به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
هیچ جای تعجبی ندارد که وبسایت ایندی وایر، «فروشنده» را در رتبهی پنجم مورد انتظارترین فیلمهای سال ۲۰۱۶ قرار داده است. اصغر فرهادی قطعاً هیجانانگیزترین کارگردان ایرانی است، کسی که فیلمهایش چه در میان سینماروهای حرفهای و چه مخاطبین عام سر و صدای زیادی میکند. فیلمهای او، حداقل از «درباره الی» به بعد، همیشه با حاشیههایی همراه بوده که گاهاً ارزش واقعی آثارش را خدشهدار کرده ولی حداقل این فایده را داشتهاند که به یکی از شناختهشدهترین سینماگران ایرانی در میان تمام اقشار مردم تبدیل شود.
اصغر فرهادی بعد از برنده شدن در دهها جشنوارهی سینمایی و دریافت دو نامزدی اسکار، برای منتقدین و دنبالکنندگان جدی سینما در خارج ایران به چهرهی معروفی تبدیل شد و تجربهی فیلم اروپایی «گذشته» هم فرصتیهای تازهای برایش به وجود آورد. در ادامهی همین فعالیت در سینمای اروپا بود که فرهادی تصمیم گرفت این بار فیلمی در اسپانیا بسازد و با مذاکرات اولیه، پنهلوپه کروز را هم برای نقش اصلی انتخاب کرد. اما برای اینکه تا شروع تولید دومین اثر فیلم خارجیاش بیکار ننشیند، پروژهای را در ایران و با تیم همیشگیاش کلید زد. استارت «فروشنده»، با نام اولیهی «برسد به دست آهو»، پاییز ۹۴ زده شد و اواخر سال هم فیلمبرداریاش به پایان رسید. این فیلم به تازگی مراحل پس از تولید را پشت سر گذاشته و منتظر است تا برای اولین بار در جشنوارهی کن روی پرده برود. اما فروشنده چه جور فیلمی است؟
ترانه علیدوستی و شهاب حسینی در هفتمین درام اجتماعی فرهادی، نقش دو بازیگر تئاتر را بازی میکنند که در حال اجرای نمایش «مرگ فروشنده» هستند. به نقش این پررنگ این نمایشنامه در فیلم، که اثر یکی از بزرگترین دراماتیستهای قرن بیستم است خواهیم رسید اما پیش از آن، موضوع مهمتر در فروشنده بنمایهی داستانی آن است. موضوع فیلمهای قبلی فرهادی را میتوان در چند کلمه خلاصه کرد، مثلاً «درباره الی»، دربارهی دروغ بود و در چهارشنبهسوری، خیانت نقش پررنگی داشت. در «فروشنده»، این دو بازیگر به خانهای نقل مکان میکنند که قبلاً محل سکونت زن بدکارهای بوده و حال این زوج بازیگر به مشکلاتی در مورد او برمیخورند. جدا از حساسیت این موضوع، هفتمین اثر فرهادی همچنان دست روی پنهانترین لایههای شخصیتها میگذارد و رابطهی آنها با یکدیگر را زیر ذرهبین میبرد. فروشنده شاید بیش از هرچیزی، راجع به اعتماد باشد.
«فروشنده»، احتمالاً جنبههای معمایی بیشتری نسبت به باقی آثار فرهادی خواهد داشت. کشف رازهای ساکن قبلی خانه و رابطهی احتمالی شخصیتهای اصلی با او، میتواند دستمایهی فرهادی برای خلق تعلقی باشد که در فیلمهای او کمتر دیدهایم. البته فعلاً هرچه هست حدس و گمان است و به خاطر علاقهی فرهادی به پایان باز و حفرههای داستانی، حتی با دیدن فیلم هم نمیتوانیم از همهی ریزهکاریهای داستان مطمئن شویم. اینکه هیچ اطلاعات خاص دیگری غیر از داستان کلی فیلم منتشر نشده، ما را تشنهی دیدن آن میکند و حداقل در ایران باید تا تابستان برایش صبر کنیم.
