نگاهی به سریال رازآمیز "جدال با هیولا" / گردهمایی شخصیت های مشهور در سریالی تیره و تار
عادل متکلمی آذر : با پایان فصل اول سریال پنی دردفول (Penny Dreadful) می توان دورنمایی از این سریال ترسناک ترسیم کرد.
با نگاهی به عکس ها و صحنه های سریال فضای تیره و تار...
14 آذر 1395
با پایان فصل اول سریال پنی دردفول (Penny Dreadful) می توان دورنمایی از این سریال ترسناک ترسیم کرد.
با نگاهی به عکس ها و صحنه های سریال فضای تیره و تار در نظر ترسیم می شود لباس های کاراکترهای سریال متعلق به دوره ویکتوریایی انگلستان به نظر می رسد قسمت اول را که به تماشا می نشینیم حدس های ما همه درست از آب در می آید در همان قسمت اول معلوم می گردد که این سریال محل جمع شدن شخصیت های مشهور ادبیات وحشت کلاسیک است و لندن ویکتوریایی که رازها در آنجا غوغا می کند لوکیشن این سریال را به صورت تیره و تار منطبق با همان فضا تداعی می کند و در همان قسمت صحبت از موجوداتی یا موجودی شیطانی است که یا دختری را ربوده و یا زنی را کشته است. دنیایی بی رحم و پر از دروغ و فریب و دسیسه چینی مشخصه هایی است که در پس هر یک از شخصیت ها خوابیده است. سرمالکوم موری، مکتشف مشهور انگلیسی در قرن نوزدهم، گروهی از افراد متخصص را که هر یک در زمینه ای مهارت دارند را دور خود جمع می کند. اتان چندلر، هفت تیر کش مشهور، اولین کسی است که در سریال خود را نشان می دهد و بعد از او نامی که برای هر علاقمند سینما همراه با صحنه های ترسناک است به سریال وارد می شود، دکتر ویکتور فراکنشتاین، و زن جوانی به نام ونسا آیوز که رابطه هایی با موجودی اهریمنی دارد، این گروه اسرارآمیز را شکل می دهد. هر یک از شخصیت ها داستانی را با خود به دوش می کشند که در طول سریال از هر کدام از کاراکترها رمزگشایی صورت می گیرد، اما هدف موری از جمع کردن این گروه مرموز، یافتن دختر گمشده اش است که توسز همان موجود اهریمنی ربوده شده است. با پیش رفتن سریال شخصیت مرموز و اسم آشنای دیگری نیز به این جمع افزوده می شود: دوریان گری خوش قیافه و آرام و در عین حال پرا از رازهایی که در پستو مخفی کرده است.
تا نیمه های فصل اول سریال، اطلاعات دندان گیری از شخصیت ها برای تماشاگر گفته نمی شود و از گذشته و کار و بار کاراکترها توضیح چندانی بدست داده نمی شود و تمرکز اصلی باز بر روی فضاسازی داستان گذاشته می شود. هر چند که اسم فرانکنشتاین برای ما اسمی ساده و پزشکی ساده و معمولی نیست می دانیم که مرده ها را با جراحی های عجیبش زنده می کرده است؛ همچنین دوریان گری نیز تماشاگر آشنا به ادبیات و سینما و مرموز بودنش حرف و حدیث هایی شنیده است پس شاید کارگردان مجموعه به عمد اطلاعاتی در باره این کاراکترها به تماشاگر نمی دهد و متوجه این امر بوده و سعی در معرفی دوباره شخصیت ها به ما نمی کند البته با روند کندی که سریال دارد رفته رفته ار رازهای کاراکترهای سریال پرده بر می گیرد و برای ما توضیحاتی را بازگو و آشکار می کند. در ماجرای گم شدن دختر موری پای موجوداتی شبیه به خون آشام ها در میان است که این موجودات خوش آشام به عنوان ضدقهرمانی معرفی می شوند که مسبب اصلی روده شدن دختر موری هستند. اینجاست که ابهام بر کل سریال سایه می افکند. به طوریکه در پایان فصل اول تماشاگر هنوز اطلاعاتی از این ضدقهرمان بدست نمی آورد و برایش حل ناشده باقی می ماند.
