نقد و بررسی فیلم پرستیژ

«پرستيژ» كريستوفر نولان تقريباً هرآنچه را كه در يك فيلم درباره شعبده بازان مي خواهم دارد، به غير از ... پرستيژ. در ابتدا خلاصه اي كه مايكل كين ارائه مي كند به ما مي آموزد كه هر حقه شعبده بازي سه بخش دارد: 1) لازمه كه در آن يك موقعيت شبيه به واقعاً فراهم مي شود، 2) تغيير جهت، كه در آن با واقعيت اوليه مبارزه مي شود و 3) پرستيژ ، جايي كه همه چيز دوباره در جاي خود قرار مي گيرد. مثالي كه در فيلم مورد استفاده قرار نگرفت اينست 1) يك زن، و هميشه يك زن، به غير از پن Penn و تلر Teller كه درون جعبه قرار مي گيرد 2) جعبه اي كه با اره به دو نيم تقسيم مي شود و دو نيمه از هم جدا مي شوند 3) با شعبده بازي «قرباني» دوباره يك تكه مي شود.
ضمانت «پرستيژ» نولان اين است كه فيلمي كه مجازاً به دو بخش تقسيم شده است، يكي مي شود. فيلم كاملاً فيلم است، فضا و ميل قوي دارد و تقريباً شيطاني است.
فيلم در لندن دوره ويكتوريا اتفاق مي افتد، در زمان و مكاني كه افراد ساده لوح احضار روح و جادوي سياه را باور دارند. رمان سامرست موام «شعبده بار» كاملاً به آن دوره مي پردازد كه در آن آلايستر كراولي Alaeister Crawley «شيطاني ترين مرد جهان»، اين تصور را بوجود آورده كه واقعيت حرفه پنهاني نيروهاي سياه است. او استعداد (موهبت) ترغيب كردن زنان را دارد. امروزه ، كه بيشتر ما خرافاتي نيستيم، اين تكنيك ساخته ديويد كاپرفيلد است كه ما را تحت تأثير قرار مي دهد. ما حقه را مي بينيم اما يك لحظه هم انجام آن را باور نمي كنيم.
هوديني، شخصيتي كه بين كارهاي «شعبده بازي» و حقه هاي مبتكرانه در تغيير است براي توضيح اينكه هرآنچه انجام مي دهد يك حقه است دچار زحمت مي شد، او براي هر عمل «فوق طبيعي» كه نمي توانست توضيح دهد جايزه اي پيشنهاد مي كرد. اميزينگ رندي Amazing Randi به همان شيوه ادامه مي دهد، مثل يوري گلر Uri Geller قاشق ها را خم مي كند. و هنوز در زمان هوديني افرادي بودند كه اصرار داشتند او جادوي واقعي انجام مي دهد، اين كارها ديگر به چه ترتيب مي توانست انجام شود؟
در اينجا دو شعبده باز كارآموز داريم، رابرت آنجر (هاگ جكمن Hugh Jackman) و آلفرد بوردن (كريستين بيل Christian Bale) كه به عنوان داوطلبي دروغين در بين تماشاچيان مي نشيند. آنها زني را مي بندند، زني كه در واقع جوليا (پايپر پرابو Piper Prabo) همسر رابرت است و او را به داخل آب مي اندازند. او به هر ترتيب فرار مي كند، همانطور كه هوديني اين كار ار انجام مي داد، اما يك شب، آلفرد گره ها را محكمتر مي بندد و او نمي تواند بگريزد و زماني كه مدير (مايكل كين Michael Kane) با تبر به روي صحنه مي آيد براي نجات او دير شده است.
اين موضوع يك نفرت طولاني بين رابرت و الفرد بوجود مي آورد، در زماني كه آلفرد به نقطه اوج در حرفه اش مي رسد. آلفرد بيچاره (كه اكنون عاشق دستيار جديد خود اوليويا با بازي اسكارلت جانسون Scarlett Johnson است) تا حدي سقوط مي كند كه در دخمه اجرا داشته باشد و هنوز حقه خارج شدن از يك در و همزمان ورود از در ديگر بر روي صحنه را ارائه كند. چگونه چنين چيزي ممكن است؟ رابرت براي پيدا كردن راز اين حقه عقده اي شده است.
اما شعبده باران در مورد حقه هايشان توضيح نمي دهند، حتي به همتايان خود، مگر اينكه پول اوضاع را تغيير دهد (حقه گفته مي شود وقتي كه حقه فروخته مي شود). حقه انتقال لازمه وحشتناكي مي خواهد. حال چگونه رابرت راز پرستيژ را كشف كند؟ او وارد منطقه برفي كلرادو مي شود كه آزمايشگاه مخفي نيكولا تسلا (ديويد بووي David Bowie) را ببيند، او كه حقه را براي آلفرد ساخته است. تسلا كاشف/مخترع جريان تناوبي، در آن زمان معتقد بود كه با غول جادويي الكتريسيته قادر به انجام هر كاري خواهد بود، اما اين حقه چگونه توضيح داده مي شود؟
آن را در اينجا ياد نمي گيريد. فكر مي كنم، آنچه در فيلم مي آموزيد نااميدي است – فقط حقه اي درباره يك حقه. به نظر من «پرستيژ» از مسير خارج مي شود و قوانيني كه فكر مي كنيم بايد در جاي خود باشند بكار گرفته نمي شوند.
من در زندگي خود هميشه عاشق شعبده بوده ام. مهارتي در آن ندارم و سالها دوستانم را با حقه هاي زيبا خسته كرده ام. اين روزها خيلي تخت تأثير مهارتهايي هستم كه براي شعبده بازي از فاصله بسيار نزديك لازم است. تدي ناوا Teddy Nava ، پسر گرگوري ناوا Gregory Nava نويسنده و كارگردان و آنا توماس Anna Thomas مي توانند ورق ها را در دست من تغيير دهند: چگونه اين كار را انجام مي دهند؟ ورقها در دست من است! حقه گفته مي شود وقتي حقه فروخته مي شود. بله، اما ماهها زمان مي برد كه بعد از گفتن حقه تمرين كنيم . نيكولا تسلا به من كمك نخواهد كرد.