به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
پیرنگ
نازنین(نازین بیاتی) یک دختر شهرستانی است که بعد از قبولی در دانشگاه، به تهران میآید. ولی به دلیل پر بودن ظرفیت خوابگاه، ناچار میشود خانهای برای اقامت موقت بیابد. او با معرفی یکی از دوستانش در دانشگاه به آژانس مسکن میرود و با راهنمایی بنگاه و آشنائی با پسر جوانی به نام بهرنگ(بهرنگ علوی)، به محل کار سحر(پگاه آهنگرانی) میرود که دنبال هم خانهایست. نازنین پیش سحر رفته و بعد از دیدن خانه قصد ماندن در آنجا را میکند. او خوشحال از اینکه توانسته خانهای پیدا کند و با خیال
راحت به درس دانشگاهش میرسد. سحر صبحها سرکار میرود و شبها به خانه میآید، خانه پاتوقی برای دوستان دختر و پسرش است که تا نیمههای شب دور هم جمعاند. این مسئله در چند شب اول برای نازنین عذابآور نیست و ساز مخالف نمیزند و حتی برایشان شام درست میکند. اما با ادامه این وضع صبر نازنین تمام شده و به سحر اعتراض میکند. این انتقاد منتهی به بگو مگو بین سحر و نازنین میشود، به طوری که نارنین فردای آن روز تصمیم به رفتن از خانه را میگیرد. سحر از اصطکاک با نازنین متأسف و نادم میشود و با گریه و معذرت خواهی از او میخواهد که ترکش نکند و نازنین قبول میکند. یک روز پلیس، سحر را با حکم جلب به خاطر بدهکاری و شکایت زارعی (طلبکارش) به کلانتری میبرند. نازنین به سراغ هر کدام از دوستان سحر که هر شب به خانهاش میآمدند، میرود، اما کسی کمکاش نمیکند تا در نهایت نازنین خود سراغ طلبکار (زارعی) رفته اما شرط او برای آزادی سحر این است که به ازای آزادی سحر، سفته دهد. نازنین که چارهای جز این ندارد شرط را میپذیرد و سحر هم متعهد میشود پولی را که برای ویزای هلند پرداخته، از دفتر مهاجرت پس بگیرد. اما عصر آن روز متوجه میشود که سحر زیر قولش زده و پاسپورت و ویزای او در چمدان است اما مدارک سحر را برنمیدارد تا شب که از دانشگاه برگشت، با او روبهرو شود. اما بیاعتنا به تعهدی که نازنین به خاطر او تحمل کرده، بیخبر به هلند رفته و پناهنده میشود. در این حین نازنین به خوابگاه رفته و بعد از چند روز طلبکار سحر (زارعی) به در خوابگاه نازنین میرود و با کتک زدن او سراغ پسرش را میگیرد، در حالی که نازنین اصلاً پسر او را نمیشناسد. بعد از این جریان و حادثه ، پسر جوانی(فرید) که هر شب به خانه سحر میآمد تشخیص واقعی خود را افشا میکند که پسر طلبکار سحر (زارعی) است که سفتههایی را که پدرش از نازنین گرفته، دزدیده و آنها را پاره میکند. و از ماشین بیرون میریزد و نازنین را خلاص میکند. فرید از نازنین خواهش میکند که با هم صحبت کنند، اما نازنین رغبتی به این خواستهی فرید نداشته و از ماشین پیاده میشود. و فرید که دیگر به آخر خط رسیده در عملی خود ویرانگری و مغلوبسازی، تصادف(یا خودکشی) میکند. و نازنین به علت سفتهها به زندان میافتد. در حالی که هیچکدام از خویشاوندان او اطلاعی از در بند بودن او ندارند.
تاملات
1-با نگاهی به سه فیلم نفس عمیق، عیار چهارده و دربند که همگی از ساختههای شهبازی است میتوان به این نتیجه رسید که «تقدیر» یکی از مهمترین دغدغههای پرویز شهبازی است. شهبازی در هر سه فیلم سعی کرده مثلی وجود آورد که یک ضلعش تقدیر است دو ضلع دیگرش فرد و جامعه، در هر کدام از این فیلمها یک ضلع را به عنوان محور قرار داده ونقش آن را در رستگاری انسان مورد بررسی قرار داده است. در فیلم دربند، ضلعی که محور است اخلاقیات و هجمه جامعه بر فرد را به چالش میکشد. اما در انتها چنانکه بعداً اشاره خواهد شد مانند مضامین دیگر فیلمهایش عدم قطعیت حاکم است. و موضع فردیت و جامعه و یا تقدیر را بر عهده تماشاگر میگذارد.
