به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
سالن تاریک میشه، لم میدم رو صندلی. جلوییم بهم میگه فیلم خیلی خوبیه. همه وسطش گریه میکنن. تا میخوام بهش جواب بدم: «مگه خوب بودن فیلم یعنی اینکه توش گریه کنی.» که فیلم شروع میشه. تو دلم میگم سید ابراهیم اصلاً خودتو نباید ببازی. درگیر احساسات نشی ها... فیلم رو با دقت و حرفهای ببین... بدون بازی خوردن... بدون اسیر احساسات شدن.
پریناز ایزدیار در فیلم ویلاییها
نمای ابتدایی فیلم با حرکت عالی دوربین، جغرافیای کاملی از فضا ارائه میدهد. قصه شروع میشود. استخوان بندی دقیق فیلمنامه اولین چیزی است که یقه ات را می گیرد. هیچ پلانی بی هویت نیست. سلسله علت و معلول پیاپی جلوه نمایی می کنند. هیچ دیالوگی رو هوا رها نمی شود. اگر در جایی خاطره ثریا قاسمی از فرزندش با تأکید بر جمله «حلالت نمی کنم» را می شنوی، حتماً در چند دقیقه بعد نما و دیالوگ دیگری در جوابش خواهی دید. اگر می شنوی صابر ابر و ایزدیار در مورد گلی دیالوگی دارند، یک بحث الکی برای «آب بستن به فیلم» نیست، این کاشتی است که در آینده برداشت خواهد شد. دیالوگی ساده از کودک قصه نیز رها نمی شود. آرزویی برای رفتن به دریا. حال که پدرت نیست برای بردن تو به دریا... ایرادی ندارد. باران مأمور به باریدن خواهد شد و دریا به سراغت خواهد آمد. قصه پردازی فیلم سکولاری نبوده و اساساً ربطی به سینمای به ظاهر اجتماعی فعلی ما ندارد. زن این فیلم دغدغه درستی دارد، نگرانیهای برخواسته از هویت دینی خاص و قابل قبولی دارد.
طناز طباطبایی در فیلم ویلاییها
طنازی هم اگر داشته باشد، کاملاً در چارچوب اصالتش است. نگاه هیزی در این فیلم نخواهیم دید. فیلمنامهِ شریف، فیلم شریف خواهد ساخت. لذاست که شاهد فیلم پابرجا و محکمی هستیم. حتی شنیدن صدای اذانها نیز رو هوا و رها نیست. با تو کار دارد. سه اذان در سه نوبت. گویی تو نیز در نماز هستی. رکوع و سجده بر خاک بدون هیچ شعارزدگی بعینه برایت خودنمایی می کند. نکته جالب این است که من به عنوان یک مرد تا جایی که شده توانسته ام خود را نزدیک قهرمانان زن فیلم حس کنم. مادری و زنانگی فیلم را لمس میکنم. دلزده نمی شوم، فیلم لوس و احساساتی نیست. می تواند در جاهایی مخاطب را گول بزند، مثل آنجا که خبر میآورند فرزند عزیز شهید شده است. میتواند با کمک گرفتن از جادوی موسیقی مخاطب را تا دره فروپاشی و دلهره فرو ببرد و سپس او را غافلگیر کند؛ ولی شرافتمندانه سکوت میکند. شخصیت اصلی فیلم (طباطبایی) در یک سفر معنوی که در ابتدا میخواهد ترک وطن کند ولی پله پله اوج گرفته و شخصیتش تکامل پیدا میکند. در این سیر مرحله به مرحله بالاتر میرود. در تقابل و در نهایت تعامل با همسران شهید راه و رسم عشق متعالی را می آموزد و در نهایت می ماند ... آری اینبار زن قصه ما میماند.
البته فیلم بی نقص و کامل نیست. نمی توان ایرادها را ندید. سکانس خوب حمله جنگندههای عراقی با آن همه شدت بدون هیچ تلفاتی تمام می شود!!!! لذا اگر هم رخ نمیداد اتفاقی نمیافتاد. در نمایی که از آسمان گرفته شد و همه آرامآرام از زمین برمیخواستند، یک نفر بر زمین باقی میماند مقبولتر بود. خانم قیدی از سویی بدون پز روشنفکری انتهای فیلم را باز نمیگذارد و مخاطب خود را در توهمات رها نمیکند و از سوی دیگر بدون پایانبندی احساساتی و مضحک که در لحظهای تمام گرهها با یک رخداد باز میشود و بیآنکه درگیر شعار و منبر شود، معنای عمیقی را در پایانبندی فیلم به مخاطب پند میدهد که خود نمونهای خلاقانه در میان دوقطبی پایان باز و بسته است. مهم نیست داوود بیاید یا خیر. همه مردان داوود هستند.
فیلم با موسیقی شریفش به پایان میرسد، سالن روشن می شود... جلوییم برمی گردد، به خیسی صورتم نگاه میکند و لبخند می زند. بهت زده ام از این همه شرافت و نجابت... آن هم در سینمای ایران. شاید باخته ام. شاید نتوانسته ام حرفه ای تر ببینم و درگیر احساساتم شده ام. شاید هنوز درگیر آرزوی آمدن دریا مانده ام.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید