به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
رای من فیلمهایی نظیر لانتوری در کنار قصهها و تاکسی قرار میگیرد. نه از منظر کیفیت روایی و پرداخت در تکنیک و فرم و… بلکه این نوع آثار را آثاری ژورنالیستی میدانم که به جای سینما بیشتر روزنامه هستند. روزنامهای که میخواهد با جسارت محتوای خود را در هر قالب و به هر وسیلهای حقنه کند و تأثیرش را بگذارد. خارج از اینکه تأثیرش چه پیامدی داشته باشد، خارج از اینکه بداند پژواک این محتوایش تا کجا و به چه شکل شنیده میشود. این آثار در واقع بیش از هر چیز بهدنبال آنارشیسم در بیان پیام سیاسی خود است تا بیان دغدغهای اجتماعی یا شاید نیز اخلاقی. حال اینکه چرا این آثار محتوازده، دارای پیام شعاری و دست چندم و قدیمی هستند باید واکاوی دقیقی شود زیرا تفاوتی با دیگر آثار شعاری/محتوایی که پیام را لخت و عریان به دهان مخاطب لقمه میگیرند، ندارند؛ البته یک تفاوت وجود دارد و آن اینکه آنها اگر تأثیر نمیگذارند خنثی در تاریخ و ذهن تماشاگر داخلی و خارجی حل میشوند اما این آثار خنثی نخواهند بود، بهخصوص در تماشاگران خارج از کشور که در انتظار اینچنین آثاری هستند. آثاری که پر است از وجوهی که می خواهند ببینند. وجوهی چون تبهکاری، بی عدالتی، خشونت و شعارهای سیاسی.
تلاش داشتم در چند ماه گذشته دو نکته/نگره را درباره آثار سینمایی ایرانی یادآوری کنم. نخست اینکه این آثار باید با بستری جامعهشناسانه تحلیل شوند و اساساً عرصه این تحلیل میتواند از زایش اثر، از مرحله ایده تا ساخت گسترش بیابد و کارگردان با دیدی درست نسبت به مسأله خود با جامعه، دست به آفرینش بزند؛ اگر کارگردانان مؤلف/تأثیرگذار در تاریخ سینما خود به نوعی جامعهشناس و آسیبشناس بودند که آثاری چون دیکتاتور بزرگ و رم، شهر بیدفاع را میساختند، در کنار یا جلوتر از مردم خود حرکت می کردند و دست به پیشبینی میزدند و به ویرانی اعتقاد/اندیشه ملی-مذهبی خود، بهخصوص درباره قصاص که «دبورا یانگ»، منتقد هالیوود ریپورتر نیز متوجه آن شده بود،داس بر نمیداشتند. آثار این بزرگان تاریخ سینما ممکن بود انتقادی باشد اما این انتقاد با یک آگاهی بلندپروازانهتر نسبت به جامعه و با رویکردی اندیشمندانهتر نسبت به دیگر آثار سینمایی به وجود میآمد. مقصود اینکه لانتوری و نظیر آن قبل از جامعه کنونی خود حرکت میکنند، و در عین حال دست به ویرانی اعتقاد/اندیشه قانونی ملت خود میزنند. انتقاد نمیکنند، تحکم میکنند و دغدغه نمیگویند، حادثه میگویند و از ژورنالیسم روزمرهی عقبتر از جامعه میخواهند جلوه ای دغدغهمند بسازند. در حالی که مردم/مخاطب جامعه، پیش از لانتوری با این مشکل/دغدغه مواجه گردیده، درکی عمیقتر نسبت به مسئله دارد و به همین خاطر است که شبه دغدغه لانتوری باید دست به خشونت عریان در تصویر و داستان بزند تا تماشاگر را با جنجال به سالن بکشاند والا مخاطب امروز جامعه با این دغدغه ناآشنا که نیست هیچ، از آن جلوتر افتاده است.
دومین نکته اما نگرانی در تبیین قوانین نسبت به درجهبندی سنی فیلمها (Rating) در پخش و اکران آثار است. این که سوژه آثاری چون لانتوری و نوع پرداخت روایی فیلمساز از این سوژه، مناسب چه سنینی است و اساساً آیا سن و سال خاصی را میتوان برای بینندگان این اثر تعریف کرد؟… خود داستان طول و درازی است که به نظر غیرقابل حل مینماید. ۱۶ سال، ۲۰ سال، یا حتی بالاتر؛ نمیدانیم. بیمعیار هستیم و حتی حسابهای سرانگشتی را رها کردهایم. اینکه فیلمسازی به جای داستانگویی احساس اسیدپاشی را از نقطه نظر شخصیت به سوی احساس تماشاگر میآورد، نشان نوعی سادیسم در برخورد با مخاطب است که ما را یاد آثار عریان و خشن «فون تریه» و «گاسپارنوئه»، خارج از قاعده محتوایی آنها، میاندازد. درواقع درمیشیانخشونت عریان را بدون دراماتیزه کردن واقعه یا حادثه روبهروی دوربین میآورد، بدون اینکه ما را با شخصیتهایش دچار سمپاتی کند کاری انجام میدهد که ما با دیدن واقعه دچار اشمئزاز شویم و به اصطلاح تهوع و ترس به ما دست بدهد، کاری که گاسپار نوئه و بخصوص فون تریر با خشونتی تمام عیار انجام میدهند. البته از کارگردانی که اینگونه شب اول از مهمانانش عذرخواهی میکند، همین نیز بر میآید: «میدانم تحمل بعضی صحنهها سخت است اما مطمئنم به اندازهی رنجی که عزیزان قربانی اسیدپاشی میکشند، سخت نیست!» و سپس از جانب همه از آنها عذرخواهی میکند! چه عذرخواهی و برای چه؟ نمیدانیم. این تعمیمدادن «خود» به جامعه و سخنگوی آن پنداشتن خود نیز از آن ماجراهای پیچیده است.
روی هم رفته به نظر میرسد باید برای لانتوری ردهبندی سنی خاص در نظر گرفته شود: برای کسانی که تحملشان بالاست! همچنان که دبورا یانگ نیز مینویسد: «…کسانی که با تماشای جیمز باند روی صندلی جراحی در فیلم اسپکتر درحالیکه سوزن توی سرش فرو میکردند مشکل داشتند، این هشدار را جدی بگیرند که آن صحنه در برابر مقدمات عمل در اختتامیه فیلم لانتوری هیچ نیست و آدم بهزحمت میتواند آن خشونت را حقیقتاً فراموش کند و با خودرویش به سمت منزل براند!»
لانتوری یکی از فحشهای رایج در زندان است. این اصطلاح به افراد تازه کار، کارنابلد و ناکارآمدی گفته میشود که بسیار پرمدعا نیز هستند/ اصطلاحاً به آدم پوچ مغزی اطلاق میشود که بسیار پرمدعا است.