اگر فراتر از قواعد و متد تعیین شده جامعه حرکت کنید، اگر خلاف روشها و قالب و فرم شکلی که جامعه برای شما تعیین کرده است عمل کنید، چیزی جز تیره بختی و ادبار در انتظار شما نخواهد بود. جامعه به عنوان یک ابر ساختار و قالب دوست دارد شهروندانش در فرم هنجارها و ارزشهای همیشگی حرکت کنند، در خانوادهای سعادتمند و تحصیلکرده تربیت شوند، به دانشگاه بروند، به خوابگاه بروند، سخت درس بخوانند، از درگیری و جمع شدن و گردهمایی پرهیز کنند، معتدل و محافظه کار باشند، سخت کار کنند، ازدواج کنند و فرزندانشان را در فضایی آرام و امن تربیت کنند و این چرخه همواره ادامه داشته باشد.
بحث و حرف اصلی فیلم این است که تلاش کند تا تمامی آرمانهایش را در شخصیت قهرمان فیلم، تعریف کند که نمونهی کامل و بی نقص حرکت در قالب رویههای اجتماعی است.
نازین بیاتی در فیلم دربند
ضلع فرد:
نازنین دخترک جوانی که به واسطهی قبول شدنش در رشته پزشکی راهی تهران شده با رفتاری سادهدلانه و فطریگرایانه و پر از انسانیت به رویارویی با واقعیتهای بیرحمانه زندگی و جامعه شهری که فاقد اتکای رفتاری و اخلاقی برمیخیزد و عیار آدمهای بیمقدار را نشان میدهد.
نازنین در این فیلم همانند دنیای آیدا در نفس عمیق و مینا در عیار چهارده که به نوعی دیگر با آن درگیر بودند، دارد با تقدیرش که او را به اینجا کشانده میجنگد؛و هم با بحران خوابگاه، بحران شاگردهای خصوصی غیر عادی، بحران مهمانهای مزاحم، مرافعه با سحر، بحران دستگیری سحر، بحران پا پس کشیدن اطرافیان برای کمک به سحر، بحران مفسدههای پنهان جاری در معاملات و ورود به تله چک و سفته، بحران ویزا و فرار شدن سحر، و در نهایت بحران پیشنهاد بیشرمانه زارعی به او در پی مزاحمتهای آبروریزانهاش در محوطه خوابگاه.
آرمان نازنین در شهر بیاخلاق چیزی نیست جز حفظ فردیت و صداقت خود؛ آرمانی که همگی قصد دارند نازنین را از رسیدن به آن باز دارند. نازنین اگر تن به خواستههای هر کدام از این بحرانهای یاد شده میداد و تبدیل میشد به آنی از جامعهای که ارزشهایش عوض شده و تعادل خود را از دست داده و انسانهایش مقلد کورکورانه پدران خود هستند و تقدس جایگاهی در افکار این شهر ندارد و به جای اتحاد و احترام، به سخره گرفتن عقاید در آن مرسوم شده است دیگر فرقی با آن سحرها و بهرنگها و زارعیها نداشت.
اتفاقاً نازنین برای دیگر افراد و بیماران این شهر به نوعی یک قهرمان به حساب میآید. به یاد بیاورید کلمه «پاره کن» را که فرید به نازنین میگوید. رستگاری نازنین انگار آرزوی تکتک افراد این شهر و کسانی که نازنین با آنها به نوعی سر و کار داشت بود؛ افرادی و بیمارانی که چون فرید فردیت خود را به نوعی از دست داده بودند و حالا امید به این بسته بودند که نازنین بتواند خودش را از این جهنم خلاص کند. دربند بیش از هر چیز در ستایش حفظ فردیت در دل یک جامعه بیمار است و کلید اصلی رستگاری را هم در همین میبیند.
در این حین شهبازی تلاش دارد راه حلی را که برای گریز از این گرهها و بحرانهای پی در پی پیش روی قهرمان قصهاش میگذارد، از درون بافت خود گرهها ریشه گرفته باشد. اینجاست که حضور قرینهای فرید در اول و آخر داستان، وجه دیگر از کارکرد خود را آشکار میکند.
