مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
ساناز رمضانی: خط داستانی اولین تجربه بلند سینمایی ایرج زاد، جذاب است اما «تابستان داغ» بههیچوجه قامت فیلمی که از ذهن یک سینماگر باتجربه آمده باشد را ندارد. پر است از ایراداتی که ذهن بیننده را مشغول میکند و بهجای برقراری ارتباط ذهنی وی با کاراکترها او را به شمارش این اشتباهات در مسیر فیلمنامه وامیدارد.
امیرحسین مباشری: فیلم رامبد جوان تجربهای نوین و دلچسب و جسورانه است و قابل تحسین و اثریست با حرفهای جدید. حرفهای جدیدی که مخاطب ایرانی را با انتخابهای متنوعتری روبرو میکند و دور از کلیشههای رایج. "نگار" تمام تلاش خود را به روایتی داستانی غریب و درگیرکننده با فضاهایی اگزوتیک میکند.
نیما حسنی نسب: رگ خواب را عمدتاً فیلمی زنانه میدانند و دستهبندی میکنند. با اینکه وصف احوالات مینا را میشود فارغ از جنسیت هم به کلیت انسانها در چنین موقعیتی منتسب دانست، اما به هر حال با فیلمی سر و کار داریم که روی روایت اول شخص کاراکتر زن اصرار دارد و هیچوقت او و دغدغهها و ذهنیتش را به هیچ دلیلی رها نمیکند.
نیره رحمانی: به سی سال قبل برگردیم فکر کنیم در میانه دهه شصت در جشنواره پنجم یا ششم فیلم فجر آن را تماشا کردهایم، آنوقت میشد آن را کاری متوسط ارزیابی کرد که لطمه اصلی را از ضعف منطق فیلمنامهاش خورده است.
بابک مهرورز: فیلم جدید محمدرضا خردمندان اگرچه عالی نیست و ضعفهایی را به خود میبیند، اما ویژگی قصهگویی دارد و قهرمان میسازد، قهرمانی که مدتهاست در سینمای ایران آن را شاهد نبودهایم.
مریم معیری: نمود چنین تصویر واقعبینانهای از زن، اتفاقی نادر در سینمای ایران است که مخاطب را بر آن میدارد که از اشکالات فرمی و محتوایی اندک بگذرم و محو در وجوه مثبت “فصل نرگس” باشم. شادی تماشای فیلم”“فصل نرگس” در سینمای امروز ایران بیشتر از شادی پیدا کردن یک لنگه کفش در بیابان است.
پارسا شیروانی: فیلمنامهنویس تا حد زیادی نگاه صفر و صدی به کاراکترها داشته است ( تا حد زیادی مشابه چیزی که در فیلمفارسیهای قبل از انقلاب میدیدیم ) و شخصیتها را تا حد زیادی سفید مطلق یا سیاه مطلق ترسیم کرده است.
علیرضا دباغ: داستان فیلم در عین سادگی پیچیده است. وسوسه گناه ،انتخابی اشتباه در عین درماندگی به فاجعهای میانجامد که حاصلش تزکیه است. این درست مصداق پیچیدگیهای موجودی به نام انسان است. دستیابی به احساسات و تفکرات انسانها بهراحتی امکانپذیر نیست.
سینا طهمورثی: ویلاییها در کارگردانی پختهتر از فیلمنامه و تدوین عمل کرده است و البته در هر سه سطح یک با یک فیلم کاملا استاندارد و با کیفیت مواجه هستیم. شروع منیر قیدی در مقام کارگردان و فیلمنامهنویس با ساخت ویلاییها، میتواند نویدبخش حضور یک فیلمساز موفق زن باشد.
ساناز رمضانی: این فیلمها بیش از آنکه توان رسوخ به ذهن مخاطب را داشته باشند و اثرات منفی باقی بگذارند، فیلمهایی معمولی و متوسط هستند که با اکران بیموقع اندک جذابیتشان را هم ازدستدادهاند و فقط بدنامی این توقیفها برای مسئولان وقت مانده است.
نگار مفید: «زادبوم»، هیچکدام از آن دلایل آشنای توقیف را ندارد. تصویر زن بیحجاب و غیرمسلمان مسالهای حلشده برای سینمای ایران است، همانطور که تصویر آقازادههای یاغی و سرخورده.
هنگامه ناهید: هر چه قصه جلو میرود، لحن کمدی، کمی بیشتر خودش را نشان میدهد؛ اما متاسفانه این لحن، پایداری ندارد. لحن فیلم، مدام بین کمدی و ملودرامهای غلیظ جابهجا میشود و موسیقی فیلم هم ـ موسیقی ساختهی خود آقای هاشمی است. ـ شدیدا بر این دوگانگی تأکید میکند
رضا رستگار: فیلمنامهی ضعیف و کم رمق در کنار صحنهسازیهای بسیار ضعیف،مخاطب را در طول تماشای آن آزار میدهد.با این حال من و شارمین را میتوان در ضمرهی کمدیهای متوسط و خانوادگی چند سال اخیر دانست که صرفاً برای رفتن به سینما،صرف وقت و اندکی خندیدن مناسب است.
خشایار سنجری: راهی که حامد محمدی انتخاب کرده است قابل ستایش است. فیلمهایی متفاوت از جریان اصلی سینمای ایران که میتوانند منشأ ایجاد بحثها و گفتوگوهای سینمایی باشند و مورد اقبال عموم هم قرار گیرند.
سینا طهمورثی: به هر ترتیب، تماشای اثر سینمایی مهران مدیری یک تجربه کاملا دلسردکننده از حضور این کارگردان موفق تلویزیونی در سینماست. باید منتظر بود و دید که آیا او قصد ادامه طبعآزماییهای خود در سینما را دارد یا نه.
مریم سالخورد: مفهوم «عشق» نیز در «رگ خواب»، دستخوش همان گرفتاری واکاوی شخصیتها در فیلمهای نعمتالله است. مینا بین عاشقی و مازوخیسم دست و پا میزند و منطقی برای این میزان بیماری در او نمیتوان یافت.
سیدرضا صائمی: «بیست ویک روز بعد» بعد در عین اینکه فیلم تلخ و غمگینی است اما حال آدم را خوب میکند و روایت دلنشین آن از یک واقعیت عریان اجتماعی، فیلم را به اثری تاثیرگذار و در نزدیک با واقعیتهای اجتماعی قرار میدهد که در عین سلطه جبر اجتماعی به تسلیم شدن در برابر آن تن نمیدهد.
علی رستگار: شاید حالا خود جوان هم از دیدن این شخصیت کمنظیر سینمای ایران با این حجم از روحیه مرگبار و انتقامجو و مردافکن تعجب کرده باشد و این سوال را مطرح کند: نگارا این همه قهر و غضب چیست؟/ دلت بر ما نمیسوزد سبب چیست؟
مریم معیری: ماجان نه بازیهای درخشانی دارد و نه کارگردانی قوی. آدمها منطق رفتاریشان را گم میکنند و جایگاهشان در داستان خوب تعریف نمیشود. در نهایت میتوان گفت ایده رنج کشیدن یک مادر برای نگهداری از فرزند معلولش به هر قیمتی در این فیلم قابل تامل است.