به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلم اولیها، پدیدهای هستند که در چند سال اخیر بسیار موردتوجه قرارگرفتهاند. مهمترینشان هم سعید روستایی و فیلم تحسینشده «ابد و یک روز» است که علاوه بر جلب نظر مثبت منتقدان توانست با بیننده هم ارتباط برقرار کند. موفقیت روستایی به دیگر جوانان هم جرئت ورود به جریان اصلی سینمای ایران را داد و درحالیکه فیلمسازهای باسابقه و قدیمی سینمای ایران چندان درخششی ندارند، این فیلم اولیها به نجات سینما آمدهاند. ابراهیم ایرج زاد یکی از این فیلم اولیهاست که در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر، با «تابستان داغ» حضور داشت و توانست با نامزدی در ۱۳ رشته، رکوردی جالبتوجه از خود بهجای بگذارد.
توجه داشته باشید که وقتی میگوییم فیلم اولی، به معنای ورود یکدفعهای و بدون مقدمه آن فرد به عالم سینما و ساخت یک اثر سینمایی نیست. همه فیلم اولیها سالها فیلم کوتاه ساختهاند، در بخشهای دیگر سینما فعال بودهاند و با شناخت کامل از سینما وارد فیلمسازی شدهاند و اولین فیلم بلند سینمایی آنها، فیلم اولی لقب میگیرد. درست مثل سعید روستایی که حتی «ابد و یک روز» را از یکی از فیلمهای کوتاه خود اقتباس کرده است.
ایرج زاد هم از این قاعده مستثنا نیست. او سالها در سینما فعالیت داشته است و با ساخت هفت فیلم کوتاه و عضویت در “انجمن فیلم کوتاه خانه سینما “ و “آکادمی داوران انجمن فیلم کوتاه خانه سینما “ کارنامه قابل قبولی دارد و همه این فعالیتها نشان میدهد ایرج زاد با دنیای سینما آشناست و سابقه روشنی در فعالیتهای سینماییاش دارد.
با این تفاسیر و همه تبلیغاتی که اکران «تابستان داغ» را احاطه کرده است، باید با یک فیلم اولی درستوحسابی طرف باشیم، درست است؟ شاید اگر «تابستان داغ» ده سال پیش یا حتی پنج سال پیشساخته میشد میتوانست یک فیلم جذاب و خوب بهحساب بیاید اما اکنون، بعد از گذشت چند سکانس از فیلم متوجه میشوید که با فیلمی معمولی و ایدهای نخنما طرف هستید که حتی میتوانید پایانش را هم بهخوبی پیشبینی کنید. شاید بد نباشد یادآوری کنم که از میان سیزده سیمرغی که این فیلم نامزد دریافتش بود، فقط دو سیمرغ بخش تدوین و فیلمبرداری را دریافت کرد. گویا هیئتداوران هم مثل بینندهها در ابتدا مرعوب آب و رنگ «تابستان داغ» شدهاند و تحت تأثیر سال قبل و فیلم«ابد و یک روز» پیش رفتهاند اما خیلی زود متوجه شدهاند که با چنان اثر قابلتأملی روبرو نیستند.
صابر ابر و پریناز ایزدیار در فیلم تابستان داغ
«تابستان داغ» روایت موازی دو خانواده است، یکی از قشر متوسط با دغدغه ادامه تحصیل و کار والدین و کودکی که این بین مانده است و دیگری خانوادهای از قشر پایین جامعه با مشکلات معمول اقتصادی. سارا (مینا ساداتی) و همسرش (علی مصفا) پزشکانی هستند که بر سرکار و ادامه تحصیل سارا مشکلدارند. همسرش از او میخواهد یا در خانه بماند و از فرزندشان مراقبت کند یا به همدان بروند تا مادر وی بتواند در حین کار و فعالیت این زوج مراقب کودکشان باشند.سارا اما بهشدت با این موضوع مخالف است و به درودیوار میزند تا به همسرش ثابت کند میتواند هم کار کند و هم از کودکشان مراقبت کند. بهموازات زندگی این زوج و اختلافاتشان با نسرین (پریناز ایزدیار) آشنا میشویم. زنی که به دلیل بیکاری و بیمسئولیتی همسرش بدون اطلاع وی زندگیاش را جمع کرده و به همراه برادر و دخترش به گوشهای از شهرپناه بردهاند. نسرین برای کسب درآمد در مهدکودک بیمارستانی که سارا و همسرش در آن مشغول به کار هستند کاری دستوپا میکند.
