: سکوت بره ها یک فیلم آمریکایی است كه در سال 1991 ساخته شده است و دارای المان هایی است كه جنایت و وحشت را درهم می آمیزد. اين فيلم به...
15 آذر 1395
سکوت بره ها یک فیلم آمریکایی است كه در سال 1991 ساخته شده است و دارای المان هایی است كه جنایت و وحشت را درهم می آمیزد. اين فيلم به کارگردانی جاناتان دم و با بازی بازیگرانی چون جودی فاستر، آنتونی هاپکینز، تد لوین و اسکات گلن است. این فیلم برپایه رمانی به همین نام به نویسندگی تام هریس است كه دومین نسخه اش دکتر هانیبال لکتر، قاتل زنجیره ای را به تصویر می کشد.
تحلیل و بررسی:
این فیلم ترسناک در رده فيلمهاي اعتراض زنان نسبت به مردان قرار میگیرد، گرچه این فیلم به عنوان فیلمی زنانه تصور نمی شود، اما گرایش نهفته زنانه ایی از نظر قهرمان اصلی به چشم می خورد. یک کاراکتر قوی زنانه که صحنه های مربوط ،بیان کننده اعتراض نسبت به موقعیت های مردسالار را به تصویر می کشد. در این فیلم دو کمک کننده یا ناجی مرد وجود دارد. جودی فاستر نقش كلاریک استارلینگ، قهرمان اصلی سکوت بره ها را ایفا می کند. استارلینگ زنی خودمختار است؛ مادرش در دوران بچگی اش مي ميرد و پدرش هنگام انجام وظیفه در سن ده سالگی اش کشته مي شود. او در زمنیه فعالیتش باهوش و ماهر است.
فیلم با صحنه دویدن تنهایی استارلینگ در میان جنگل آغاز می شود، مانعی در مسیر جنگل تاریک وجود دارد که انتظار پیداکردن جسدی برهنه نیز وجود دارد. توجه بیننده طبیعتا به استارلینگ معطوف می شود، و ما تا این لحظه احساس می کنیم که او در خطر خواهد بود. اين جزو موفقیت فیلم است که ما را متقاعد می کند که او را به عنوان قربانی محکوم به نابودی ببینیم ، این یکی از بهترین نکات جالب فیلم است كه آن را از دیگر فیلم های ژانر وحشت متفاوت میکند. بعد از دیدن فیلم البته از دید خودم به این نتیجه رسیدم که فشار های که مردان به زنان وارد میکنند چقدر اگاهانه در فیلم به تصویر کشیده شده است. به بیننده ناآرامی را مبنی بر این می دهد که استارلینگ همیشه در معرض نگاه های خیره، فخر فروشی و اذیت و آزار قرار می گیرد. با به تصویر کشیدن استارلینگ به عنوان یک شیء به جای یک شخص در صحنه هایی مشخص، بیننده با او جابجا می شود و احساسات او را درک می کند. اولین نوع از این صحنه برتري بر مانعی است که برتری های او را نمايش مي دهد. هیچ دیالوگی در این لحظه گفته نمی شود، فقط صحنه ساده ای از استارلینگ گرفته می شود، 5 پا و 2 اینچ قد در کت و شلواری آبی در آسانسوری پر از مرد با قدی یک فوت بلندتر از او . استارلینگ به صورت یک شیء نمایش داده می شود زیرا کت و شلوار آبی اش با لباس های قرمز بلندی مقایسه می شود که هریک از مردان پوشیده اند. موقعیتی وجود دارد که هر یک از ما را عصبی خواهد کرد، اما نگرانی کمی از استارلینگ را نشان می دهد. او به خوبی از پس احساس ناراحتی مردی در کنار خودش برمی آید. خود فیلم سعی می کند تا استارلینگ را به صورت شیء نشان دهد که کار می کند. به عنوان یک بیننده، ما هم احساس نگرانی می کنیم. مفهومی مشابه برای یک صحنه عنوان می شود که در آن استارلینگ یک کیف پانچ را نگه می دارد و باید در برابر نفرین های همکارانش از خود مقاومت نشان دهد. تصویر یک گوشه رو به پائین است برای اینکه استارلینگ کوچکتر و بسیار حساس تر به نظر رسد. سریعا بیننده او را به صورت شیء ،به صورت همکاران مرد، می بیند. تماشای استارلینگ آزاردهنده است و ما می فهمیم که او در تمام مواقع به این روش اعتراض می کند.
