به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«در فرهنگ ما اینگونه جا افتاده که رنگ زرد؛ رنگ ناامیدی، یاس و جدایی است اما در اصل اینطور نیست و اتفاقا مقابل این ماجرا است. ضمن اینکه در تمام دنیا هم رنگ زرد نماد پرانرژیترین رنگ است.» این جملاتی است که «مصطفی تقیزاده» در توصیف نام فیلمش به زبان آورده است. نخستین فیلم سینمایی او در هفته اول اکران، صدرنشین جدول فروش بود و نظر بسیاری را به خود جلب کرد. زرد ماجرای چند جوان مخترع است که برای انجام یک پروژهی تحقیقاتی عازم دانشگاهی در میلان ایتالیا هستند. روزهای آخر حضورشان در ایران را دور هم جشن گرفتهاند تا این که حادثهای تمام رویاهای دور و دراز آنها را به باد میدهد.
بهرام رادان و مهرداد صدیقیان در فیلم زرد
ربط دادن نام فیلم به موضوع آن بدون در نظر گرفتن گفتههای خود کارگردان کمی دشوار است. زرد رنگ زندگی جوانانی است که وقایع چند روز از زندگیشان را میبینیم. در ابتدا که هوای سفر به ایتالیا را در سر دارند، پرانرژی و ساد هستند. اما زمانی که سلسله حوادث آنها را در دوراهی ماندن یا رفتن قرار میدهد به ناگاه ناامیدی و یاس و جدایی بر زندگی آنها چمبره میزند. تصوری که فیلمساز از تعریف رنگ زرد میان مردم در داخل و خارج از ایران دارد، در واقع نگاه او به کشورش را نشان میدهد. راه حلی هم که دارد به نوعی فرار به سوی خوشبختی است که در اروپا منتظر رسیدن اوست.
ساره بیات و بهاره کیانافشار در پشت صحنه فیلم زرد
فرار مغزها از مهمترین مشکلات نظام آموزش عالی ماست که با وجود مطرح شدن در بسیاری از آثار نمایشی، تاکنون هیچگاه به درستی دراماتیزه نشده است و سینمای ایران نتوانسته از این معضل جدی تصویری دراماتیک و واقعی و دقیق ارائه دهد. زرد نیز در کنار سایر فیلمهایی که به موضوع فرار مغزها اشاره دارند، تنها کلیشهای سطحی از این معضل و واسطهای برای بیان حس و حال فیلمساز نسبت به میهن خود است. پس از گذشت یک سوم ابتدایی فیلم مسئلهی مهاجرت کمرنگ میشود و آوار مشکلات و ناملایمات بر سر پنج جوان اصلی فیلم خراب میشود و اینجاست که فیلم قوام مییابد. علت این مسئله هم روشن است. هر قدر سینمای ما در پرداخت شخصیتهای موفق ضعیف و بیپشتوانه است، در پرداخت به شخصیتهای شکستخورده و بدبخت به بلوغ رسیده و جوایز زیادی نیز از همین طریق به دست آورده است!
بهرام رادان و ساره بیات در فیلم زرد
زرد از جمله فیلمهایی بود که وارد بخش مسابقهی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر وارد نشد. در آن زمان فیلمهای پر سر و صداتری نیز بودند که اتفاقی مشابه را تجربه کردند؛ بنابراین کمتر از زرد شنیدیم. سازندگان فیلم نیز اهل هیاهو نبودند و صد البته مزد این کارشان را در گیشه گرفتند. زرد از زمان جشنواره دیده نشده باقی ماند و برچسب جشنواره هم به آن نخورد. شاید بتوان همین موضوع را دلیل فروش خوب افتتاحیهی فیلم دانست. پوستر و تبلیغات فیلم در کنار چینش بازیگران آن به مخاطب حس یک اثر تجاری را میداد. شاید در نگاه اول، ترکیب سه مرد و دو زن و حضور حقیقت دوست و رادان خاطرهی فیلم عطش را زنده میکرد. فیلمی سرگرمکننده که بتواند یک تفریح خانوادگی را رقم بزند؛ اما زرد چنین فیلمی نیست.
بهرام رادان و آناهیتا درگاهی در فیلم زرد
زرد یک اثر کاملا جشنوارهای و سیاه مشقی از فیلمهایی است که در این ژانر و با این موضوع ساخته شدهاند. عدهای آن را متاثر از فضای «دربارهی الی» و داستان «سگ کشی» و «دایره مینا» میدانند، عدهای هم شخصیتپردازی و گرهافکنی داستانی آن را با «سعادت آباد» و «انتهای خیابان هشتم» مقایسه میکنند. در هر حال ما با فیلم اول فیلمسازی جوان مواجه هستیم که کاملا متاثر اسلاف خود است. حتی شاید در مقایسه با فیلم اول سازندگان فیلمهای فوق، در استاندارد سینمایی بالاتری قرار گرفته باشد. با این حال برای مخاطب پیگیر سینما اثری تکراری و برای مخاطب عام، فیلمی آزاردهنده است. البته این آزاردهندگی مولفهی ثابت ژانر درام اجتماعی در نسخهی جشنوارهای است و مختص زرد نیست.
در سالهای اخیر با تعدادی قابل توجهی کپی خوب در آثار فیلم اولیها مواجه بودیم. فیلمهایی که اسم و فیلمنامههای تازهای دارند اما کاملا برآمده از ذهنی فیلمبین و ستایشگر هستد. در واقع سینمای ما به خط تولید انبوه نوع خاصی از فیلم در ژانر درام اجتماعی رسیده است. فیلمهایی که بیش از آن که متاثر از فضای روز تمام جامعه باشند، اجزایشان را از روی مدلی پیش ساخته، کنار هم قرار دادهاند. فیلمهایی با محتوایی ضعیف و محدود، که به شدت فرمزدهاند.
بهرام رادان و مهرداد صدیقیان در فیلم زرد
فیلم به واسطه عواملی که در بالا ذکر شد فروش خود را دارد و جوایز مورد پسندش را نیز از آن سوی مرزها کسب کرده است. یک هنرمند جوان هم توانسته در یکی از پرهزینهترین و گرانترین رشتههای هنری، خود را محک بزند. شاید در این چرخهی تولید و مصرف، بیننده است که به جای سیب و گلابی، بادام تلخ نصیبش شده است.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.