فرید از یک طرف پسر زارعی است و از طرف دیگر از دوستان سحر و بهرنگ و سایر دوستان حاضر در مهمانیهای شبانه است؛ یعنی از چند جهت منسوب به منبع بسیاری از مشکلات است که برای نازنین به وجود آمده است.
اگر از این منظر نگاه کنیم در این فیلم به نظر میرسد شهبازی خود انسان را مهمترین عامل برای خوشبختی و بدبختیاش توصیف میکند. اما به شرطی که تا آخرین لحظه برای حفظ فردیت و آرمانهایش بجنگد. کمی صبر داشته باشید.
ضلع تقدیر:
به سکانس اول بازگردیم که فرید در آن در پی یک تماس تلفنی (که هنوز آن زمان نمیدانیم از کیست)، ناگهان مسیر رفت خود را تبدیل به مسیر برگشت میکند تا ترجمان تغییر تقدیری باشد که در برابر نازنین ترسیم شده است.
(تقدیری که فرید را هم مانند نازنین به آرامش میرساند. چون تقدیر این چنین خواسته است. فرید که زندگیاش را سراسر درد و عقده و ناراحتی میداند با این چرخش که در آخر منتهی به مرگ او میشود خود را به رهایی و رستگاری میرساند)
در آخر ماجرا میفهمیم که تماس گیرنده آن تلفن، نازنین بوده است که بعد از آن که شماره فرید را از نوچه زارعی میگیرد، اقدام به تماس میکند. این آگاهی، به شکل ظریفی روند اخلاقی را در فیلم بارور میسازد. هرچند بعد از آن همه مصیبت بیوقفه، نازنین پاداش ایستادن بر سر اصولش را از دل همان مشکلات میگیرد.
ضلع جامعه:
اما در سکانسی که فرید، به نازنین ابراز علاقه میکند و حتی سفتههای پدرش را که بزرگترین نشانه انعطاف ناپذیری در این پروسه است، به راحتی پاره میکند و دور میریزد، تا شرایط برای این جذب شدگی، بیشتر فراهم شود. ولی به نظر میرسد نازنین با مجموعه تجربههایی که در طول فیلم اندوخته، دیگر نسبت به انعطاف پذیری ناامید شده است. بنابراین نازنین تبدیل به عنصر سخت و صلب شده. پس اظهار علاقه فرید را طرد میکند تا پسر در عکس العمل ناگهانیاش به یک خود ویرانگری تراژدیک دست بزند. آیا این به معنی این است که صداقت ذبح شده است و یا این که اگر مخالف قالبهای اجتماعی گامبرداری، پاکی خود را از دست دادهای، نیست؟
اما در پایان تازه نوبت به ما به عنوان تماشاگر فرا رسیده که انتخاب کنیم کدام طرفیم؟ موضع فردیت یا جامعه؟ شاید هم اساساًخودمان را به طور کامل از ماجرا کنار میکشیدیم و اجازه میدادیم تقدیر کار خودش را انجام دهد. البته شهبازی برای این که رسم جوانمردی برنیفتد نازنین را به دست منجی نجات میدهد. اما انگار نازنین ساده و صادق و پاک جزئی از جامعهی شهری بدون آرمان و فاسد به تباهی کشیده، خواهد شد. هرچند که دربند دوباره نقش بیرحم تقدیر را مانند دو فیلم دیگر شهبازی هم یادآور میشود.
3- سکانس ابتدایی فیلم دربند در همان نقطه ای شروع می شود که نفس عمیق به پایان رسیده بود؛ سکانسی که اتومبیل دختر و پسری که در سد سقوط کرده بودند، از آب بیرون کشیده می شد. حتی رنگ لباس فرید همان رنگ قرمز است که در نفس عمیق بوده است. فیلمساز به عمد تلاش کرده تا با نشانه گذاری و کد، شخصیت های نفس عمیق و دربند را تداعی کند. شرایطی که تنفس راحت را از شخصیت های نفس عمیق سلب کرده بود و منجر به وادادگی و اضمحلال و درد درونی آن ها شده بود، باعث دربند کشیده شدن شخصیت های داستان دربند شده است.2- از آنجا که جامعه ای که اعتدال خود را از دست داده و نتوانسته بین سه فرهنگ غرب و اسلام و ملی بودن تعادل برقرار کند، جامعه ای که دچار پارانویا و اسکیزوفرنی فرهنگی و دربند بدبینی شده است، جامعه ای که امروز اکسپرسیونیسم توجهش را جلب می کند و فردا سورئالیسم، جامعه ای که شیوه زندگیش دربند بی وزنی شده است ،جامعه ای که دربند فریب و دروغ و روابط نامشروع و ربا و هرج و مرج رفتاری شده و از آنجا که جامعه ای که کمر به نابودی خود و افرادش بسته، و همتی برای اصلاح خود ندارد، پس همان بهتر که از خود در مقابل جامعه و افرادش محافظت کند.
