: «جیل مک بین» (کاردیناله) که گذشته ی مشکوکی در نیواورلیانز داشته، وقتی نزد خانواده اش باز می گردد، متوجه می شود همه کشته شده اند. او به تنهایی در مزرعه...
14 آذر 1395
«جیل مک بین» (کاردیناله) که گذشته ی مشکوکی در نیواورلیانز داشته، وقتی نزد خانواده اش باز می گردد، متوجه می شود همه کشته شده اند. او به تنهایی در مزرعه ی خانوادگی می ماند و پس از چندی با دو ششلول بند مرموز به نام های «هارمونیکا» (برانسن) و «شاین» (روباردز) آشنا می شود. قاتل خانواده او "فرانک" (فاندا)، برای مرد پولداری بهنام "مورتن" (فرتستی) کار میکند. "مورتن" با اطلاع از نقشه عبور خط آهن از منطقه، قصد تصاحب زمینهای ارزشمند "جیل" را دارد. "هارمونیکا" چند تن از مردان "فرانک" را میکشد، اما بهزودی جان خود او را نجات میدهد. در اینجا ، تعجب "جیل" برانگیخته میشود، اما "هارمونیکا" از دادن هر توضیحی امتناع میکند. تا اینکه راهآهن به زمینهای "جیل" میرسد و "فرانک" و "هارمونیکا" رودرروی هم قرار میگیرند. "هارمونیکا"، "فرانک" را با تیر میزند و پیش از مرگ به او میگوید که برادر کسی است که سالها پیش به دستش کشته شده است. حالا، "هارمونیکا" و "شاین"، "جیل" را ترک میکنند، اما در ضمن قول میدهند که روزی باز گردند... درباره فیلم:
روزی روزگاری در غرب (به ایتالیایی: C'era una volta il West)، عنوان یک فیلم سینمایی حماسی ایتالیایی، محصول ۱۹۶۸ و در ژانر موسوم به وسترن اسپاگتی است. این فیلم توسط سرجیو لئونه برای کمپانی پارامونت ساخته شد. ستارههای این فیلم عبارت بودند از: هنری فوندا که به عنوان بازیگر نقش منفی این فیلم، نقش یک شخصیت رذل را ایفا میکند، و چارلز برانسون در نقش مردی که به انتقام و کین خواهی از او برمی خیزد، ظاهر شدهاست. همچنین، جیسون روباردز در این فیلم نقش یک راهزن را بازی میکند، و کلودیا کاردیناله نیز در نقش زنی ظاهر شده که به تازگی بیوه شده و در یک خانه رعیتی اقامت میکند، وی در گذشته یک فاحشه بودهاست.
لئونه به دنبال موفقیت سه گانه ی پرآوازه ی «وسترن اسپاگتی» (به خاطر یک مشت دلار، 1964؛ به خاطر چند دلار بیش تر، 1965 و خوب، بد، زشت، (1966)، افسار گسیخته، وسترنی «هنری» عرضه می دارد. در صحنه پایانی این فیلم حماسی درخشان، جائی که خطآهن از دل صحرا عبور میکند تا تمدن و قانون را جایگزین خشونت و بدویت کند و دو قهرمان یاغی، زن را بهعنوان عنصر سازنده، در دل این دنیای جدید تنها میگذارند. پایان دنیای فیلمهای وسترن سنتی نیز رقم میخورد. وجوه هجوگونه فیلم، بهخاطر وجه حماسی غالبش نسبت به وسترنهای قبلی کمرنگتر است. میماند شیطنت لئونه در واژگون کردن نقش قهرمان نمونهای سینمای وسترن، فاندا. موسیقی فوقالعاده موریکونه، که برای هر یک از شخصیتهای اصلی یک تم متفاوت در نظر گرفته، بینظیر است. فیلمبرداری اسکوپ دلیکولی نیز خیره کننده بهنظر میرسد. استرود و ایلم در یک شوخی عالی با نیمروز (فرد زینهمان، ۱۹۵۲)، پیش از شروع عنوان بندی کشته میشوند. از بهترین بازیهای برانسن.
فیلمنامه این فیلم، توسط سرجیو لئونه و سرجیو دوناتی، و بر اساس داستانی از خود لیونه، برناردو برتولوچی، و داریو آرژنتو نوشته شدهاست .
فیلمبرداری این فیلم، که به شیوه وایداسکرین، توسط تونینو دللی کوللی انجام گرفته و همینطور موسیقی متن آن، که توسط انیو موریکونه ساخته شده، از امتیازات فیلم شناخته میشوند.
در اروپا، فیلم موفقیت قابل توجهی بدست آورد و ضمن قرار گرفتن در فهرست فیلمهای پرفروش، برای چند سال در برخی از شهرهای اروپایی بر روی اکران بود. با این حال، این فیلم در سطح ایالات متحده، و در بین فیلمهای اکران شده در سال ۱۹۶۹، با واکنشهایی که عمدتا منفی بودند، مواجه شد و با شکست شدید مالی همراه گردید. هرچند که این فیلم در حال حاضر و به طور کلی، به عنوان یک شاهکار سینمایی و نیز بعنوان یکی از بهترین فیلمهای ساخته شده در ژانر وسترن شناخته میشود.
روزی روزگاری در غرب، به خاطر جنبههای فرهنگی، تاریخی و زیباشناختی خود، در سال ۲۰۰۹ مورد توجه قرار گرفت و با ثبت آن توسط کتابخانه کنگره ایالات متحده، در فهرست فیلمهای دارای ثبت ملی، مقرر گردید که این فیلم، برای همیشه و همه زمانها، مورد حفظ و مراقبت قرار گیرد.
این فیلم در تهران، پس از دوبله با عنوان داستان بزرگ غرب به نمایش درآمد.
این فیلم در ۱۹۶۸ ساخته شد و ۴۸ ماه در پاریس اکران یافت زیرا در آنجا بار سیاسی گرفت و بوی مارکسیست و ضد سرمایه داری می داد . اما فیلم در باره مرگ است و چگو نگی روبرو شدن با مرگ . ساز دهنی زن ( چالرز برانسون ) به اتفاق یک خلاف کار بد نام از یک بیوه حمایت می کنند و د ر پایان سه ساعت فیلم پی به انگیزه ساز دهنی زن می بریم . ریتم فیلم بسیار کند است تا در هیجان فیلم شر کت کنیم. چهار نوع موسیقی برای چهار شخصیت پیش از آغاز فیلم برداری ساخته می شود و فیلم برای آن موسیقی ها بیان تصویری ایجاد می کند. سه ساعت فیلم بیش از ۱۵ صفحه گفت و گو ندارد و درنگ در صحنه ها به اتفاق موسیقی کار خود را می کنند. کلو دیا کاردیلانه در مصاحبه ای گفت که موسیقی در حین بازی او پخش می شد تا بازی ها بر اساس موسیقی متن فیلم باشد.
داستانی حماسی در مورد یک غریبه ی مرموز با ساز دهنی است که به جمع نیروهایی که برای حمایت از یک بیوه ی زیبای بدنام که جانش توسط یک قاتل بی رحم که در راه آهن کار می کند به خطر افتاده است، می پیوندد.