سینا طهمورثی: ویلاییها در کارگردانی پختهتر از فیلمنامه و تدوین عمل کرده است و البته در هر سه سطح یک با یک فیلم کاملا استاندارد و با کیفیت مواجه هستیم. شروع منیر قیدی در مقام کارگردان و فیلمنامهنویس با ساخت ویلاییها، میتواند نویدبخش حضور یک فیلمساز موفق زن باشد.
حسن محسنی: فیلم ماندگاری در ژانر دفاع مقدس ساخته شده که باید بیشتر از اینها در موردش خواند و نوشت. به جرئت میتوان گفت سکانسهایی از فیلم را در هیچ یک از فیلمهای این ژانر ندیدیم.
فهیمه میرزازاده: «ویلاییها» نشان میدهد چه زنان جوانی با هزاران ارزو از احساس خود، زندگی خود و همسر خود گذشتند و «منیر قیدی» توانسته به خوبی زحماتشان در پشت جبههها و امیدشان به خبر و دیدار کوتاهی با همسرانشان را تصویر کند.
سعید شیرخانی: «حماسه زنان دفاع مقدس» درست در همین رویکرد فیلم شکل میگیرد، نه در تصویرهای کلیشهای رایج از شخصیتهای اسطورهای؛ زنانی که در عین لطافت و «زن» بودن، در برابر بحران خم میشوند اما نمیشکنند.
جبار آذین: «ویلاییها» یک اثر دفاع مقدسی خوش ساخت و با محتوا و فیلمی ماندگار در عرصه سینمای دفاع مقدس و آغازگر حضور امیدوارانه منیر قیدی در سینما و کارگردانی آثار قوی تر دفاع مقدسی است.
سید ابراهیم پیشکار: قصه پردازی فیلم سکولاری نبوده و اساساً ربطی به سینمای به ظاهر اجتماعی فعلی ما ندارد. زن این فیلم دغدغه درستی دارد، نگرانیهای برخواسته از هویت دینی خاص و قابل قبولی دارد.
امید سهرابی: «زنان در «ویلاییها» رزم جویان جنگجویی در خط مقدم دفاع نیستند، اما رزم آنان کمتر از بزم رزم مردانه در مواجه مستقیم با دشمن نیست. آنان سربازانی هستند که در خط رزم هستند، در تیر مقابل دشمن قرار ندارند.
رضا خلجی: فیلم در همان ده دقیقهی ابتدایی تمام داستان را روایت میکند و مخاطب با مواجه با این اتفاقات منتظر جرقه اصلی فیلم میشیند که اصلا زده نمیشود و یا شاید فیلمساز تصور کرده است که این جرقه زده شده است .
محمدرضا پورصفار: ویلاییها، رگههایی از تفکرات فیلمهای آپارتمانی این سالهای سینمای ایران را نیز در خود داراست، فیلمهایی که پاسپورت و میل به رفتن موضوع اصلی آنهاست.
مهدی امینی: الگوی زنانه و مادرانههای دیگری به سینما تزریق میشود و نسلهای امروزی که اصلاً فضای جنگ را درک نکردهاند، به خوبی برایشان قابل هضم و باورپذر است و میتواند الگوی خوب و بدون شعاری قلمداد شود.
استاد هاشمزاده: رهاکردن زنان فیلم در انبوهی از مصیبها و نگرانیها است. هر چند که ضدجنگ در فرهنگ ایران شیعی ما معنایی متفاوت با ضدجنگی که در غرب تبلیغ میشود دارد.
محمد اسفندیاری: هایس که میآید اضطرابی به دل زنان میافتد که نکند خبر شهادت همسر من باشد که اگر باشد باید از ویلا بروند و تا آخر همین. خرده پیرنگهایی که هیچکدام جا به جایت نمیکنند.
یاسر شیرازی: مگر نه اینست که درتمام مدت زمان پخش اثر، مخاطب داستان را دنبال میکند تا در آخر، مجهولاتی که در معادلهی داستان دیده است، به معلومات ختم شوند؟
سیدرضا منتظری: فیلمساز تمام توان خود را به کار برده تا از جغرافیا، وقایع تاریخی و رفتارشناسی اجتماعی و حتی تحلیل روانکاوانه از آدمهای مختلف در مواجهه با جنگ بهترین بهره را ببرد.
محسن فاضلی: بستر و روایت فیلمنامه سرشار از خرده پیرنگ هایی است که به محوریت اصلی قصه همخوانی دارند و فیلمساز با پیوند تمامی این پازل ها بافت دراماتیک و منسجم را در کل اثرش حفظ کرده است.
علی جعفرآبادی: کارگردانی فیلم، خصوصاً در مقیاس یک فیلم اول جنگی، چندین پله بالاتر از فیلمنامه قرار میگیرد و چنان گیرا و کم عیب و نقص است که جلوی از پا افتادن فیلم را در اثر یکنواخت شدن ریتم خرده داستانها میگیرد.
آرش فهیم: اردوگاهی در حاشیه مناطق جنگی که هیچ مردی در آن حضور ندارد و محل اسکان همسران رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس است، بهترین بستر برای نمایش جنگ از نگاه و با احساسات زنانه است.