4- ترانه ای به نام «پدر و پسر» از ترانه های دهه 70 کت استیونس پخش شده. این ترانه حدیث نفس فرید است که فیلم در همان ترانه خلاصه می شود که توضیح بیشتر آن را در سکانس پیشنهادی ذکرکرده ام.
5- ترسیمی تیره و تاریک و وحشتناک از جامعه امروزین
6- خرد شدن صداقت و انسانیت در زیر چرخ دنده هایِ جامعه سرمایه داری.همچنین تقابل زندگی شهری و مدرن و سنتی.
مضامین اصلی فیلمهای پرویز شهبازی
سوژههای انتخابی شهبازی هموراه عمیق و همراه با بار روانشناسانه و اجتماعی بوده است.
پگاه آهنگرانی در فیلم دربند
1-غافلگیری
-نفس عمیق: آغاز نفس عمیق را به خاطر دارید ؟ جسد دو نفر در دریاچه پیدا شده که جنسیت یکی از آنهابرای ما مبهم میماند، ما تصویر غوطه خوردن و شنا کردن کسی با موی بلند را میبینیم و بلافاصله فیلمساز به ما رودست میزند. کامران نفس عمیقش را بیرون میدهد و سرش را از آب استخر بیرون میآورد.
-عیار 14: شروع فیلم در وضعیتی بسیار شبیه به آهستگی (فیلمنامهاش توسط شهبازی نوشته شده البته منظورم نسخهی جشنوارهایاش است) –دستی که یک سیدی را وارد دستگاه پخش اتومبیل میکند، معادل نوار کاست فیلم به آهستگی- و تاکید بر نشان دادن وانتی که جسد فرید را حمل میکند و دو مرد میانسال (انگار برای انتقام آمدهاند)، قاعدتاً باید ما را کنجکاو چگونه مردن فرید کند. اما وقتی در لحظهی موعد میرسیم، انفجاری را میبینیم که بعید است بتواند موجب کشته شدن فرید و مینا شود.
چون برای فیلمساز آسان بود با انرژی کمتری مثلاً صدای توی تاریکی را مهیبتر کند. به هر حال آن انفجار نهایی اثر ،چندان هم قطعی نمی کند که اصلا مرگی در کار بوده و یا اگر بوده پس مینا کجاست...
فکر کنید فرید در این انفجار جانش را از دست نداده و به هر طریقی خود را به شهر رسانده و با طرح یک نقشه فریبکارانه سراغ منصور برود.
-دربند: سکانس ابتدایی فیلم که هم زمان ارتباط دربند و نفس عمیق را برقرار می کند و افتتاحیه معناداری به داستان دربند است. در ادامه به سکانس نهایی فیلم که مهم ترین سکانس فیلم هم هست، پیوند می خورد.
2- مسیر
نمی توان گفت که نفس عمیق و عیار 14 و دربند فیلم های جاده ای هستند. اما مسیر و طی آن در هر سه اثر نقشی ساختاری دارند.
3- جایگاه هایی مانند مسافرخانه در عیار 14 و نفس عمیق و همخانه شدن با سحر در فیلم دربند که این مسافرخانه و هم خانه شدن ها محل تلاقی دو شخصیت اصلی است.
4- مرگ(مهم ترین و جذاب ترین عنصر مورد علاقه فیلمساز است) هر سه فیلم با عطف به مرگ شروع می شوند.
در ابتدای نفس عمیق صحبت از سانحه اتومبیلی می شود که سرنشینانش به درون سد کرج سقوط کرده اند و مرده اند
در عیار14 اولین فصل و سکانس اشاره به مرگ شخصیت اصلی داستان را در بر می گیرد.
