به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
دومین همکاری جلیلوند و زرنگار در دومین ساخته بلند وحید جلیلوند، مهر تاییدی است بر دغدغهای که به شکلی دیگر در فیلم اول نیز حضوری پر رنگ داشت، دغدغهای از دل اجتماع، از پایین ترین طبقه آن تا قشری سطح بالا و به طور خاص در اینجا تحصیل کرده با موقعیت اجتماعیای قابل قبول، و حضور این دغدغه همانطور که در اثر اول نیز غالب بر تمام اجزای دیگر بود، در این فیلم نیز همان کارکرد را داراست و باعث میشود تا بیننده پیش و بیش از هر چیز دیگری به موضوع و دغدغهای که مطرح میشود فکر کند و بخواهد سرنوشت گرهای که در راستای این دغدغه افکنده شده و همه را درگیر خود کرده است بداند. «بدون تاریخ، بدون امضا» قصهای سر راست و بدون پیچیدگی خاصی را داراست، اما در همین سر راست بودن میتواند تعلیق ایجاد کند، گره بیفکند، شخصیتهایش را درگیر نماید و بیننده را با تمام اینها همراه کند.
داستان فیلم درباره دکتری است که شبی با خانوادهای تصادف میکند، خانوادهای که از قشر سطح پایین جامعه هستند، و این تصادف باعث تلاقیای در زندگی این خانواده و دکتر میشود.
خلاصه داستان فیلم همین است، اما این خلاصه کلی، پر است از تعلیقها و غافلگیریهایی که از همان ابتدای فیلم آغاز میشوند و تا نیمه راه بیننده را تحت تاثیر قرار میدهند، در واقع از این منظر فیلم به دو بخش تقسیم میشود، بخش اول که پر است از گره افکنی و تعلیق و هیجان برای بیننده و بخش دوم که فیلم دچار افت شدیدی از این لحاظ میشود، و دلیل این امر هم باز میگردد به ضعفی که در فیلمنامه میتوان دید، در نیمه اول تمرکز فیلم بر روی خود قصه و پیشبرد آن است، به همین دلیل میتواند موقعیتهای خوبی را برای شخصیتهایش رقم بزند و در عین حال بیننده را نیز درگیر کند و برایش هیجان بیافریند، اما نیمه دوم و پس از اینکه دکتر تصمیم به اعتراف میگیرد، فیلم به ناگهان تغییر مسیری میدهد و از پرداختن به ادامه ماجرا وارد درونیات شخصیتها و به خصوص شخصیت کاوه نریمان (امیر آقایی) میشود، تغییر مسیری که به نفع فیلم نیست و هم فیلم را از فضایی که به خوبی از ابتدا تا میانه راه ساخته بود جدا میکند و هم به دلیل اینکه دچار افت شدیدی از لحاظ جذابیت میشود، بیننده را با فاصله از خود میبیند. اما از این نکته نمیتوان گذر کرد که وجود گره ابتدای فیلم و البته گرههای پس از آن در ابتدای فیلم آن قدر خوب افکنده شدهاند که بیننده بخواهد پایان راه را ببیند و تا انتها با فیلم همراه باشد. فیلم میتوانست بدون اینکه چنین تغییر مسیر عمیقی را در خود ایجاد کند، به مسیری که از ابتدا آغاز کرده بود ادامه دهد و تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای سینما شود، زیرا در این حالت هم دغدغهای مهم را مطرح کرده بود و هم میتوانست مانند اثری قصه گو و پرکشش بیننده را تمام و کمال مجذوب خود کند.
دغدغه مطرح شده در فیلم، مانند فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» موضوعی است که میتواند شامل همه انسانها باشد و همگی خود را جای شخصیتهای فیلم قرار دهند و موقعیت را در ذهنشان بازسازی کنند، از این نظر فیلم در سطح خوبی قرار دارد و نمره قابل قبولی میگیرد، اما همین اتفاق اگر با پرداخت بهتری از شخصیتها و به خصوص شخصیت محوری فیلم یعنی کاوه نریمان همراه میشد، قطعا نتیجهای بسیار قابل قبول تر از این را شاهد بود، کاوه نریمان از ابتدای فیلم رفتارهایی انجام میدهد که کمی میتواند برای بیننده سوال برانگیز باشد، اما این سوالها در نگاهی کاملا سختگیرانه به وجود میآیند، اینکه چرا دکتری با این دقت و با این حجم از مسئولیت پذیری، بیمه ماشین خود را تمدید نکرده است، سوالی بزرگ است که در پس سایر رفتارهای این شخصیت به وجود میآید، و این موضوع زمانی مهم میشود که او لب به اعتراف میگشاید، و البته که موضوعی بسیار مهم در روند تغییر مسیر قصه است، و راه فراری برای نویسنده و کارگردان که بتوانند داستان راوارد مسیری کنند که دلخواهشان است. دلیل تاکید بر این موضوع این است که این موضوع به کل داستان را عوض میکند و وقتی چنین نقش مهمی در فیلم دارد، قطعا باید شکل بهتر و منطقی تری نیز داشته باشد. پرداخت سایر شخصیتها به دلیل اینکه فیلم به درونیات آنها نزدیک نمیشود، میتواند قابل قبول و به اندازه تلقی شود.