آنچه در سریال بیشتر به چشم می آید باز همان فضاسازی هایی است که جزء به جزء توسط کارگردان و کاراکترها پیاده می شوند همه خیابان ها و کوچه ها، کلیساها، اماکن تفریحی و لنگرگاه و خانه ها و معماری گوتیک، تا طراحی لباس و فیلمبرداری با جزییات بسیاری فضاسازی لندن عصر ویکتوریایی را نشان می دهند که در دنیایی سیاه و رازآمیز و مخوف با کاراکترهایی که به نظر آشنا می رسند ولی چیزی درباره شان نمی دانیم به نمایش گذاشته می شود. ولی با همه پرداخت هایی که برای هر یک از کاراکترها صورت می پذیرد در پایان فصل اول معلوم می گردد که شخصیت اصلی سریال و مرموزتر از بقیه شخصیت ها کسی نیست جز سر مالکوم موری (با بازی تیموتی دالتون). سرمالکوم موری مکتشف ماجراجوی که همه شخصیت ها را به هم پیوند می دهد. شخصیت دیگر سریال، ویکتور فرانکنشتاین (با بازی هری تریدوی) است که در این سریال پزشکی رومانتیک و عاشق ادبیات کلاسیک تصویر می شود که در پس این احساسی گریش عقده های فروخفته و رازآمیز نهفته است که می خواهد مرگ را مغلوب کند و به همین دلیل موجودی هیولا مانند خلق کرده که از ارباب و خالقش فرانکنشتاین حرف شنوی ندارد. در صحنه ای که سر مالومم و فرانکنشتاین برای اول همدیگر را ملاقات می کنند و با هم، بدون توجه به آدم هایی که در دوروبرشان در حال رفت و آمد و گفتگو هستند، به بحث می نشینند و برای هم رجزهایی که تخصص و افکار خود می خوانند و هر یک از هنرهای خود تعریف می کند و خود را به رخ دیگری می کشد صحنه ای است که به روشنی چهره هر یک از این کاراکترهای اصلی سریال را برای ما آشکار می سازد.
"پنی دردفول"(جدال با هیولا) در بین سریال های دو سال اخیر سریال مهمی است و نمی توان از کنارش به راحتی عبور کرد و نفس راحتی کشید باید به تماشا نشست و در جزییاتش دقت کرد. پنی دردفول هر فصلش کمتر از ذه اپیزود است که با تمام شدن هشت اپیزود فصل اول باید منتظر فصل های بعدی سریال بود و دید که کارگردان (جان کوگال) و عوامل سریال با این گردهمایی شخصیت های مشهور چه خواهند کرد و داستان سریال را به کدامین سمت خواهند برد.
سریال "پنی دردفول"(جدال با هیولا) سریالی محصول شوتایم است که امسال (2014) شروع شده و جان کوگال آن را کارگردانی می کند و بازیگرانی چون جاش هارتنت، تیموتی دالتون و اوا گرین در آن بازی کرده اند.
"پنی دردفول"(جدال با هیولا) لقب کمیک بوک های ترسناک انگلیسی در قرن نوزدهم بود که با حجم کم و به صورت دنباله دار منتشر می شد و قیمتشان نیز ارزان بود و همه می توانستند آنها را تهیه کنند و در واقع جزء ادبیات عامه پسند شمرده می شدند.
سریال در لندن عصر ملکه ویکتوریا و در دنیایی پر از موجودات شیطانی روایت میشود.جایی که چندین تن از معروف ترین شخصیت های ترسناک ادبیات نظیر دکتر فرانکشتاین و مخلوقش,دوریان گری,شخصیت های رمان دراکولا و بسیاری دیگر از موجودات ماورایی دورهم جمع شده اند.