احیا آقازاده : لحظات آخر زندگی میتواند از نگاه یکی دالان(مسیر) آخر تلّقی شود و از نگاه دیگری مسیر سبز.چنین به نظر میآید که زندان فیلم سمبل زندان دنیاست.دنیایی که در آن با...
16 آذر 1395
لحظات آخر زندگی میتواند از نگاه یکی دالان(مسیر) آخر تلّقی شود و از نگاه دیگری مسیر سبز.چنین به نظر میآید که زندان فیلم سمبل زندان دنیاست.دنیایی که در آن با هرگونه پیشینه ای نهایتی جز مرگ نیست.دنیایی که همه با آمدن به آن،محکوم به مرگاند حتی اگر بیگناه باشند.
«پاول اجکام»نگهبان زندان در بخش اعدامیهاست.او کسی است که به زندانی خویش به چشم یک گناهکار نمینگرد و حتی درصدد آن نیست که دربارهء فرد محکوم به مرگ قضاوت کند و براساس این قضاوت به زندانی خویش توهین کرده و یا شکنجه و آزارش دهد.او و تمامی نگهبانان«بلوک E »پذیرفتهاند که قسمت اعدام یا مسیر سبز جایگاه طبیعی هر انسان خطاکاری است که مرگ را برای او رقم زدهاند.و هر انسان اعدامی با ورود خود در این بخش،با پذیرفتن مجازات مرگ بایستی مکافات اعمال خویش را ببیند و پاک شود.به تعبیری،مرگ مکافات و فرجام تمامی مجرمان،و وسیله پاک شدن آنان از تمامی خطایاست.
از نگاه«پاول»انسان اعدامی انسانی است که باید در آرامش و سکوت و تسلای خاطر پذیرای مرگ شود. بنابراین هرگونه عملکرد غیرانسانی یا تخطی از قوانین و نظم زندان و عصیان و سرکشی در این بخش امری مضحک و بیثمر و غیرقابل پذیرش به نظر میآید.تازگی و زیبایی فیلم در این است که یک نگهبان زندان«پاول»ماجرای زندگی فردی را بیان میدارد(فلاش بک)که این فرد با شخصیت استثنایی و عجیب خود تأثیر شگرفی را در زندگی او بجا گذاشته است و دنیای او را دچار دگرگونی و تحولی عجیب ساخته است و با آنکه در طول فیلم،وی به بیان و معرفی این شخصیت میپردازد اما در اصل شخصیت اصلی و محوری داستان خود اوست که گویندهء داستان است. «پاول»با معرفی«جانکافی»و بیان شخصیت وی در اصل پرده از چهره و شخصیت خویش برمیدارد و در واقع به بیننده القا میکند که یافتن شخصیتهای بزرگ و کشف آنان،استحقاق و شایستگییی را میطلبد که این توان و شایستگی و استحقاق در هر انسانی یافت نمیشود.
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
در این فیلم،ما شاهد نگهبانی سنگدل و تندخو و سرد و مقرراتی و پایبند به قوانین ضدانسانی نیستیم.پاول شخصی است منعطف،درد کشیده، هوشیار،با افکاری انسانی و معتقد به مذهب؛که هیچ فرصتی را برای نجات دیگران از دست نمیدهد و همچنین توان پذیرفتن کسی را پایبند به انجام هیچیک از شئونات انسانی نیست نیز ندارد.
خوش طینتی و منشهای انسانی«پاول»که به دور از اغراض،آلودگی یا عقدههای رایج است،از او موجودی میسازد که بتواند مخاطب«جانکافی» قرار گیرد،او را باور کند و خود نیز مورد باور و اعتماد او قرار گیرد.شاید اگر چنین نبود،هیچکس چهرهء ناشناس«جانکافی»را به آسانی نمیشناخت و به او ایمان نمیآورد.چنانکه وکیل«جانکافی»تصویری که از او ارائه میدهد،به مثابهء سگی است که نباید به مهرش اعتماد کرد و میبایست به انتظار خیانتش نشست،در حالی که که تصور او تصوری باطل بیش نبود.