فرهادی در همین مدت نه چندان بلندی که در سینمای ایران فعالیت داشته، کارهایی کرده که در کل تاریخ این سینما کمنظیر بوده است. او برای انتخاب بازیگر در یکی از نقشهای فرعی «فروشنده»، فراخوانی از طریق شبکههای اجتماعی ارسال کرد و از مردم خواست فیلمی از خود بگیرند و شانسشان را برای ایفای نقش در «فروشنده» امتحان کنند. این فراخوان محدودیت سن و جنسیت نداشت و نقشهای کوتاه و بلندی هم برای این نابازیگرها در نظر گرفته شده بود. بهرهگیری از نابازیگر در ایران اتفاق جدیدی نیست و خود فرهادی در چند فیلم خود این کار را کرده، اما استفاده از شبکههای اجتماعی با توجه به گسترش روزافزون آنها بین مردم از اتفاقاتی بود که کمتر در سینمای ایران رخ داده است.
بیش از ۱۶ هزار ویدیو برای عوامل سازنده ارسال شد و عوامل سازنده با مشاهدهی تمام آنها، در نهایت حدود ۵۰ نفر را برای دعوت به محل فیلمبرداری و انجام تمرینهای لازم انتخاب کردند. هر جا صحبت از شبکههای اجتماعی میشود، نمیتوان انتظار داشت حاشیهای پیش نیاید. بعد از اعلام نتایج فراخوان بازیگری فیلم «فروشنده»، برخی مدعی شدند عوامل فیلم قرار است استفادهی دیگری از این فیلمها کنند یا اینکه افراد انتخابشده، از پیش تعیین شده بودند. در هر صورت این شایعهها تکذیب شدند و البته خود فرهادی هم با حواشی از این دست و بلکه بزرگتر، بیگانه نیست. کار فیلمبرداری فیلم به پایان رسیده و فعلاً شایعهی حدیدی در مورد آن دست به دست نمیشود، اما هنگام اکران فیلم و احتمالاً حضور در جشنوارههای خارجی، باید انتظار شایعههای همیشگی را داشته باشیم.
نمایشنامهای که آرتور میلر در سال ۱۹۴۸ نوشت و صدها بار در تئاتر برادوی نیویورک اجرا شد، زندگی مادی انسان را خارج از زمان و مکان و در عریانترین شکل خودش به تصویر میکشد. «مرگ فروشنده» نه تنها مرگ رویای آمریکایی است، بلکه فرو ریختن دیوار آرزوهای انسان غرق در مادیات را جوری نشان میدهد که میتوان آن را به هر فرد در هر زمانهای نسبت داد. نمایشنامه دربارهی فروشندهای به اسم ویلی است که فکر میکند تنها با کسب ثروت و محبوبیت میان دیگران، میتوان زندگی شرافتمندانهای داشت. او در این راه موفقیتی کسب نمیکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که تمام باورهایش از اساس اشتباه بوده و در رویایی زندگی میکرده که سرانجامش سقوط و نیستی است. ویلیِ مرگ فروشنده و طرز فکر او، نمادی از جامعهی مادیگرای آن روزهای آمریکا بود که در واقع چیزی جز یک رویا نیست و واقعیت، بسیار تلختر و بیرحمتر است.
اما این نمایشنامه همان قدر که به ماتریالیسم و نظام سرمایهداری میپردازد، لایههای شخصیتی زیرین افرادی را که در چنین دنیایی زندگی میکنند هم بررسی میکند و واقعیت آنها را آشکار میکند. این همان جنبهای از داستان است که احتمالاً نقش بیشتری در فیلم «فروشنده»ی فرهادی دارد، فروریختن باورهای کسی که تمام زندگیاش رویایی در سر میپرورانده اما در انتها به دیوار محکم واقعیت برخورد کرده است. فیلم فرهادی برداشتی از این نمایشنامه نیست اما حتماً تأثیراتی از آن گرفته و کاراکترهایش به کسی که با نمایشنامه آشنا است، نزدیکتر و برای او باورپذیرتر هستند.
فروشنده یکی دو هفتهی دیگر درجشنوارهی کن روی پرده میرود و فعلاً نه تیزری از آن منتشر شده و نه آن معدود عکسهایی که در شبکههای اجتماعی پیدا میشوند اطلاعات خاصی راجع به فیلم فاش میکنند. «فروشنده» در بخش رقابتی کن شرکت کرده و امیدواریم مانند اثر قبلی فرهادی که جایزهی بهترین بازیگر زن را نصیب برنیس بژو کرد، خوش بدرخشد و اعتبار دیگری باشد برای عوامل فیلم و سینمای ایران. «فروشنده» مورد انتظارترین فیلم امسال برای من است، نظر شما در موردش چیست؟