اما فیلم ویژگیهای خوبی نیز دارد، مهمترینش بازی بازیگران که در صدر آنها امیر آقایی و نوید محمدزاده هستند، اجرایی که کاملا میتواند تاثیرگذار باشد و بیننده را درگیر خود کند، درون گرایی امیر آقایی کاملا مناسب شخصیت تعریف شده در فیلمنامه و پرخاشگری نوید محمدزاده که در اینجا کاملا کنترل شده عرضه شده است، مناسب شخصیت او در فیلم است. صحنه درگیری در کارگاه درخشان است و صحنهای که در ابتدای فیلم دکتر کیهان متوجه افتادن اتفاقی ناگوار میشود نیز سر و شکل خوبی دارد، سایر صحنهها نیز قابل قبول هستند، اگر صحنه بازسازی قتل را نادیده بگیریم (صحنهای که به شدت بد ساخته شده و شخصیت پلیسی که مسئول پرونده است نیز بازی بدی را ارائه میدهد و مشخص نمیشود بر چه مبنایی رای را صادر میکند، وقتی فیلمی تا این حد واقعگرایانه در مقابل بیننده قرار میگیرد، تمام کنشها و واکنشها باید منطقی و در چارچوب قابل قبولی باشند که همگان آن را پذیرفتهاند). کارگردانی وحید جلیلوند در اکثر دقایق فیلم خوب است و چینش صحنه و موقعیت دوربین موفق میشوند تا همگام با هدف فیلم قدم بردارند و فاکتورهایی قابل قبول در فیلم باشند.
«بدون تاریخ، بدون امضا» فیلمی است که از وجدان سخن میگوید، از وجدانی که در اینجا به شکلی خاص با زندگی، شغل و تک تک دقایق شخصیت اصلی قصه گره خورده است، وجدانی که در اینجا در یکی از موقعیتهای خاصی که بارها و بارها در هر جامعهای میتواند رخ دهد، مورد سنجش قرار گرفته است. شخصیتهای فیلم طوری تعریف شدهاند (هر چند ناقص) که همه آنها گناهکار هستند، همه آنها به اندازه خود، سهمی در اتفاقات ناگوار زندگیشان و به خصوص اتفاقی که باعث تلاقی زندگی آنها شده دارند، هر کدام از آنها در تلاش هستند تا اشتباه را جبران کنند، اما یا بسیار دیر است و یا جبران نیز باعث آرامش آنها نخواهد شد، فیلم در نمایش و رساندن این مفهوم کاملا موفق و تاثیرگذار عمل میکند، هم به دلیل حضور داستانی که تا نیمه بسیار جذاب است و اگر چند ضعفش را نادیده بگیریم در رساندن مفهوم موفق است و هم به دلیل کارگردانیای که توانسته بازیهای خوبی از بازیگران بگیرد و در هر موقعیتی، تصویری درست با میزان اثرگذاری قابل قبول را ارائه دهد.
ضعفهای فیلمنامه در پرداختن به چند موقعیت منطقی که کاملا تاثیرگذار در روند قصه هستند، میزان قدرت و قوت اثر را کم میکند، و تغییر مسیر بزرگ فیلم از تعریف قصه به پرداختن صرف به شخصیت اصلی و حالات و احساسات او بزرگترین ضعف فیلم محسوب میشود، اتفاقی که میتوانست در دل همان قصه رخ دهد و فیلم تا پایان جذاب، با ریتم و تمپویی خوب باشد، فیلمی که هم دغدغهای مهم را مطرح میکند و هم موفق میشود تعلیقها و هیجاناتی خوب را برای بیننده ایجاد کند، موضوعی که در نیمه ابتدایی فیلم کاملا پررنگ رخ میدهد و در نیمه دوم قائله را به اشتباه فیلمنامه میبازد.
«بدون تاریخ، بدون امضا» با چند ضعف و کمبودی که داراست، بازهم اثری تاثیرگذار است، زیرا همانطور که گفته شد، دغدغه فیلم بر هر چیز دیگری ارجح است و آن قدر از سایر فاکتورها جلوست، که بیننده در وهله اول به موضوع دیگری جز این دغدغه و نوع رخدادنش و البته سرانجام تلاقی زندگی شخصیتها فکر نخواهد کرد، اما این دغدغه وقتی با فاکتورهای خوب سینمایی همراه شود، میتواند تاثیرگذارتر هم باشد، فاکتورهایی که در این فیلم در جاهایی حضوری پر رنگ دارند و در جاهایی پاشنه آشیل آن میشوند، اما در نهایت با نگاهی معمولی، فیلم کاملا اثری قابل قبول است و با نگاهی سختگیرانه، چند ایراد منطقی دارد که راه فراری برای نویسنده و کارگردان هستند، ایراداتی که در گذر زمان قطعا از اثرگذاری فیلم خواهند کاست.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.