سکانس اولیه فیلم ساختمان بزرگ یکی از دادگاه های آمریکا را به نمایش می کشد و می توان گفت یکی از معدود صحنه...
15 آذر 1395
هر آنچه از فیلم می توان برداشت کرد:
سکانس اولیه فیلم ساختمان بزرگ یکی از دادگاه های آمریکا را به نمایش می کشد و می توان گفت یکی از معدود صحنه هایی از کل فیلم است که نمایی به غیر از داخل اتاق هیئت منصفه را نشان می دهد، برای شروع داستان و آماده کرده ذهن بیننده از قاضی دادگاه استفاده شده است و وی با گفتن دیالوگهایی زمینه سازیهای اولیه فیلم را فراهم میکند و به گونه ای به بیننده می فهماند دادگاه پایان یافته است و همه شواهد و مدارک مشخص شده است و اینک 12 نفر هیئت منصفه باید با اتکا به برداشتهایی که در طول دادگاه کرده اند رای به بی گناهی یا گناهکار بودن متهم بدهند. بعد از اعلام منشی دادگاه که هیئت منصفه باید به محل مشخص خود برای رای گیری و استراحت بروند ما چهره ای از متهم را در لحظه ای می بینیم، کارگردان سعی کرده با استفاده از این صحنه تصویری از متهم را در ذهن بیننده طراحی کند و به هرکس این اجازه را بدهد تا قبل از شروع داستان اصلی فیلم آن گونه که مایل هستند از روی چهره متهم رای به گناهکار بودن یا نبودن وی بدهند اما جوان بودن متهم و چهره پر اضظراب وی به علاوه نگاه خشمگین هیئت منصفه در حال ترک اتاق یک حس عطوفتی را نسبت به وی در بیننده به وجود می آورد. این حس میتواند استارت قدرتمندی برای دیدن ادامه فیلم تا انتها را در تماشاگر ایجاد کند.
در مجموع این فیلم را می توان به 3 بخش کلی و وجود 3 شخصیت اصلی تقسیم کرد:
اولین بخش اصلی این فیلم معارفه و نشان دادن شخصیت های هر فرد به علاوه دید کلی اش در مورد پرونده است. همانطور که از سکانسهای اولیه فیلم بعد از ورود اعضا به اتاق مخصوص سعی شده است برای هر کدام یک بازی متفاوت در نظر گرفته شود، می توان برداشت کرد این موضوع کاملا مشخص می شود. در شروع فیلم و آغاز اولین بخش اصلی فیلم ما شاهد 12 مرد عصبی هستیم که به شدت از گرمی هوا ناراحت و عصبی هستند و از طرفی برای داشتن پرونده قتل و روشن بودن کامل آن بسیار خوشحال!!!! می شود گفت انتخاب بازیگران این فیلم و القای شخصیتی خاص به هریک از آنها فوق العاده انجام شده است. بسیار سعی شده که هر یک از این افراد دارای شخصیتی متفاوت با دیگری باشند و یا شاید هم متضاد، زیرا افرادی که شخصیتی خجالتی دارند با کسی که شخصیتی قاطع دارد کاملا متضاد است و نشاندن هریک از آنها بر سر یک میز داوری و مشورتی نوید این را می دهد که شاید کارگردان می خواهد با جلوی هم قرار دادن این افراد به عنوان نتیجه گیری به بیننده بفهماند همیشه رای با اکثریت نیست و هر کسی می تواند با منطقی درست هر فردی با هر بینشی را قانع کند!!!
بخش دوم فیلم؛ بحث و گفت و گو میان اعضا و دیدگاه شخصی هر یک نسبت به این پرونده است، زمانی که شخص شماره هفتم از میز مشاوره با رای منفی خود اعضای دیگر را ناراحت می کند به پیشنهاد یکی دیگر از حاضرین قرار بر این می شود که گفت و گویی میان اعضا صورت بگیرد تا شاید بتواند برای عوض کردن رای شخصیت منفی داستان موثر باشد، گفت و گو ها شروع میشود و هر کس بنا بر برداشته خود سعی در قانع کردن دیگری دارد ولی چیزی که خیلی زیاد مورد توجه قرار دارد دلیل قانع کننده ای است که برای هر شاهد وجود دارد و شماره 7 به تک تک آنها اشاره می کند. تا جایی که برای روشن شدن موضوع فرار کردن متهم، وی زمانی را که پیر مرد همسایه که متهم را زمان فرار از خانه دیده است را بازسازی می کند، باعث میشود چهار عضو دیگر هم رای مخالف بدهند!
