و در نهایت او به ما نشان داد که قهرمانان هم مردمان عادی هستند و ضعف های فراوانی دارند و چنانچه در انتهای این فیلم هم می بینیم، می توانند سرنوشت دیگری از آنچه برای آنها متصور می شدیم داشته باشند. بی شک نولان با ساخت این سه گانه، تفکر جدیدی را به ژانر اَبَر قهرمانی وارد کرد که شاید در آینده حتی باعث تغییر رفتار قدتمند ترین قهرمانان کمیکی نظیر « سوپرمن » هم شود!
هشت سال بعد از اینکه «بتمن» ( کریستین بیل ) تمام جنایت های «هاروی دنت» را گردن می گیرد، رهبر گروهی از تروریست ها بنام «بین» ( تام هاردی )، شهر گاتهام را ویران می کند و اینگونه است که شوالیه تاریکی برای محافظت از شهر باز می گردد...