انتخاب بازیگری با چهرهء سیاه و اندامی درشت و جثهای عظیم برای ایفای نقش«جانکافی»میتواند نمایانگر این امر باشد که زیبایی باطن نه به ظاهر آدمی است و نه داشتن پیکری عظیم نشانهء قدرتطلبی وی و میشود پشت یک چهرهء زمخت و سیاه قلبی سپید و سرشتی نرم و رئوف و انسانی داشت و تنها به پشتوانهء داشتن چنین قلبی پاک و کودکانه به قدرتی مسیحایی دست یافت و به دیگران سلامتی و زندگی بخشید.قدرتی که با آن میتوان به ضمایر انسانها دست یافت و با دیدن سیما یا کلام و یا لمس کردن آنان به درونشان اشراف یافت.
هیچ سابقه ای از«جانکافی»که مردیست با نیروی مسیحایی،ساده و پاکدل در دست نیست.گویی سرنوشت وی سمبل سرنوشت انسانی است که نمیداند از کجا آمده است و تا کی و چه زمانی باید در اینجا بماند.انسانی که میلیونها سال از عمرش میگذرد و تاریخی پرفراز و نشیب را پشتسر نهاده است.انسانی که خواهان راستگویی و پاکی و خوشبختی است.و از زشتی و پلیدی و پلشتی بیزار و آزرده است و گویا تنها رسالت وی این است که نقش یک نجاتدهنده و منجی را بازی کند.مسیحی که منزوی و تنها، بیمرید و مراد،بیشعار و هیاهو،بیادعا و چشمداشت،با پلیدیها و امراض مقابله میکند و آنچنان ساده و بی غل و غش است و از تاریکی میهراسد که آدمی را تنها به یاد یک کودک بیگناه و ساده دل میاندازد.
سرانجام باوجود بیگناهی،«جان کافی»باید اعدام شود.«جانکافی» خسته و آزردهخاطر از اینهمه فاجعهء انسانی آماده است تا اعدام شود.و«پاول اجکام»باوجود آنکه خود را در مقابل خداوند مسئول و پاسخگو میداند،به اعدام وی تن میدهد و با متانت و صبورانه به تماشای مرگ وی مینشیند.
عمر طولانی«پاول»جریمهء تماس وی با«جانکافی»است و به قول خود وی،غرامت کار خطایی است که مرتکب شده است.اینکه سالیان سال زندگی کند و شاهد مرگ و رفتن عزیزترین کسان خود باشد.گویی یافتن عمر نوح پذیرفتن تاوان و غرامت سختی است که به دور از توان یک انسان -انسانی که میخواهد بری از گناه باشد-است.عدم جلوه های ویژه در این فیلم میتوانست استحکام و قدرت و روال واقعگونه ای به داستان فیلم ببخشد و وجود صحنههایی چون خارج کردن ضایعاتی از دهان و پراکنده شدن آن در فضا...ماجرا را از صورتی جدی و معنوی به امری تصنعی تبدیل میکند وجود سکانسهایی که پس از شفای همسر رئیس زندان در فیلم دیده میشود،زاید و ابتدایی به نظر میآید.
فیلم مسیر سبز از جمله تلاشهایی است که در جهت معنویت و زیبایی درون و ستایش روح الهی بشر و تعالی آن صورت گرفته است.که با بازی موفق و زیبای«تام هنکس»،چنانکه در فیلم نجات سرباز رایان و فارست گامپ شاهد بودیم،همراه است.
«اجکوم» (هنکس) سر نگهبان بخش محکومان مرگ يک زندان ايالتي است. يکي از زندانيان، سياه پوست تنومند و قوي هيکلي به نام «جان کافي» (دانکن) است که به اتهام قتل دو دختر بچه، به اعدام محکوم شده است، در حالي که قاتل نيست، بلکه نيروي خارق العاده ي شفابخشي دارد...