به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
در روزهای جشنواره فجر نقدی نوشتم درباره "ماجرای نیمروز" که در همین کانال قابل رویت است. آنچه در زیر می آید ادامه همان نقد است با ذکر این نکته که من برای "مهدویان" ارزش زیادی قائلم و طبیعی است که نقد تند؛ نقد ما و نقد فرهنگ عامه ماست. "هادی حجازی فر" هم با بازی اش ترکانده. تقریبا می توان گفت "حجازی فر" در "ماجرای نیمروز" غیر قابل نقد است. یاعلی. بسم الله.
فیلم از پیچیدگی های اسلام سیاسی به ما هیچ چیز نمی گوید. چه بسا منافقین در این فیلم می توانستند یک کارتلِ شورشیِ مواد مخدر باشند. چه بسا فیلم می توانست مثلا در "تایلند" اتفاق افتاده باشد. چه بسا می شد جای این طرف با آن طرف عوض شود. باز هیچ چیز در روایت فیلم تغییر نمی کرد. فیلم هیچگاه به ما نمی گوید چگونه از خوانندگان کتابهای "شریعتی" و "بازرگان" و به قول "رسول جعفریان" "سازمان انقلابی مجاهدین خلق" فاشیزم ظهور کرد؟
مهرداد صدیقیان در فیلم ماجرای نیمروز
فیلم دشمن را بی ایدئولوژی، بی هدف و نیهیلستی بازنمایی می کند و به همان اندازه مبارزه با او را به "مساله امنیت" تقلیل می دهد. امتناع فیلم از پرداخت به مساله ایدئولوژی یعنی به تصویر کشیدن بازی لُخت قدرت. یعنی عرفی سازی همه چیز و همه کس. یعنی ماکیاولی. یعنی می زنی؛ می زنم. یعنی عدم طرح پرسش. یعنی آرمان، اسطوره، فانتزیِ انقلابی؛ همه کشک، بادهوا. فقط قدرت.
یعنی همان چیزی که به زعم "محمد قوچانی" نقطه قوت فیلم است. او در تمجید از فیلم می نویسد: "ماجرای نیمروز از ضرورت حفظ ارزشهای انقلاب، تداوم راه بهشتی و رجایی یا حتی ضعفهای عقیدتی و اخلاقی مجاهدین خلق سخن نمیگوید. آنان با عمل و رفتار خود قرار است از انقلاب دفاع کنند. آنان [بچه های سپاه] هرگز اسطوره نیستند یا هرگز سعی نمیکنند اسطوره باشند. خطا میکنند و رفتارهای غیر عرفی از خود نشان میدهند." آری! آنان خطا می کنند و می کردند، اما "آرمان" داشتند. همه آرمان داشتند. آرمان ها همه از فیلم سانسور شده اند. و این البته یعنی این فیلم، "فیلم دوران ما" ست.
در دورانی که نئولیبرالیسم ایدئولوژی خود را از ما مخفی می کند، در روزگاری که فانتزی های اجتماعی و سیاسی در لابلای فضای مجازی و شاپینگ مال ها له شده اند، در زمانه ای که از همه چیز ایدئولوژی زدایی شده است، "ماجرای نیمروز" در "روزگار اعتدال" در حد یک فیلمِ اکشنِ خوش ساخت، قرار است ما را سرگرم کند و بگوید از یک بزن بزن تاریخی لذت ببر، اما نپرس چرا اینها در این نقطه از تاریخ به جان یکدیگر افتاده اند.
کارگردان گفته است در سکانس آخر ما باید از کشته شدن خانم جوان ناراحت بشویم و به واسطه این تجربه، سوالاتی درباره خشونت بپرسیم. این یعنی دوربین در کمین که در سکانس آخر معلوم نیست زاویه دید چه کسی ست، خیلی هم اتفاقی نیست. این دوربین معلق و بی صاحب، استعاره ایست از یک "تشویش". از کشیده شدن توسط قطب های مختلف در پیشبرد روایت. این فیلم اتفاقا برعکس نظر "قوچانی" فیلمی جانبدارانه نیست. فیلم قرار بوده همه را راضی کند، که البته کرده است.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.