متاسفانه استارلینگ باید این قبیل سختی ها را تحمل کند زیرا او در موقعیت مردسالار FBI کار می کند. به عنوان یک زن جذاب، استارلینگ مورد نگاه های شهوت بار مردان فیلم قرار می گیرد. زمانیکه او و هم اتاقی اش در یک صحنه آهسته در حال دویدن هستند، گروهی از مردان مسیر کناری را می دوند تا به کنارشان برسند. زمانیکه استارلینگ به دنبال اداره رئیسش است، مردان به او زل می زنند انگار که او غذای لذیذ خارق العاده ای است. دکتر چیلتون سعی کرد از همان ابتدا او را انتخاب کند، و گفت "آیا شما با ناحیه بالتیمور آشنا هستید؟ می توانم اطراف را به شما نشان دهم." زمانیکه او توضیح داد که شغلی دارد، چیلتون عصبانی شد، و گفت"کرافورد شما را برای دیدزنی، به عنوان طعمه به اینجا فرستاد". لکتر حدس می زد که کرافورد مجذوب استارلینگ شده است و اینکه چرا او برای این کار انتخاب شده است. حتی اتیمولوژیست از او خواست که بیرون رود. در حقیقت، تنها لکتر است که به کمک خواستن از او بسیار علاقمند است.
استارلینگ به سادگی این را نمی پذیرد. همانطورکه به شهر کوچکی می رسد که یکی از قربانیان به وضعیت نامطلوبی به قتل رسیده است، استارلینگ و کرافورد در اتاقی پر از نمایندگان محلی برای دیدن جسد منتظر می مانند. تمام نمایندگان به استارلینگ چشم دوخته اند، متعجب اند که چرا یک زن در FBI است. کرافورد اعلام می کند که زمان بررسی جسد است، اما اضافه می کند که استارلینگ می خواهد بیرون بایستد زیرا چیزهایی وجود دارد که یک خانم نباید ببیند. بعد از آن، در ماشین در حال رانندگی به سمت خانه، کرافورد می گوید که او نمی خواهد نسبت به اختیارات محلی تخطی کند. استارلینگ او را برای عنوان نکردن مثالی بهتر نکوهش می کند. با توبیخ افسر ارشد، درحالیکه او تنها یک شاگرد است، استارلینگ شخصیت قوی اش را نشان می دهد و از خود مقاومت نشان می دهد. نه تنها او هم دانشگاهیان جنسیت گرای مرد را نمی پذیرد، بر تمام آنها پیروز می شود. جودبی فاستر خیلی عالی از پس این نقش برامده است.
در اکثر فیلم های ترسناک و تریلر برای مثال، ترمیناتور2، حتی اگر قهرمان داستان یک زن است، او همیشه برای به موفقیت رسیدن به کمک مردان نیاز دارد. و سکوت بره ها هم از این قائله مستثنا ناست، استارلینگ علیرغم فضولی برخی از مردان خودش در کارش موفق می شود. البته باید از این نگذشت که که بدون راهنمایی های ایهام دار لکتر، استارلینگ نمی توانست موارد خاص را حل کند. بعلاوه لکتر از از تحقیق و بررسی استارلینگ در جهت بیرون آوردن خودش از زندان استفاده می کندو نمیشود از فیلم درباره این داستان گذشت که استارلینگ کاملا مسئول موفقیت اش است و اینکه لکتر از نظر جنسی مجذوب او شده است و سعی می کند شهوت نداشته باشد. این ادعاها غیرمنطقی است. به یاد داشته باشید که لکتر در مقایسه با میگز و دکتر چیلتون دوجنسی است. از نظر سمبلی لکتر نه زن است نه مرد. او مظهری مرده است. کارگردان جاناتان همیشه لکتر را با نور سفید زننده ای تصویربرداری می کند، که مابقی بدنش در سایه نقش بسته است. تاثیرش در دادن ظاهری شیطانی به لکتر است. تنها در عکس برداری دوربینی در جائیکه لکتر و استارلینگ با همدیگر نشان داده می شوند، زمانیکه در آخرین ملاقاتشان انگشت هایش را به طور اغواکننده ای لمس می کند، هیچ پیشرفت جنسی در لکتر ایجاد نمی شود. همه این ها باعث میشود که نتوان به این فیلم فقط یک ژانر اختصاص داد.این فیلم در رده فیلم های ترسناک قرار میگیرد. اما فقط ترسناک نه،بلکه میتوان ژانر های دیگری هم به این فیلم اضافه کرد و این یکی از تفاوت های فیلم سکوت بره ها با دیگر فیلم های ترسناک است.که البته باعث موفقیتش هم در گیشه ها و هم از نظر منتقدین سینما است.
