به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلم آباجان روایتی است از خانواده ای که در دهه شصت در شهر زنجان زندگی می کنند. خانواده ای که جنگ و فضای آن سال ها تأثیر زیادی روی زندگیشان می گذارد. آباجان با بازی فاطمه معتمد آریا، نقش مادری را دارد که همسرش بیمار است و قادر به صحبت کردن نیست. او به اتفاق هوو و پسر هوویش در خانه ای زندگی می کند. پسرش مدتیست که در جبهه مفقود است. دو دختر دارد که یکی از آنها با او و در این خانه زندگی می کند. دو باجناق که دائما در حال دعوا و رجزخوانی هستند. یکی علاف و کفتر باز است و دیگری معلم و ریاکار و فرصت طلبی که در قامت یک انقلابی است!
کارگردان به بهانه موضوع جنگ به همه نوع مسائلی در فیلم می پردازد. از خانواده ای آشفته و آسیب های اجتماعی تا مسائل سیاسی و ...
خانواده ای از هم گسیخته و بد دهن که هر نوع مشکل اخلاقی در آنها دیده می شود. دائما جنگ و درگیری های لفظی و دروغ و الفاظ رکیک. تا آنجا که گویی هیچ آدم به درد بخوری در این خانواده وجود ندارد به جز پسری که به جبهه رفته و مفقود است. و سوال اینکه چرا کارگردانان ما جدیدا تصور می کنند که اگر مخاطب را در جریان ریز دشنام های رکیک یک دعوای خانوادگی قرار دهند فیلم بسیار طبیعی تر جلوه می کند؟
فیلم قصه ندارد بلکه داستانی مشترک و آشفته میان مادری است که همه فرزندان او به نوعی با مشکلاتی که چندان اهمیت موضوعی برای مخاطب ندارد، درگیر هستند. که هیچ کدام از آنها نمی تواند سنگینی و بار قصه داستان را به دوش بکشد.
مادر خانه یعنی آباجان گاها پرخاش هایی مثلا برای ایجاد آرامش و جلوگیری از درگیری ها انجام می دهد اما نه آنچنان جذبه ای دارد برای اینکه کسی از او حرف شنوی داشته باشد و نه قدرتی که کسی از او حساب ببرد. و نتیجه این آشفتگی داد و قال های دائمی در این خانواده است.
پدر خانواده که افلیج است و قادر به سخن گفتن نیست، یعنی خانه به نوعی صاحب ندارد.
رفتارهای آباجان هیچ نشانه ای از یک مادری که پسرش مفقود شده باشد را ندارد. نه ایمان آنچنانی در اوست که به واسطه آن آرامشی درونی داشته باشد و صبوری کند و نه عاطفه ای دارد که برای فرزند مفقودش کمی بی قراری نماید!
فاطمه معتمد آریا و سعید آقاخانی در فیلم آباجان
یکی از باجناق ها که معلم است و بچه های مردم را درس می دهد در ابتدای فیلم تصور می شود که فرد خوب و پخته خانواده باشد اما او نیز در جای جای فیلم فردی ریاکار که بارها به دنبال فرصت طلبی است به مخاطب معرفی می شود.
نوه دختری آباجان یک دختر فراری است و عشق برادر شیری خود را در دل دارد! و گاها مسئله بر سر این است که او دقیقا چند بار شیر مادر پسر را خورده است تا راهی برای ازدواج آن دو از نظر شرعی باز شود!
هیچ نشانه ای از این خانواده به یک خانواده رزمنده و شهید نمی خورد. اینکه کارگردان با سوابق فیلم های قبلی اش این بار به سراغ یک خانواده شهید و سال های جنگ رفته است باید نوع پرداختن او به این مسئله کاملا واضح و قابل پیش بینی باشد.
در واقع این فیلم به نوعی در توهین به خانواده های شهدا و رزمنده ها وامدار فیلم "یک خانواده محترم" است.
به نظر می رسد که مورد توجه قرار گرفتن فیلم "ابد و یک روز" در ذهن برخی کارگردانان چنان رخنه کرده است که ترجیح می دهند که نسخه هایی از آن را در فیلم های خود بیاوردند ولو اینکه تنها سال اتفاق آن را تغییر دهند و یک نسخه دهه شصتی از آن بسازند. اینکه داماد خانواده با لباسی نابهنجار جلوی دیگر اعضای خانواده باشد نه تنها به معنای طبیعی بودن فیلم نیست بلکه نشان از سطح پایین یک فیلم و سخیف بودن آن است. در انتها اینکه تا زمانی که سینمای ما اینچنین مسیری را در پیش گرفته است، از کارگردانی همچون علیمردانی با سوابق قبلی او، انتظاری بیش از این داشتن، یک اشتباه بزرگ است...
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]