مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
نفیسه ترابنده: فیلم عاری از شخصیتپردازی مناسب و جزئیاتی از روابط و زندگی آدمهاست. بازی ضعیف و تصنعی بازیگران هم موجب شده تا فیلم در جذب و کشش مخاطب موفق عمل نکند.
محسن ظهرابی: بازیها و ریتم فیلم در تدوین بسیار درگیرکننده است که گوشههایی از آن یادآور برخی آثار هیچکاک است فیلم حرف زیادی برای گفتن ندارد و از حد یک تجربه اول معمولی تجاوز نمیکند. امید آنکه فیلمساز فاصله خود را با دیگر فیلمسازها حفظ کند و فیلم خودش را بسازد.
احمد رنجبر: «ساعت 5 عصر» برای مهران مدیری از جنبههای مختلف اهمیت دارد که یکی از آنها قدرتنمایی در گیشه است. او سالها در تلویزیون و شبکه خانگی سریال ساخته و محبوبیت کسب کرده است؛پس حق دارد حالا که اولین فلیمش را روانه اکران کرده از ذخیره وجاهت خود برای فروش بالا استفاده کند.
هنگامه ناهید: شاید هم باید مرگ تدریجی جنگلها را پذیرفت، همانطور که خاک جنوب ایران به کشورهای عربی منتقل میشود و کسی کاری نمیکند! فکر میکنم در این بخش، باید به فیلمساز حق بدهم و من هم مانند او به دنبال معجزه باشم!
آرش فهیم: متأسفانه فیلمسازهای ما از روایت اپیزودیک و متقاطع درک درستی ندارند و این شیوه بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای مفهومی و معنایی آن، صرفاً به عنوان ابزاری برای متفاوت نمایی و ایجاد موقعیتهای فانتزیک استفاده میشود. به همین دلیل هم فیلمهایی با این روش، باورپذیری کمتری دارند. درست مثل «فصل نرگس».
جبار آذین: «دریاچه ماهی» فیلمی محترم، ارزشی، انسانی و اخلاق مدار و شروعی امیدوارانه از یک فیلمساز جوان با ذوق در عرصه سینمای حرفه ای ایران واثری متعهدانه درتداوم حیات سینمای مقاومت است.
سجاد مهرگان: مالاریا یعنی «هوای بد»؛ هوای بد و مسمومی که شهبازی اصرار دارد بگوید تیپهای قصهاش در آن نفس میکشند و این هوای کشنده همه را گرفته است و دیگر جایی برای نفس کشیدن نمانده است
سپیده انوشه: نام فیلم بدترین نامی است که میشد برای آن در نظر گرفت. «راههای نرفته»؟ کدام راه نرفته؟! از کدام راهها حرف میزنید؟ ادا یا ادعای دغدغه اجتماع و راههای برون رفت از مشکلات اجتماعی باید در فیلم باشد نه عنوان آن. ملی و راههای ضد خانوادهاش، پایاندهنده ادعای دغدغه اجتماعی خانم کارگردان است!
محمد مهدی شیخ صراف: اگر با پیش فرض خندوانه و اینکه نقش اول فیلم جوان همسر اوست انتظار یک فیلم سرحال و خوشحال را دارید سخت در اشتباهید. این فیلم آن روی سکه سازنده آن است که زمختیهای خاص خودش را دارد.
زهرا رحمانیان: نکته جالب فیلم این است که این اثر منحصر به فرد خیال و واقعیت را در هم میآمیزد و از سوی دیگر معضل اجتماعی کلانی را در حوزه بهداشت و خدمات رسانی، در مقابل مخاطب نوجوان یا بزرگسالش قرار میدهد. باید از «بیست و یک روز» بعد به عنوان یک اثر ارزشمند در وضعیت کنونی سینما یاد کرد.
دامون قنبرزاده: به هر حال اولین فیلم مدیری، آبرومند وشستهرفته است. صحنههای خوبی دارد و بامزه است. او با حساسیت یک هنرمند، به گوشه و کنار جامعه سرک میکشد و مشکلها را میبیند و به زبان طنز بازگویشان میکند.
محمدحسین قلیپور: “تابستان داغ” بیشتر به بازسازی یک اثر سینمایی شباهت دارد تا به فیلم مستقلی که قرار است مخاطب را به توجه بیشتر به آینده سازان این سرزمین جلب کند.
علی منصوری: در سارا و آیدا با فیلمی در بهترین حالت تلوزیونی مواجه هستیم که به راحتی و بدون عذاب وجدان میتوان در آن چرت زد، خمیازه کشید، غذا خورد و گاه گاه نگاهی هم به پرده انداخت و سرآخر نیز درسی از زندگی به فرزند داد.
رضا رستگار: «فصل نرگس» گرچه موضوعی خوب و البته تکراری را دستمایه ساختار هنری خود قرار داده اما به علت روایت تکراری و ساده اندیشانه و اغراق در ارائه سوژههای عاشقانه و گرایشهای زنانه از سطح یک فیلم متوسط عبور نمیکند.
میثم کریمی: فیلم که به پایان میرسد، نه بر داشتههای مخاطب افزوده میشود و نه حال خوبی که روزش را بسازد نصیبش میشود. او تنها مصیبهایی را در جریان داستان شاهد بوده که بدون منطق و دلیل، سلسلهوار پشت هم ردیف شدهاند تا او با دیدن آن دچار فروپاشی احساسی شود.
ساناز رمضانی: آنچه فیلم سوم جوان را خاص و دوستداشتنی میکند، جسارتش در پرداخت متفاوت روایتی معمولی است و احترامش به مخاطب بهعنوان عضوی مؤثر و باهوش در جریان پیشبرد داستان و عرضه حداقلی از استانداردهای فیلمسازی، «نگار» را به مهمترین اثر کارنامه فیلمسازی وی و یکی از مهمترین آثار حال حاضر سینمای ایران تبدیل میکند.
محمد احمدخانلو: شاید به خاطر این که ذائقهی مخاطب سینمای کمدی در این سالها کمی تغییر کرده و فیلمهای کمدی با مولفههای سخیف و اروتیک تمام فضا را گرفتهاند و مجال را از کمدیهای اجتماعیتر و حرفدارتر ربودهاند. البته ساختار روایی هم جذابیت کافی را ندارد و بیننده حق دارد حین تماشای فیلم چندین بار به ساعت خود نگاه کند.
علی منصوری: یست و یک روز بعد فیلمی است که یک سر و گردن از تمام فیلمهای مدعی دغدغه اجتماعی این روزها جلوتر است و دیدن آن در سینما و استقبال از آن میتواند یک عامل تعیین کننده در راه کارگردان این فیلم از همین فیلم اولش باشد.
احمد عالم زاده نوری: داستان فیلم "تابستان داغ"، هر چند در جزئیات دست به پرداختهای موشکافانه میزند، اما بر همین "اصلیات گنگ" بنا شده و نمیتواند معمای خود را طوری بیان کند که برای مخاطب، شگفت انگیز و پرکشش باشد. بلکه بیشتر سعی میکند او را شوک زده کند.
آناهیتا برزوئی: شاید بتوان گفت فیلم” کارگر ساده نیازمندیم ” یکی از معدود فیلمهایی است که با بهرهگیری از ظرفیت لهجه میتواندگاهی خنده بر لب بیآورد ولی هیچ قوم و فرهنگی را نرنجاند.فیلم کارگر ساده نیازمندیم، فروش گیشه خوبی را خواهد داشت و طیف خاصی از جامعه را جذب خود میکند.