به داستان برمیگردیم... قربانی دختر سناتور زن است و از آنجائیکه او علیه قاتل مبارزه می کند، او نمایشگر زن قوی و مستقلی است. در صحنه ابتدایی، مادر قربانی در تلویزیون اعلامیه ای را عنوان می کند که در آن او نام دخترش کاترین را تکرار می کند. بعد از تماشای درخواست، استارلینگ عنوان می کند که خوب است که سناتور نام دخترش را تکرار کند، "اگر او سناتور را به عنوان شخص دید نه یک شیء، اشک ریختن برایش سخت تر خواهد شد". در پایان، استارلینگ خودش را از چنگال شیطان درونی نجات میدهد و پیروز میشود. داستان استارلینگ را اثبات کرد و افرادی را تنبیه کرد که در حق سناتور بی انصاف بودند. مانند این که کمی بعد از اولین ملاقات استارلینگ با لکتر، میگز خودش را خفه کرد و مرد. استارلینگ به بوفالو بیل شلیک کرد و او را کشت. در پایان فیلم، بعد از فرار لکتر او برای تبریک به سناتور استارلینگ را صدا زد. او عنوان کرد که او می رود تا جذابترین دکتر چیلتون را بخورد، همانطور که میگوید:" من دوست قدیمی برای شام دارم." فیلم سکوت بره ها موضع مشخصی از شیطان های جنسی گرا را نشان می دهد. سکوت بره ها به عنوان فیلمی متمایز در آن زمان نسبت به فیلم های ترسناک دیگر عرضه شد پرسش دیگر این است که چه فاکتورهایی آنرا متمایز می سازد. مثالی از این مورد کاراکتر بوفالو بیل است. لکتر توصیه کرد "او دو جنسیتی نیست"، اما می خواهد که اینطور باشد. او شرح می دهد که بیل می خواهد چیزی متفاوت از چیزی که هست بشود، بنابراین او تصمیم می گیرد که خودش را زن کند و بنابراین زن می شود. ما او را می بینیم که آلت تناسلی اش را برداشته است و در مقابل دوربین همانند زن شده است. اگر سری به گذشته بزنیم و یاد اور فیلمی در گذشته باشیم باز هم میتوان این فیلم را با دیگر فیلم های موفق دنیا در ژانر ترسناک ولی متفاوت مقایسه کرد. از نظر خودم میشود هانیبال را با فیلم قدیمی به نام رنفلد دراکولا مقایسه نمود. چرا که دراکولا حشره می خورد و لکتر مردم را می خورد. رنفلد می گوید " خون زندگی است"، زنجیره غذایی اش را با خوردن موشی که عنکبوت می خورد و عنکبوتی که مگس می خورد ایجاد می کند. در مفهومی مشابه، لکتر نیز یک خون آشام است، خون آشام متفاوت. لکتر از درد دیگران تغذیه می کند، او تجربه درد سناتور را به نکتار شیرینی تشبیه کرده است. لکتر تا درجه ای به وحشت می رسد که در بی حوصلگی با افراد اطراف او نابغه و احمق است.او از نظر مفهوم یک قهرمان است. او فراسوی درک و استانداردهایمان است. این یک راز است که چگونه او چیزی می شود که هست. در این مفهوم، بیننده می خواهد همانند او شود، ایمنی او را تجربه کند، مالک خشکی و حتی شعور بیمارگونش شود. یافتن فیلمی هالیوودی که نه تنها در حاشیه سرگرمی هایتان قرار دارد بلکه سرشار از ایده های نو است لذت بخش است.
یک کاراگاه جوان برای پرده برداری از راز یک قاتل سریالی عجیب، مجبور است تا به دیدن یک دکتر روانشناس برود. دکتری که او به دیدنش می رود به جرم خون خواری، کندن پوست صورت و جویدن گردن در یک زندان فوق امنیتی نگهداری می شود. اما حقیقت ماجرا این نیست. دکتر می تواند با تسلط بر مردم آنها را کنترل کند...