مدیسا مهراب پور: در بهترین حالتش نگار میتواند، با ارفاق فیلمی دو ستاره باشد، چراکه علیرغم تلاشهای شایان توجه تیم سازنده در فضاسازی و شکل دادن به جهان نگار و تلاشهای خود رامبد جوان برای تزریق روح زنده و ماجراجویانه به فیلمش و ساخت اتمسفری که تماشاگر را اسیر تاروپود خود کند، فیلمنامه نگار بهقدری بد و پر ایراد است که راه را بر همخوانی و علاقه تماشاگر میبندد.
مرتضی ماکنالی: سکانسهای توهمی و مکاشفه گونه نگار بارها و بارها در سراسر فیلم تکرار میشود که در اغلب آنها بدون هیچ اِلمان سینمایی (مثل کلوزآپ در چهره یا فیلوفوکوس، یا مکس روی صورت، یا دیزالو) اوهام نگار به نمایش در میآید و همین مساله باعث میشود مخاطب نداند که اوهام، خیال، مکاشفه و توهم میبیند یا واقعیت را.
بهزاد وفاخواه: «نگار» نشان از یک سینمای متفاوت با جریان اصلی سینمای ایران دارد. سینمایی که روی تواناییهای تکنیکی و پیچیدگی در روایت حساب کرده است تا روی جذابیت کاراکترها یا آسیبشناسی اجتماعی. موفقیت یا عدم موفقیت این تجربه خیلی چیزها را در آینده سینمای ایران میتواند تغییر دهد.
رویا سلیمی: فضای کلی اثر از منطق و روایت داستانی ذهنی پیروی میکند. روایتی که با گره خوردن بر راز قتل سویه معمایی و جنایی به خود میگیرد. معمایی که به نظر میرسد در فضای رئال امکان روایت و چینش داستانی را به دلیل پایانبندی نامتعارفش ندارد.
زهرا رحمانیان: صحنههای ذهنی بیش از حد اکشن دارند و این تحرکات برای کاراکتر اصلی اصلا تعریف نشده است. بنابراین وقتی نگار با ضربه مشت به آن سوی خانه پرتاب میشود و چند ثانیه بعد از جایش برمیخیزد و باز هم آماده مبارزه است، شک نکنید که آن صحنه خیالی است.
محمد احمدخانلو: نقاط گنگ قصهی نگار و ابهام علل حوادث نه با ذهن بیننده بازی میکند و نه کمک شایانی به تعلیق داستان میکند؛ بلکه تنها سیاه مشقی ساده و تجربهای تازه برای سازندگان است.
مریم انصاری: فیلم پر است از نماهای چهره نگار و ترسیم روند قویتر شدن و قهرمان شدن او، گویا مخاطبان فیلم دارند یک ابراز علاقه شخصی را به جای محیط خانوادگی بر پرده سینما میبینند، ابراز علاقهای که میتوانست کمی فنیتر و معقولتر باشد تا غیر از مناسبات بین کارگردان و اطرافیانش، در سینمای ایران هم ماندگار شود.
احمدرضا دالوند: مخاطب نباید برای فهم پوستر، به گونهای که ممکن است برای فهم یک تابلوی نقاشی بکوشد، به زحمت بیفتد. باری، پوستر فیلم «نگار»، زیباست؛ اما نارسا. شاید مهمترین و معماییترین امتیاز پوستر فیلم نگار، چشمان بسته شخصیت اصلی فیلم است.
میلاد خدابنده: فیلمنامهای با یک خط و البته غیرخطی در روایت، که تکلیفش در مرز بین توهم و واقعیت مشخص نمیشود و با نشان دادن زوایای مختلف از یک اتفاق در دل همان یک خط داستان و تکرار مکرر آن سعی در پر کردن و خریدن زمان برای رسیدن به خط پایان دارد.
مازیار معاونی: آیا صرف اینکه یک مضمون داستانی مشهور فقط در یک قالب وسوسهکننده و به ظاهر نزدیکتر به جریان سینمای هنری دنیا ریخته شده و به نام «فیلم سینمایی» به مخاطب، حتی از نوع خاص آن عرضه شود را میتوان به حساب فیلمسازی خلاقانه گذاشت؟
سینا طهمورثی: نگار در اندازه یک فیلم درام/اکشن/جنایی باقی میماند. به دنبال اثبات یا واکاوی واقعیتی از جامعه به ما نیست و قصد این کار را هم ندارد. اثری سرگرمکننده برای سالن سینما و مخاطب پیگیر و علاقهمندش است و این ارزش فیلم را دو چندان میکند.
امیرحسین مباشری: فیلم رامبد جوان تجربهای نوین و دلچسب و جسورانه است و قابل تحسین و اثریست با حرفهای جدید. حرفهای جدیدی که مخاطب ایرانی را با انتخابهای متنوعتری روبرو میکند و دور از کلیشههای رایج. "نگار" تمام تلاش خود را به روایتی داستانی غریب و درگیرکننده با فضاهایی اگزوتیک میکند.
علی رستگار: شاید حالا خود جوان هم از دیدن این شخصیت کمنظیر سینمای ایران با این حجم از روحیه مرگبار و انتقامجو و مردافکن تعجب کرده باشد و این سوال را مطرح کند: نگارا این همه قهر و غضب چیست؟/ دلت بر ما نمیسوزد سبب چیست؟
محمد مهدی شیخ صراف: اگر با پیش فرض خندوانه و اینکه نقش اول فیلم جوان همسر اوست انتظار یک فیلم سرحال و خوشحال را دارید سخت در اشتباهید. این فیلم آن روی سکه سازنده آن است که زمختیهای خاص خودش را دارد.
ساناز رمضانی: آنچه فیلم سوم جوان را خاص و دوستداشتنی میکند، جسارتش در پرداخت متفاوت روایتی معمولی است و احترامش به مخاطب بهعنوان عضوی مؤثر و باهوش در جریان پیشبرد داستان و عرضه حداقلی از استانداردهای فیلمسازی، «نگار» را به مهمترین اثر کارنامه فیلمسازی وی و یکی از مهمترین آثار حال حاضر سینمای ایران تبدیل میکند.
علی ورامینی: رامبد جوان میخواست با این فیلم افقهای تازهای در سینمای ایران نشان دهد. اما احتمالا به واسطه دلمشغولی سالهای اخیرش نمیداند که سینما فارغ از اینکه چه چیزی میخواهد بگوید، باید سینما باشد، یعنی به این بیندیشد که اولا چگونه میخواهد بگوید و منطق روایی داستان منسجم، مستحکم و باورپذیر باشد و ثانیا اجرای خوبی داشته باشد.
علی فرهمند: فیلمنامهنویس با نقاب نگارِ زیبا، تماشاگر را گول میزند و به سالنهای سینما میکشاند وگرنه فیلم ضعیفتر از آن است که برای انتخاب نقشها دلیلی دراماتیک وجود داشته باشد.