به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کمتر کسی است که «آژانس شیشهای» را ندیده باشد. فیلمی ساخته ابراهیم حاتمی کیا محصول سال ۱۳۷۶ که در زمان اکران با اقبال بسیار خوب منتقدان مخاطبان روبرو شد و در شانزدهمین دوره جشنواره فجر برنده ۸ سیمرغ بلورین شد. همکاری بزرگانی چون پرویز پرستویی (حاج کاظم)، رضا کیانیان (سلحشور) و حبیب رضایی (عباس) بهعنوان مجموعه اصلی بازیگران و فیلمبرداری بسیار درخشان عزیز ساعتی و تدوین بسیار عالی هایده صفی یاری که نقش مهمی در روایت فیلم بازی میکند و موسیقی شاهکار مجید انتظامی در کنار کارگردانی قوی حاتمی کیا شاهکاری آفریده است که تا به امروز شاید خود حاتمی کیا از بازآفرینی آن ناتوان مانده است. ازآنجاکه فیلم را همه دیدهاند وقت را با خلاصه فیلم و جزئیات تلف نمیکنیم با یک اشاره کلی به ماجرای فیلم میرویم سراغ اصل مطلب.
پرویز پرستویی در فیلم آژانس شیشهای
اما امروز بیست سال از آژانس شیشهای میگذرد. فیلمی که بیشک یکی از تأثیرگذارترین و مهمترین آثار سینمای ایران بعد از انقلاب است. آژانس شیشهای که محصول همکاری چند تن از بهترینهای عرصه سینما و هنر است در دورانی تولید شد که دولت اصلاحات روی کار آمده بود. گذشته از اینکه خود ابراهیم حاتمی کیا بهعنوان نویسنده و کارگردان، شخصی کاملاً سیاسی است فیلم هم اساساً فیلمی سیاسی است. ازاینرو شاید به نظر برسد که دورهاش تمامشده است. میگویند هر چیزی را باید در ظرف زمان خودش بررسی کرد. شاید فکر کنید آژانس شیشهای امروز فیلمی شعارزده و سطحی به نظر برسد و آنقدر که در دوره خودش محبوب و اثرگذار بود نباشد. راستش را بخواهید بستگی به دیدگاه شما دارد. همانطور که گفتیم این فیلم یک فیلم کاملاً سیاسی است و اگر بخواهید آن را از پیرنگ سیاسیاش جدا بدانید مسلماً تماشای آن امروز چندان لذتبخش نخواهد بود؛ اما اگر این اثر را در کلیتش بررسی کنید آنوقت است که درمییابید فیلمی چون آژانس شیشهای تاریخمصرف ندارد. برای مردمانی که هرروز دغدغه سیاست دارند و از تاکسی و مترو تا محل کارشان بحثهای سیاسی نقل محافلشان است آژانس شیشهای میتواند فیلمی ملی باشد.
پرویز پرستویی و حبیب رضایی در فیلم آژانس شیشهای
اگر آن زمان که هنوز نفس جنگ پشت گردنمان تازه بود و حاج کاظم صدای وجدانمان، امروز با سلحشور و منطق بیچون چرایش بیشتر همذات پنداری میکنیم. وقتی در آژانس شیشهای پزشک عباس علت پیشنهادش برای عزیمت عباس به لندن را چنین بازگو میکند:“بحث تخصص نیست، بحث تجهیزات است.” برای ملتی که هشت سال گذشته را در سایه سختترین تحریمها گذراندهاند درک این جمله سخت نیست؛ حتی بیست سال بعد. وقتی همین پزشک هشدار میدهد که عصبیت باعث حرکت ترکش به سمت شاهرگ میشود ناخودآگاه یاد عصبیت سیاستمداران قبلی خود میافتیم که با تندروی و یکهتازی خود، ترکش را تا نزدیکیهای شاهرگ بردند و بهایش را مردم دادند.
رضا کیانیان در فیلم آژانس شیشهای
تقابل سلحشور و حاج کاظم، تقابل احساس است و منطق. همانطور که خود حاج کاظم میگوید این دو شخصیت یک نفر هستند؛ دو روی یک سکه. حاج کاظم از جنگ میآید و سلحشور رو بهسوی آینده دارد. حاج کاظم نمیپذیرد که جنگ تمامشده است و سلحشور میداند که دهه فرق کرده است: دهه ثبات و امنیت فرا رسیده است. اصلاً شاید سلحشور و حاج کاظم دو بعد شخصیت خود حاتمی کیا باشد. مردی که نمیپذیرد جنگ تمامشده است اما نمیتواند منکر تغییر اوضاع شود. آژانس شیشهای ورای نکات فنی درخشانش، ازآنجهت فیلمی مهم چه در تاریخ سینمای ایران و چه در کارنامه فیلمسازی حاتمی کیا است که سرآغاز نگاهی دیگر است، شروع تحول تفکری است که حاج کاظم نماینده آن است و اصغر با افراطش به بیراهه کشانده است و سلحشور منتقد آن. تمام فیلم، تمام آنچه حاتمی کیا خودآگاه یا ناخودآگاه سعی در بازگوییاش دارد در یک دیالوگ نرگس (بیتا بادران)، همسر عباس خلاصهشده است: ” جنگ دیگه تمام رفته…” نکتهای که گویی خود حاتمی کیا سعی در باورش دارد. باوری که بعدها با ارتفاع پست به آن نزدیکتر میشود.
حاتمی کیا در «از کرخه تا راین» از رزمندگانی میگوید که به قیمت جانشان از میهن دفاع کردند، در «بوی پیراهن یوسف» به سراغ خانوادههایی میرود که بعد از سالهای زیادی که از اتمام جنگ میگذرد هنوز چشمبهراه عزیزانشان هستند، در آژانس شیشهای به سراغ همان رزمندگانی میرود که حالا بعد از پایان جنگ باید خود را با جامعهای که از ورطه جنگ و خونریزی گذشته و رو به آینده دارد وفق دهند و در «ارتفاع پست»از خانوادههایی میگوید که ناخواسته درگیر جنگ شدند و بعد بیرحمانه رها شدند تا دوباره زندگیهای درهمریختهشان را بازسازی کنند. البته حاتمی کیا همیشه یک فیلمساز جنجالی بوده است. چه با فیلمهایش و چه با اظهارنظرهایش. از رخشان بنی اعتماد به خاطر «گیلانه» و بازنمایی مصائب جنگ برای بازماندههای آن گله میکند و فرهادی را که در «ارتفاع پست» باهم همکاری کردهاند را به خاطر ساخت فیلم «جدایی» محکوم به بیاخلاقی میکند. آنچه واضح است حاتمی کیا با روی کار آمدن دولت اصلاحات و باز شدن فضای سیاسی و انتقادی و استفاده بهینه از آن شاهکاری آفرید که نهتنها میتواند درس کارگردانی و فیلمسازی برای تازهکارها باشد بلکه بهنوعی بهترین و مهمترین اثر کارنامه هنری خودش است. حاتمی کیا فیلم خوب کم ندارد، اما در چند سال گذشته از دوران اوج خود فاصله گرفته است و با ساخت فیلمهایی چون دعوت و به نام پدر از یک فیلمساز حرفهای تبدیل به فیلمسازی شعاری و شاید حتی معمولی شده است.
