جیمز براردینلی : يکی از جنبه های کليدی فيلمهای علمی تخيلی يا افسانه های تخيلی خلق جهان است. از اين فرايند با عنوان خلق و توسعه واقعيتی ياد میشود که در بستر آن...
15 آذر 1395
يکی از جنبه های کليدی فيلمهای علمی تخيلی يا افسانه های تخيلی خلق جهان است. از اين فرايند با عنوان خلق و توسعه واقعيتی ياد میشود که در بستر آن داستان نقل میشود. اين عامل علاوه بر تهيه پيش زمينه صرف، به خلق داستان، انگيزه شخصيتها و تقريباً هر چيزی که در طول روايت فيلم بيان میشود کمک می کند. «صعود ژوپيتر/Jupiter Ascending»، آخرين فرزندخوانده چشمگير واچوفسکیها، در خلق چنين جهانی فوق العاده است. اما مشکلش اين است که پيش داستانش[۱] بيش از حد برای در بر گرفتن آنچه روی پرده در طول ۱۲۷ دقيقه اکران فيلم رخ میدهد طولانی است. به عبارت ديگر، «صعود ژوپيتر» نسخه کوتاه شده ای از چيزی است که میشد آن را در قالب يک مينی سريال به مراتب بهتر ساخت. دو ساعت برای اين داستان خيلی کوتاه است و نتيجه نهایی نيز به شدت در اثر اين محدوديت آسيب ديده است.
از نظر بصری، «صعود ژوپيتر» گامی رو به جلو است، گرچه آن دسته از افراد که از صحنه های کامپيوتری بيزارند ممکن است از ديدن اين فيلم اذيت شوند. به عنوان خويشاوند نزديک جلوههای ويژه قسمتهای قبلی «جنگ ستارگان» جرج لوکاس، «صعود ژوپيتر» برگشت بودجه هزينه شده را در زمان اکران روی پرده سينماها تضمين میکند. در فيلم، صحنه های جنگهای فضایی خيره کننده و پيروتکنيکها حتی بيشتر از کارهای مايکل بِی هستند. می توان انتقادات زيادی به «صعود ژوپيتر» وارد کرد، اما هرگز نمیتوان اَنگ کسل کننده بودن به آن زد. با اين حال، فيلم هر از گاهی تمرکز خود را از دست میدهد، گاهی اوقات گيج کننده ميشود و پر است از پايانهای قابل پيش بينی.
فيلم بی هيچ اتفاق خاصی شروع میشود، ما را با ژوپيتر جونز (با بازی ميلا کونيس)، مهاجر روس ساکن آمريکا که به عنوان خدمتکار روزمزد برای کمک مالی به خانوادهاش کار میکند، آشنا میسازد. او چيز زيادی نمی داند، موجود بيگانه ای قصد نابودی او را کرده است. خانواده آبراساکس- شامل بالم (با بازی ادی ردمين)، کاليک (با بازی توپنس ميدلتون) و تيتوس (با بازی داگلاس بوث)- ژوپیتر را هم به عنوان تهديد و هم فرصت می نگرند و بر اساس خواسته های خود وارد عمل میشوند. بالم آدمکشهایی را برای کشتن او به شيکاگو اعزام میکند. تيتوس، کِين (با بازی چنينگ تاتوم)، شکارچی حرفهای که قبلاً نظامی بوده، را برای محافظت و آوردن ژوپيتر نزد خود استخدام میکند. اما کاليک دستش را برای بقيه رو نمیکند؛ تا زمانی که خودش فاش نمیکند معلوم نمی شود که چه اهدافی در سر دارد. طولی نمیکشد که پرتوهای ليزری ديده میشوند و ژوپيتر میفهمد که نه تنها ديگر در کانزاس بلکه روی کره زمين نيست.
