نفیسه ترابنده: گویی فیلمساز خود را موظف می داند در تمام فیلم های خود حتما ژشت شبه روشنفکری داشته باشد و مغرضانه به ارائه تصویری سیاه و عقب مانده از قشر مذهبی بپردازد.
امیر ارسلان صمدزاده: فضای ملتهبی که در آن از الفاظ رکیک، رفتارهای پرخاشگرایانه و خشونت بار، تصاویر خشن و مشمئز کننده از اسید پاشی و ... باعث اعمال محدودیت سنی برای فیلم شده است.
فاطمه ترکاشوند: لانتوریها از ارتکاب به جرم ناگزیر و به آن محکوماند . همه در چرخهای از جبر خشونتبار اجتماعی گیر افتادهاند و این چیزی است که احتمالا انتقام را در منظر مولف موضوعیت میبخشد
زهرا سادات مرتضوی: لانتوری را میتوان ادامه دهندهی دوفیلم قبلی درمیشیان دانست، بغضی که با عصبانی نیستم تبدیل به فریاد شد و حالا با لانتوری به «وندالیسم» خرابکارانهی اجتماعی بدل شده است.
سید سعید هاشم زاده: لانتوری قبل از جامعه کنونی خود حرکت میکند، و در عین حال دست به ویرانی اعتقاد/اندیشه قانونی ملت خود میزند. انتقاد نمیکند، تحکم میکند و دغدغه نمیگوید، حادثه میگوید
محمد عبدی: در لانتوری، فیلمساز عصبانی است و نتیجه این عصبانیت فیلمی است آزارنده. فیلم چه در موضوع- اسیدپاشی و قصاص- و چه در فرم، به شدت با اعصاب تماشاگرش بازی میکند.
سوده موحدی: داستان اصلی فیلم میتوانست تأثیرگذارتر باشد؛ اما جسارتی که در انتخاب سوژه ملتهب و حساس اسیدپاشی و قصاص نشان داده شده است، زیر حجم شعارگونه، سنگین و پر مدعای فیلم گم میشود.
مهدی رعنائی: متاسفانه یا خوشبختانه، «لانتوری» اساساً فیلم نیست و بیشتر شبیه به مانیفست یا بیانیهای البته شتابزده و بدون تامل علیه «خصم» جناب درمیشیان است، و این بزرگترین و مهم ترین ایراد این «فیلم» است.
مرتضی اسماعیلدوست: «لانتوری» هم مانند ساخته پیشین فیلمساز اسیر شعارگراییهای مفرطی شده که قلب سینما را از کالبد اثر دور کرده و آن را تبدیل به یک بیانیه تصویری به نفع جریانی خاص کرده است.
محسن آقایی: فیلم به شدت تاریخ مصرف دارد و از قضا منقضی هم شده است. من فکر می کنم درمیشیان این فیلم را بیش و پیش از اینکه برای مخاطب سینما ساخته باشد برای کسانی ساخته که جلوی فیلم قبلی اش را گرفتند...