پرویز پرستویی و حبیب رضایی در فیلم آژانس شیشهای
اما واقعاً چه چیزی فیلم «آژانس شیشهای» را تبدیل به چنین اثر ماندگاری میکند؟ مسلماً تیم بازیگری فیلم در انتقال پیام حاتمی کیا عامل کلیدی هستند. پرستویی، کیانیان و رضایی هرکدام بهنوبه خود چنان استادانه نقش خود را ایفا میکنند که یکی از بهترین بازیهای کارنامه هنری خود را رقم میزنند. موسیقی انتظامی هم که جای خود دارد. فیلم با موسیقی حماسی زیبایی شروع میشود و خبر از فاجعه میدهد و کمکم به یک موسیقی آرام و عاشقانه تغییر لحن میدهد و حاج کاظم روایتش را شروع میکند. یک سکانس افتتاحیه بینظیر از مونولوگ ذهنی حاج کاظم در آخرین لحظات که برای همسرش وصیتنامه مینویسد روی این موسیقی، آغازی است بر یک مرثیه ناتمام؛ اما زیبایی این فیلم در این سکانس خاتمه نمییابد. این فیلم پر است از کنایات نمادین و استعارههای ذهنی. ماجرای اصلی فیلم در شب سال نو میگذرد. همه منتظر تحویل سال و شروع یک سال جدید هستند. شلوغی و هیجان شب عید در مقابل بیماری عباس و ناتوانی حاج کاظم در کمک به وی مثل یک توده چرکین خودنمایی میکند. شب سال نوست و تولدی دیگر و عباس و آرمانهای حاج کاظم در حال مرگ. شاید این سال نو تولد دوباره تفکری جدید در امثال حاج کاظم باشد.
پرویز پرستویی و بهروز شعیبی در فیلم آژانس شیشهای
حاج کاظم و عباس در آژانس، در کنار مسافرانی که به دنبال بلیت هستند از همان ابتدا وصلههای ناجوری به نظر میآیند. حاتمی کیا هوشمندانه این جمع را از تمامی اقشار جامعه آن روز ایران (یا حتی امروز) انتخاب کرده است. طبقات مختلفی که هرکدام به شیوه خود ماجرا را قضاوت میکنند اما درنهایت علیرغم همه اصرار حاج کاظم به شاهد بودنشان قربانیان بازی هستند که خود حاج کاظم و عباس نیز از قربانیان آن هستند. نمایش مخروبه بنیاد شهید که در حال بازسازی است خود بیش از هر دیالوگی گویای وضع موجود این قربانیان است. همه قربانیان جنگی که باوجود تمام شدنش هنوز سایه سنگینش را روی سرخود حس میکنند. تدوین فیلم از مهمترین نقاط قوت فیلم است. درخشش این تدوین هم در لحظه گرونگانگیری است. لحظهای که دیالوگی گفته نمیشود و موسیقی شاهکار انتظامی بار دیگر به یاری میآید تا یک سکانس بینظیر خلق شود. سکانسی که با تغییر فوکوس دوربین و کاتهای ناگهانی بیننده را به عمق فاجعه و به میان افراد حاضر در آژانس میبرد و در نقش چشمان وی عمل میکند و واکنش افراد مختلف را لحظهبهلحظه ترسیم میکند. زمانی که حاج کاظم برای وداع نهایی آماده میشود همه حاضران در آژانس خواب هستند.
ابراهیم حاتمیکیا در پشت صحنه فیلم آژانس شیشهای
همانگونه که وقتی حاج کاظم و عباس از جنگ برگشتند و زندگیشان زیر و رو شد همه خواب بودند، درست مثل زمانی که افرادی چون اصغر سوار بر موتور در شهر جولان میدادند و فراتر از قانون بیقانونی میکردند همه خواب بودند. سکانس فرار هم بینهایت زیباست. ماشینهایی که در حال خطکشی خیابانها هستند، خطهایی که بین آدمها و خیابانها و محله هاشان کشیده میشود. جانبازانی که پشت این خطها ماندهاند و بقیه همچنان خواب هستند. ردپاهای رنگی حاج کاظم در میان این نظم خطهای سفید، نشان از تأثیری دارد که هیچگاه فراموش نخواهد شد، هرچقدر هم که بخواهند کتمانش کنند. سکانس پایانی فیلم هم مصادف است با تحویل سال و مرگ عباس. شروع یک دوره جدید و مرگ یک مرثیه، مرثیهای ناتمام.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.