«صعود ژوپيتر» فيلمی اپيزوديک است و هيچ يک از اپيزودها آن طور که بايد کامل نمیشوند. حس ناقص بودن با جلوتر رفتن فيلم بيشتر و بيشتر میشود. داستان عشقی بين ژوپيتر و کين خيلی عجولانه پرداخت شده، و باعث میشود که رابطه پادم/اناکين در «حمله کلونها/Attack of clones» همچنان به عنوان تنها فيلم علمی تخيلی سال های اخير مطرح بماند. ميلا کونيس و چانينگ تاتوم چيز زيادی از رابطه عاطفی نشان نمیدهند اما اين میتواند بيشتر تقصير نمايشنامه اکشن محور فيلم باشد تا ناتوانی اين بازيگران دربرقراری يک رابطه با معنا. کونيس که در فيلمهای کوچکتر خوش میدرخشد هرگز نمیتواند خود را به عنوان قهرمان متولد زمين و مسافر فضا در اين فيلم به بيننده بقبولاند.
از بسياری جهات، ژوپيتر نچسب ترين شخصيت فيلم است. خواهر و برادران آبراساکس پيچيده ترند و شايسته دريافت سهم بيشتری از پرده بودند. ابهام غيراخلاقی کاليک جذاب است و افسون زياد و انگيزههای مبهم تيتوس او را به آنتاگونيستی جذاب تبديل کرده است. بالم شخصيت شرير بی شيه پيله تری است، گرچه نامزد اسکار بهترين بازيگر سال ۲۰۱۵، ادی ردمين، نقش او را طوری بازی کرده که گویی مشغول تست بازی برای بازسازی «ماجراهای ملکه پريسيلای صحرا» است. شون بين نقش کهنه سرباز مسنی را بازی میکند که وفاداریاش بنا به مقتضيات زمان تغيير میکند.
گرچه «صعود ژوپيتر» معايب و اشتباهات خاص خود را دارد، در فيلم لحظه باشکوهی وجود دارد که شايسته واکاوی است. در طول يک صحنه نسبتاً طولانی، شاهد نگاهی هجوگونه به هزارتوی بروکراتيکی هستيم که به جان جامعه بيگانگان فضایی افتاده است. ژوپيتر از کارمندی به کارمند ديگری ارجاع داده می شود بدون اين که به نتيجه ای برسد. با ديدن اين صحنه به ياد فيلم «برزيل / Brazil» افتادم- کنايه ای عمدی که وقتی رخ می دهد که نقش آخرين بروکرات سفر اديسه وار ژوپيتر را کسی غير از تری گيليام بازی نمی کند.
طرفداران واچوفسکی ها ممکن است با ديدن اين که «صعود ژوپيتر» بيشتر يادآور کارهای اخير آن ها، دنباله های «ماتريکس» و «اطلس ابری / Cloud Atlas»، است تا آثار محکمتر اوليه شان مانند bound و به خصوص «ماتريکس» نااميد شوند. اين فيلم هم موفق است و هم مغلوب- نه آن قدر بد است که بتوان ناديده اش گرفت و آن قدر خوب است که بتوان به هر کس که ديدی پيشنهادش کنی. تکنيک سه بعدی افتضاح است و موسيقی خسته کننده مايکل جاکينو بارها از ديالوگها عقب میافتد. «صعود ژوپيتر» شايد انرژی و زرق و برق کافی برای جبران برخی کمبودهايش را داشته باشد، اما اينها برای دور کردن آن از مدار پوسيدگی کافی نيستند.
------------- [۱] اتفاقاتی که قبل از شروع فيلم برای شخصيت خيالی فيلم رخ داده اند.
داستان فیلم در زمانی رخ می دهد که انسانها در پایین نردبان تکاملی قرار دارند در این بین یک زن جوان و عادی (میلا کونیس) به جرم ترور ملکه جهان مورد هدف قرار میگیرد چرا که وجود او تهدیدی برای پایان دادن به سلطنت ملکه است...