در دربند اولین سکانس حال و هوا و حس مرگ را در مخاطب ایجاد می کند.
5- پرهیز از دراز نفسی و تبعیت از نویسندگان معاصر امریکایی همینگوی و اعقابشless is more
6- قصه آدم های بی مقدار و همچنین اخلاقیات را در بر می گیرد
-در نفس عمیق یأس و مردم گریزی، ظاهری روشنفکر و پرگو اما باطنی ساکت و غمگین ، خودرایی و گرایش ضد اجتماعی، بی تفاوتی و کم گویی، زن گریزی و... از خصلتهایی است که می توانیم برای آدم ها برشماریم.
-در عیار14 آدم های آن به اندازه همین عیار، بی مقدارند.
یکی از زور ترس همه زندگی اش را می گذارد و می گریزد و دیگری آنچنان رند است که برای فریب دادن مخاطب داستانی پر سوز و گداز درباره دخترش تعریف می کند که چفت و بستش با عقل سلیم در نمی آید.
-در دربند نیز کنش های غیر اخلاقی زیاد است از جمله بی تفاوتی و فریب و دروغ و روابط نا مشروع و...در آدم ها دیده می شود.
7- گریز از عقوبت
شخصیت گناهکار داستان ها در آغاز از مکافات می گریزند و سر آخر به دام می افتند.
8- غیر قابل پیش بینی بودن و دامن زدن به ایهام و نسبیت و فریب دادن تماشاگر و نحوه جاگیری دوربین از خصوصیات مشترک است.
9- هم هوایی
در تمامی آثار شهبازی، می توان گفت حس همراهی مخاطب را به همراه دارد با این تفاوت که حس هم ذات پنداری و هم هوایی در دربند کمی غایب است. ما بیشترین میزان هم ذات پنداری را با کسی برقرار می کنیم که دچار تردید های درونی است.یعنی هدفی دارد، اما بر سر دوراهی قرار می گیرد و تردید دارد. ما در زندگی مان دائما با این دو راهی ها در گیر هستیم. بنابر این با کسی می توانیم عمیق ترین هم ذات پنداری ها را داشته باشیم که دچار همین دو راهی های غیر اخلاقی می شود. در دربند زمانی که شخصیت اصلی باید در دو راهی اخلاقی قرار بگیرد، کاملا منفعل می شود. ما دوباره بر می گردیم به پرده اول داستان و برایش دل می سوزانیم بنابر این با آدم منفعل نمی توانیم همذات پنداری کنیم.
10- ترس
شخصیت بهرنگ در دربند ادامه منصور در نفس عمیق است نماینده نسل سوم و از طبقه متوسط جامعه است که بعد از یک دهه پرسه زدن در این شهر حالا ترسیده و یک مقدار محافظه کار و بی اعتمادتر شده و با شغلی که برای خودش انتخاب کرده دوست دارد که همه به او اعتماد کنند.
شخصیت فرید در عیار 14 که از زور ترس همه زندگی اش را می گذارد و می گریزد.
(البته ناگفته نماند که اگر به اصلاح و موشکافی در شخصیت بهرنگ ها در جامعه توجه نشود آینده ای بسیار خطرناک تر از 88 را باید انتظار کشید.)
11- لحن و بیان مستند گونه و استفاده از نابازیگر از مشترکات فیلم های شهبازی است.
حاشیه
-فیلم گزینه اصلی ایران برای معرفی به آکادمی اسکار 2013 بود و به همین خاطر حتی اکرانش یک هفته زودتر از تهران، در مشهد آغاز شد، اما در آخرین لحظات جایش را به گذشته فرهادی داد که این تغییر واکنشهای تند تهیه کننده فیلم را به همراه داشت.
-دربند در ده بخش نامزد دریافت سیمرغ بلورین و موفق به کسب سه سیمرغ از جشنواره سی و یکم فیلم فجر شد.
-به گفته شهبازی، دربند برای بخش «پانورما»ی جشنواره فیلم «برلین» در سال 2013 دعوت شد اما وی خواستار نمایش فیلم در بخش مسابقه بود که بعد از انتخاب فیلم پناهی در بخش مسابقه، وی به عنوان اعتراض بر سایهی اقتصاد و سیاست، فیلمش ر ا به برلین نداد.