شاهد دیگری که تمامی اعضا به شهادت وی نظر برگناهکار بودن پسر بچه را دارند، زن مسنی است که ادعا می کند از آن سوی خیاباتن صدای فریاد های مقتول را شنیده است و به سوی پنجره رفته و پسر بچه را دیده است!!! ظاهرا دلیل قانع کننده ای برای گناهکار کردن یک شخص است زیرا این یک شهادت درجه اول است که همین شاهد کافی است تا جرم را مسلم کند ولی دقت و ریز بینی عضو شماره هفت و دیگر اعضایی که تازه به موضوع شک کرده اند مشخص می شود که پیر زن هم از سمعک استفاده می کرده و هم از عینک زدن احساس خجالت می کند و مسلما هنگام خواب هم عینک به چشم نزده بوده است و نمی توانسته به درستی ماجرا را تشخیص دهد. همین نکته ریز موجب می شود تا اتکا به شهادت وی برای رای دادن قابل قبول نباشد. کارگردان به این موضوع توجه دارد که ذهن بیننده را از بدبینی نسبت به اعضا در بیاورد و کاری کند که بیننده به ریزبینی های انجام شده توسط آنها خشنود شود و از گناهکار ساختن آنها در ذهن خود جلو گیری کند. چون در غیر این صورت دیگر ادامه فیلم جذابیتی برای بیننده نخواهد داشت.
بخش پایانی فیلم با نتیجه گیری کلی و ابراز پشیمانی افراد از بابت عجله ای که برای رای گیری کرده اند دنبال می شود. جالب است که تمام کسانی که رای بر گناهکار بودن مجرم داده بودند از کار خود ابراز پشیمانی می کنند به غیر از یکی از آنها که با این که بی گناهی وی برایش تقریبا مسلم شده است غرورش اجازه نمی دهد نظرش را عوض کند. یا شاید گذشته ای که با پسر خودش داشته است نمی گذارد که وی عدالت را انجام دهد...
در کل این فیلم، دارای 3 شخصیت پر رنگ تر نسبت به بقیه است؛ شخصیت اصلی داستان که به طور قابل تشویقی از منطق خود دفاع می کند، پیرمرد خردمندی که با استفاده تجربیاتش مسائل را روشن می کند و شخص مغروری که فقط برای مشکلی که با فرزندش داشته است سعی در گناهکار کردن مجرم دارد. هر سه این شخصیت ها متناسب با شخصیتی که از آنها در فیلم استفاده شده است بازی خود را انجام می دهند. به عنوان مثال پیر مرد با استفاده از تجربیاتش در یکی از دیالوگ ها پیر مرد همسایه را به زیبایی توصیف می کند، مهندس ساختمانی که به واسطه شغل دقیقش از ریز ترین مسائل نمی گذرد و به طور کامل از آنها در تصمیم گیری هایش استفاده می کند و شخصیت مغروری که از اول فیلم با مخالفت به شدت برخورد می کند و به دلیل مشکلات خانوادگی اش قصد در انتقام گرفت به هر قیمتی دارد.
چیزی که واقعا قابل توجه است فیلمبرداری فوق العاده این اثر زیبا است، تصاویر آنقدر استادانه به بیننده نشان داده می شود که در هر لحظه چیزی را که کارگردان می خواهد به بیننده القا کند، به خوبی منتقل میشود. به عنوان مثال از ابتدای فیلم سعی شده فاصله دوربین با بازیگران بسیار دور باشد تا احساس غریبه گی میان آنها به خوبی بیان شود و یا در صحنه های مشکوک به نزدیک ترین فاصله خود با بازیگران بیاید تا بتواند استرس صحنه را کاملا منتقل کند. این فیلم برداری با این داستان عمیق به راستی که لایق دریافت چنین جوایز ممتازی است و حقیقتا یکی از زیباترین فیلم های تاریخ سینما است.
داستان فیلم درباره ی دوازده مرد در هیات منصفه یک دادگاه است که در زمان تنفس و قبل از اخذ رای نهایی دورهم جمع می شوند. همه اعضا معتقدند که مظنون گناهکار است. او یک پسر هجده ساله است که گمان می رود پدر خود را به قتل رسانده . یکی از اعضای هیات منصفه به نام «دیوید» با رای گناهکار بودن موافق نیست و شک هایی دارد باتوجه به این که تمام حقایق اثبات می کند که فرد مظنون گناهکار است، اعضا کنجکاو می شوند که چگونه دیوید دراین مورد مشکوک است و او دلایل خود را توضیح می دهد…