پریناز ایزدیار در فیلم تابستان داغ
آشنایی سارا با نسرین در همین مهدکودک باعث میشود وی از نسرین بخواهد شبها که در درمانگاهی شیفت است، کودکش پرهام را با خود به خانه ببرد و صبح به بیمارستان بیاورد. نسرین ابتدا مخالفت میکند اما درنهایت راضی میشود. شبی که نسرین خانه نیست و دخترش تنهاست، سارا که بسیار عجله دارد پرهام را همراه با یادداشتی به هانیه دختر نسرین میسپارد و میرود. اتفاقات ریزودرشت دستبهدست هم میدهند تا یک فاجعه رخ دهد و درنهایت نسرین باید تصمیم بگیرد که آیا حقیقت را بگوید وزندگی شکننده و دختر ترسیدهاش را در مسیر طوفان قرار دهد یا اجازه دهد همسر سابقش فرهاد (صابر ابر)، آنها را از این ماجراها دور کند.
خط داستانی اولین تجربه بلند سینمایی ایرج زاد، جذاب است اما «تابستان داغ» بههیچوجه قامت فیلمی که از ذهن یک سینماگر باتجربه آمده باشد را ندارد. پر است از ایراداتی که ذهن بیننده را مشغول میکند و بهجای برقراری ارتباط ذهنی وی با کاراکترها او را به شمارش این اشتباهات در مسیر فیلمنامه وامیدارد. ایراداتی که در هیچ فیلمی قابل توجیه نیست. گرچه در طول فیلم نشانهگذاریهای کوچکی را میبینیم که در راستای رسیدن به نقطه اوج داستان و ایجاد حس تعلیق خوب به کار گرفتهشدهاند، اما درنهایت فیلمنامه «تابستان داغ» پر از ایراد است. شخصیتپردازیها، بهویژه در مورد سارا و همسرش بسیار ضعیف است. انگار گذشتهای میان این دوست که تعیینکننده مخالفت هرکدام با تصمیم دیگری است اما ما در جریانش نیستیم.درنتیجه کنشهای این دو بیمنطق و غیرقابلباور از آب درآمدهاند. فیلم آنقدر که در جهت ایجاد تعلیق و رسیدن پله به پله به آن تلاش کرده که از تعریف درست کاراکترهایش بازمانده است. مهر مادری سارا و فرزندش ملموس نیست و همه تلاشهای وی خودخواهانه و خودسرانه به نظر میرسد. وقتی کودکش را به دست یک کودک دیگر میسپارد و میرود، بدون آنکه تماسی بگیرد یا از حال کودکش جویا شود، مسلماً بیننده با همسرش که او را مقصر فاجعه پیشآمده میداند بیشتر هم ذات پنداری میکند و داغ کودکی که تازه ازدستداده آنقدر جانگداز به نظر نمیآید. همسر سارا هم همینگونه قربانی شخصیتپردازی دمدستی فیلمنامهنویس شده است. کاراکتری که حتی تا پایان فیلم نامش را نمیفهمیم چه برسد به انگیزههایش را.
