به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
صفی یزدانیان را با دلبستگی های سینمایی اش می شناسیم. یافتن ردپای آثار فیلمسازان محبوب او در در دنیای تو ساعت چند است؟ جفا به میزان انرژی و زمانی است که یزدانیان صرف نوشتن فیلمنامه کرده است. او نخواسته به عنوان یک منتقد و سینمایی نویس فقط ادای دین کند. در دنیای تو ساعت چند است؟ یکی از کارشده ترین فیلمنامه های این دوره جشنواره را دارد. هر سکانسش یا در خدمت پیشبرد داستان است یا نورانداختن بر زوایای پنهان عشقی ناگفته و برزبان نیامده. شخصیت عاشق فیلم با بازی علی مصفا یکی از نمونه ای ترین عاشقان تاریخ سینمای ایران است. در او هیچ خبری از شر و شور نیست. اتفاقا بسیار خونسرد است. عشق او را نه پریشان که صبور کرده است. او بسیار بیش از همسر فرانسوی محبوبش با او زیسته است.
تمام زندگی او را خاطره آن دلداده پر کرده و جالب اینکه خودش هیچ توقعی ندارد. علی مصفای جدیدی را می بینیم که تلخ و جدی کم حرف نیست. اتفاقا خیلی هم طناز است. بار دیگر ثابت می شود که در سینمای ما بازیگران برای تکرار موفقیت های پیشین خود به کار فراخوانده می شوند و همین باعث نادیده ماندن بخش های زیادی از توانایی های آنها شده است. سکانس بیان خاطرات و تصورات مصفا از فرانسه ستودنی است. یکی از عاشقانه ترین سکانس های تاریخ سینمای ایران که در آن فقط صدای دو طرف رابطه را می شنویم که اتفاقا حرف های عاشقانه هم نمی زنند. با دیدن تصاویری ناهمگون و به ظاهر بی ربط به سادگی تصورات و میزان عشق مرد پی می بریم. انتخاب شهر رشت هم به عنوان محل وقوع داستان کار بسیار درستی بوده است. تصور روابط فیلم در پایتخت غیرممکن است. آدم هایی که پیوسته یکدیگر را می بینند. برخورد با معلم قدیمی.
باخبر بودن از وضعیت زندگی همکلاسی های سابق. اینها فقط در جامعه ای کوچک قابل درک هستند. یزدانیان نخواسته تصاویر کارت پستالی ثبت کند. ولی در روایت سنگین فیلم، این فضا و لوکیشن است که مجال نفس تازه کردن برای همراهی دوباره با شخصیت ها را به مخاطب می دهد. درباره در دنیای تو ساعت چند است؟ می توان بسیار نوشت. فیلمنامه اش پر است از جزییاتی که در سینمای ایران کمیابند. کارگردانی اش از نمونه های دکوپاژ دقیق و در خدمت قصه است. ولی شاید مهم ترین ویژگی فیلم، لحن آن باشد. لحن روایت دقیقا لحن شخصیت اصلی است. شوخ و شنگ است. هیچ ربطی به تعریف کلیشه ای «فیلم هنری» ندارد. چند دقیقه می نشینیم و به برخورد همسر فرانسوی لیلابا علی مصفا خیره می شویم و بعد می بینیم این تصور بچه گانه مصفا از آن مرد است.
در سینمای ایران کمتر فیلمی داشته ایم که به اندازه در دنیای تو ساعت چند است؟ مخاطبش را جدی گرفته باشد و این میزان هماهنگی در ساختار و قصه و شخصیت پردازی و فضاسازی اش وجود داشته باشد. در دنیای تو ساعت چند است؟ فیلم خوبی است که شبیه هیچ فیلمی نیست. همین برای تحسینش کافی است.