مسعود فراستی: من در سینمای ایران چنین پلیسی را به یاد ندارم که قابل مقایسه با پلیسهای سینمای دنیا باشد/ با اینکه 20 دقیقه از فیلم حذف شده، ولی معلوم است که روستایی یک قدم رو به جلوی بزرگ برداشته است!
سیدمحمدرضا حسینی: کارگرساده نیازمندیم فارق از هرچیزی ، بخاطر پرداختن به کارگران ساده که منتظرند ببینند کجا به آنها نیاز دارد ، فیلم شریف و قابل احترامیست و صدالبته ، دیدنی .
مدیسا مهراب پور: «ساعت پنج عصر» پایان شجاعانه و بیرحمانهای دارد، یک فاصلهگذاری ناگهانی با تماشاگر که او را به خود میاورد: نامزد قهرمان دوربین/تماشاگران را میبیند و از حضور این همه آدم که حالا خود تبدیل به بازیگران زیر دست مهران مدیری در سالن سینما شدهاند نگاه میکند و خشکش میزند.
ساناز رمضانی: «کارگر ساده نیازمندیم»، اثری سطحی و غیرقابل تأمل از آب درآمده است. به کلام دیگر، هادی آنقدر به مذمت مهاجرت و شهرنشینی مشغول شده است که پرورش مناسب موضوع بازمانده و «کارگر ساده نیازمندیم» به یک موعظه و نصیحت محض تبدیلشده است.
سید رضا صائمی: شاید بتوان رگ خواب را زنانهترین فیلم حمید نعمت الله دانست نه از آن دست فیلمهای که قهرمان ما یک زن است یا زنان نقش پررنگی در فیلم دارند بلکه آنچه که در این فیلم برجسته میشود زنانیت و تجربه حسی- عاطفی زن و بازنمایی دنیای درونی اوست.
محسن شهمیرزادی: در «ساعت 5 عصر» عدم بهرهکشی از سلبریتیها برای جلب نظر مخاطبان است. انگار مدیری برای رقیبانی که با «چهره» میفروشند، رجزخوانی کرده و به نظر میرسد تلاشش برای رکورد زدن فروش، کوششی باشد در تحقق عبارت «ماچند نفر، شما همه».
محمدرضا مروی: خطاست اگر، فیلمهای اکسیدانگونهی سینمای ایران، اجازه یابند به عنوان اکسیژنِ مناسب، بر فرهنگ، سبکزندگی، باورها، تفریحات و حتی سرگرمیهای جامعهی مخاطبشان، اثرگذارند.
سیدمحمدسجاد آمیری کاشانی: مهران مدیری با تجربه پس از 25 سال کارگردانی بالاخره فیلم اولی شد! در ادامه به نقد و بررسی کامل فیلم سینمایی ساعت 5 عصر به همراه تصاویر مراسم اکران خصوصی این فیلم میپردازیم. مراسمی که بزرگترین اکران خصوصی تاریخ سینمای ایران نام گرفت.
وحید سعیدی: شاید همین بازگشت موجب شد تا مدیری دوباره به این باور برسد که خودش اگر سرحال باشد می تواند به تنهایی منجی یک پروژه باشد. او اینبار برای اثبات این فرضیه ، عرصه وسیعتری را انتخاب کرد و تصمیم گرفت بعد از سالها به سینما ورود کند.
امیر قادری: اگر در انتظار سکانسهای خندهدار متمادی، از آن نوع که در کارهای دیگر مدیری با آن مواجه بودهاید، هستید؛ "ساعت 5 عصر" انتخاب مناسبای نیست. اما اگر میخواهید حاصل کار کمدینای را ببینید، که همیشه خواسته جدی گرفته شود و به شکل عمیقتری با جامعه و تماشاگرش ارتباط برقرار کند، این فیلم نمونه مناسبای است.
سینا طهمورثی: نکته فروش به عبارت ساده همان نکته ترغیب کنندهای است که در خلاصهداستان فیلم قابل بیان است و قادر است بیننده را ترغیبکند تا برای دیدن فیلم به سینما بیاید. خلاصهداستان زیر سقف دودی به وضوح خالی از هرنوع "نکته فروش" برای ترغیب بیننده به دیدن فیلم است.
بهروز صادقی: فیلمی است که تمام قد پتانسیل به چالش کشیدن رویههای صلب فیلمسازی در جریان اصلی سینمای ایران را دارد. هم در محتوای بی معنا و البته هنجارشکناش و هم در فرم روایی جاه طلبش که مرزی است معلق مابین یک جهان رئال و سورئال.
سید محمد تقوی: شهاب حسینی در «برادرم خسرو» نقش یک بیمار دوقطبی را بازی کرده است. اما اصولا بهترین بازیهای او در تمام دوران کاریاش، نقشهای «دوقطبی» بوده است. نقشهایی که بازیگر از میانه راه تغییر مسیر داده و شخصیت تازهای را برای تماشاگر به نمایش گذاشته است.
مصطفی مرشدلو: فیلم نهنگ عنبر بر روی موقعیت نوستالوژیکی بنا شده است که بدون اتکای به آن نه تنها شوخیها و موقعیتهای طنزش لذت خاصی ندارند بلکه تا حد زیادی تناسبی با شرایطِ زیستی امروزی مخاطبان نداشته و تعامل و درهم کنش خاصی را القاء نمیکنند.
ساناز رمضانی: در نگاه اول، «رگ خواب» روایت شکست عشقی یک زن است. اگر با این دید فیلم را ببینید، برایتان چیزی جز یک برداشت سطحی از روابط زن و مرد جامعه امروزی نخواهد بود؛ درست مثل «لیلا» ی مهرجویی
امین پارسا: دراکسیدان شوخیهایی میبینیم که تا به حال در سینمای ایران کمتر دیده شده و موارد خفیفترش بارها از طرف نهادهای مسئول مورد مواخذه قرار گرفته گرفته و حتی از پرده پایین کشیده شدهاند. معلوم نیست اکسیدان با چه پشتوانهای توانسته تا اینجا برسد و هم از چوب مسئولین و هم از ممیزی دور بماند!
ساناز رمضانی: «پرسه در حوالی من» از هرگونه اغراق و زرقوبرق بیهوده میپرهیزد و در کمال سادگی روایتش را پیش میبرد. روایتی که در تنهاییهای کشدار سایه به مینی مالیزم طعنه میزند.
افشین علیار: اساسا کارگر ساده نیازمندیم در سطح باقی مانده و نتواسنته به عمق برسد گره افکنی میکند اما گرهها توانِ کافی برای یک گره گشایی سینمایی را ندارند.
محمد احمدخانلو: اکسیدان مجموعهای از جوکهای قدیمی و جدید در بستری داستانی کنار هم وصله و پینه شدهاند تا با شیرینکاریهای بازیگران مخاطب را در لحظه بخنداند. بعد هم مخاطب از خود بپرسد چه کسی به این فیلم مجوز داده است.
سجاد مهرگان: سینمای ایران در حال پوست انداختن است، در حال فهمیدن است و هنوز با نقد فاصله دارد. سینمای ما باید آموزش ببیند، باید پایش روی زمین بیاید و از پوپولیسم و در فضای متوهم بودن فاصله بگیرد.
منیژه خسروی: «زیر سقف دودی» تبدیل به مقاله سطحی شده که با حرفهای رو و مستقیم قصد تنبیه خانوادهها را دارد. و بدتر این که بحران زوجین به طبقه و شرایط اجتماعیشان نمیخورد.