دربارهی پرویز شهبازی
-آغاز کار شهبازی در سینما، نگارش فیلمنامه بادکنک سفید (اولین ساخته جعفر پناهی) بود.
-اولین ساخته بلند پرویز شهبازی مسافر جنوب در جشنواره پانزدهم فجر با استقبال مواج شد.
-سال 1381 اوج کار شهبازی بود که نفس عمیقش علاوه بر این که جایزه بهترین فیلمنامه را از بیست و یکمین جشنواره فجر گرفت از سوی منتقدان عنوان بهترین فیلم سال 82 را از آن خود کرد و به عنوان نماینده ایران به اسکار 2002 رفت.
نظرات منتقدین
مسعود فراستی: "این فیلم از پرویز شهبازی خیلی کوچکتر است. حتی از نفس عمیق هم کوچکتر است. از عیار 14 که به نظرم فیلم خوبی است و بهترین فیلم شهبازی است هم خیلی پائینتر است. به نظر من دربند هدر شده و کل فیلم اسیر یک دختر شهرستانی است که به تهران آمده و کارهایی میکند. این فیلم سرانجام ندارد و شخصیتها ثبات ندارند. آیکیوی آن دختر گاهی اوقات بالای 150 است بعضی وقتها تا زیر 50 میآید و خنگ میشود. هم خانهی او پگاه آهنگرانی هم تیپ عقب افتادهای است که معلوم نیست چه میخواهد. آدم بدهای فیلم در پایان روی هوا هستند و هیچ چیز به سرانجام نمیرسد. اگر بخواهیم عادی فیلم را ببینیم و یادمان برود که چه کسی آن را ساخته تحملاش میکنیم اما اگر یادمان بیاید شهبازی آن را ساخته فیلم بدی است."
مامور آتش نشانی که ماسک خود را در میآورد و جان خود را برای رهایی یک کودک از آتش از دست می هد یک پخمه و ابله است؟ نازنین یک فرد ممتاز و منتخب این مملکت است شخصیت صادق و روراستی دارد. نمیشود گفت در کل دنیا یک نفر مثل نازنین وجود ندارد. این نوع فریب خوردنها به هوش تحصیلی ارتباطی ندارد. در این فیلم به یک کلاهبرداری کوچک اشاره شده است اما در همهی جهان و حتی جامعه ما کلاههای بزرگتری بر سر مردم رفته است. جهان با کلاهبرداری میچرخد.(از گفته های شهبازی)
جواد طوسی: دربند به عنوان یکی از بهترین ساختههای شهبازی است. این فیلم در این فرم و قالب ترکیبی خود، نمونه ای موثر و قابل تامل در حیطه سینمای اجتماعی است.
سیروس الوند: دربند بهترین فیلم پرویز شهبازی است به جرأت میتوانم بگویم که من تا به حال هیچ دختر شهرستانی را در هیچ فیلمی ندیدهام که به این خوبی و البته واقعی بازی کند. در کنار تمام این نکات، تماشاچی از دیدن فیلم لذت میبرد و به طور کامل درجریان فیلم قرار میگیرد.
خبرگزاری فارس:«فیلم با ارائه تصویری قابل هضم از پلیدی های جامعه و به خصوص روابط خارج از چارچوب خانواده به طور کاملا غیر مستقیم نمونه مقابل آن را تبلیغ می کند. این نوع نگاه احترامی را به همراه می آورد که باعث چشم پوشی از ضعف های فیلم می شود.»
سکانس پیشنهادی
1-عنوان بندی آغازین فیلم که ترانه ای به نام «پدر و پسر» از ترانه های دهه 70 کت استیونس پخش شده.
در دهه 70 جنگ بین نسل ها شدت گرفت و راک اند رول هیپیسم و گسترش بعضی از مواد مخدر این تنش ها را تشدید کرد. خیلی از خواننده ها درباره تنش بین نسل ها خواندند. اما این ترانه، پدر و پسر را به آشتی دعوت می کند. این ترانه حدیث نفس فرید است که در همان ترانه خلاصه می شود که با جاگیری مناسب دوربین و دکوپاژ و فضاسازی مناسب و جذاب فیلم، انتظار شروع فیلم را می کشد البته در سکانس ماقبل آخر در جایی که نازنین کنار فرید نشسته است باز هم ما این ترانه را می شنویم!
2- سکانس جگرکی و صحبت هایی که شخصیت ها در آن می کنند.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]