پریناز ایزدیار و صابر ابر در فیلم تابستان داغ
تا انتها نمیتوان فهمید که آیا او مردی ترسوست که از ترس خانواده بیماری که حین عمل ازدستداده است و گهگاه به سراغش میآیند میخواهد برود، یا مردی متعصب که میخواهد زنش فقط در خانه بماند و از کودکشان مراقبت کند. در آخر هم که میفهمد همسرش باردار است، خیلی راحتتر از چیزی که جنبه انکارناپذیر چنین فاجعهای است با حقیقت کنار میآید. علی مصفا هم که در «دنیای تو ساعت چند است؟»و «وارونگی» بازیهای جذاب و چندبعدی ارائه کرده بود، با یکی از ضعیفترین بازیهای کارنامه بازیگریاش کمکی به قابلباورتر شدن این کاراکتر نمیکند. این سرگردانی کاراکترها درنهایت بهکل فیلم تعمیم مییابد و بیننده در پایان نمیداند که ایرج زاد دقیقاً چه میخواسته بگوید.تنها ایراد فیلمنامه به شخصیتپردازی مربوط نمیشود. آنچه آزاردهندهتر است منطق دراماتیکی است که اساساً وجود خارجی ندارد. کودکی در یکخانه گمشده است. چگونه پلیس حداقل دوروبر خانه را نمیگردد؟ چگونه هیچکس بهجز مادر عصبانی کودکی که کشتهشده است، از هانیه که در آن زمان در خانه تنها بوده است سؤالی نمیکند؟ کودکی که قبلاً هم نشان داده است میتواند بهراحتی دروغ بگوید. فرهاد جنازه را جابهجا میکند و صحنهسازی ایجاد میکند که کودک از سرسره افتاده است و هیچکس هم نمیپرسد چگونه ممکن است جنازه کودکی در یک پارک دو روز کشف نشود؟ پزشکی قانونی نمیتواند زمان دقیق مرگ و علت آن را اعلام کند؟ آیا ضربه ناشی از افتادن یک کودک از یک ساختمان با افتادن از سرسره یکی است؟ و هزاران سؤال بیپاسخ دیگر که در ذهن مخاطب جولان میدهد و پاسخی برایشان یافت نمیشود.
علی مصفا در فیلم تابستان داغ
حتی نشانهگذاریهای فیلمنامه برای ختم شدن به نقطه اوج و ایجاد تعلیق هم گرچه بهجا و درست استفادهشده است اما قابل پیشبینی است. دلیلش هم ساده است. سینما تجربهای اکتسابی است. بیننده با دیدن موارد مشابه، بعد از چند فیلم میتواند جلوتر از شخصیتهای فیلم حرکت کند و مسیر داستان را حدس بزند. ازآنجاییکه در چند سال اخیر هم مشابه «تابستان داغ» زیاد ساختهشده است، این پیشبینی پذیر بودن که قدرت تعلیق را از بین میبرد و این فیلم را به تجربهای معمولی و متوسط تبدیل میکند.«تابستان داغ» مثل ملغمهای از چندتایی از فیلمهای دهه اخیر میماند و بیش از همه شبیه «جدایی نادر از سیمین» و کمی هم «ابد و یک روز»است. سکانسی که زوج پزشک روبروی مدیر کارگزینی نشستهاند و مرد از دلایلش برای رفتن میگوید و قاطعانه درخواست همسرش را برای تفکر دوباره رد میکند، ناگزیر یادآور سکانس بهیادماندنی آغازین «جدایی نادر از سیمین» است. مرگ کودک و گمشدن او، ما را یاد «درباره الی»میاندازد، زندگی نسرین و شخصیتش آشکارا از سمیه «ابد و یک روز» ایده گرفتهشده است. آثاری چون «شکاف»، «ملبورن» و حتی «کوچه بینام» که خود کپیهای دسته چندمی از آثار فرهادی هستند هم ردپایشان در «تابستان داغ» مشهود است. گرچه «تابستان داغ» بهمراتب بهتر و قویتر از این آثار است، اما آنهم از یافتن جای پای خود بازمانده و نتوانسته مسیر خودش را برود و درنهایت اسیر کلیشه و قربانی عدم جسارت فیلمساز در پرداختی متفاوت شده است.
پریناز ایزدیار و صابر ابر در فیلم تابستان داغ
حس تعلیقی که ایرج زاد تا این لحظه سعی در آفرینشش داشته است شاید خیلی به بار ننشسته باشد اما این صحنه بهخوبی بیننده را روی صندلی میخکوب میکند و واکنشی مناسب از او میگیرد.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.