افشین علیار: باعث تاسفست که در میان این همه فیلمهای مهم و ارزشمند که توقیف شدهاند یا شرایط اکران ندارند در بهترین فصل اکران فیلمی به نمایش در میآید که فیلمسازش در یک شبکهی فارسی زبان ترکیهای که ترویج خیانت در میان خانوادههاست مشغول به کار است.
افشین علیار: این فیلمها سلیقهی مخاطب را کاهش میدهند و چقدر خوب است که این فیلمها دیده نشوند زیرا در جامعهیی زندگی میکنیم که سینماگر فکر میکند فروش میلیاردی فیلمش یعنی رضایت مخاطب اما زمانی که تماشاگر بعد از دیدن این فیلمها از سالن خارج میشود قطعا فیلم را فراموش میکند و شاید به عنوان اعتراض دیگر دوست نداشته باشد فیلمی را در سالن سینما تماشا کند.
مدیسا مهراب پور: ثبت با سند برابر است» ساخته جدید بهمن گودرزی، یکی از فیلمهای جریان اصلی و بیبخار سینمای ایران است که این روزها شاهد نمایش آن در سالنهای سینما هستیم. اگر با بهمن گودرزی آشنا باشید و فیلمهای دیگر او مانند «شیش و بش» یا «به دنبال خوشبختی» را دیده باشید بهخوبی میدانید از کدام سینما حرف میزنیم.
میثم کریمی: پایانبندی عجیب و غریب فیلم هم که گویا قرار بوده حس ناسیونالیستی مخاطب را بیدار نماید، به حدی بد و خارج از قاب سینماست که تماشاگر را از بابت سینمایی یا ویدئویی بودن فیلم به شک میاندازد!
بابک مهرورز: « من دیوانه نیستم » اثر متفاوتی در سینمای ایران محسوب میشود اما شاید بهتر میبود که در گروه هنر و تجربه اکران میشد. تجربه جدید علیرضا امینی بیش از حد شخصی است و بعید است که بتواند مخاطب را از خود راضی نماید.
ساناز رمضانی: «سه بیگانه» یک قمار بینتیجه است، یک ریسک بیخطر. درست مثل بندبازی که طنابش را در ارتفاع کمی از زمین بسته است و اگر پایین را نگاه نکنید میتوانید مجذوب هنرنمایی و بازیاش شوید اما همینکه متوجه میشوید، فاصله زیادی با زمین ندارد، همه هنرش بیلطف خواهد شد.
ساناز رمضانی: «من دیوانه نیستم» انسجام خوبی هم ندارد و ریتمش نسبت به فضاسازی کند به نظر میرسد اما از سوی دیگر فیلمبرداری زیبا و مهمتر از آن صداگذاری خوبی راداریم کهبرگ برنده نهایی «من دیوانه نیستم» است. صداگذاری که به فیلمساز امکان میدهد بدون ردوبدل کردن دیالوگ، فضاسازی کند و شخصیتهایش را به بیننده نزدیک کند.
رضا رستگار: فیلمنامهی ضعیف و کم رمق در کنار صحنهسازیهای بسیار ضعیف،مخاطب را در طول تماشای آن آزار میدهد.با این حال من و شارمین را میتوان در ضمرهی کمدیهای متوسط و خانوادگی چند سال اخیر دانست که صرفاً برای رفتن به سینما،صرف وقت و اندکی خندیدن مناسب است.
آرش پارساپور: کمتر بودن شوخیهای مستهجن که امروزه در بیشتر فیلمها دیده میشود و استفاده از بازیگران آشنای تلویزیونی و سینمایی در کنار هم و همه و همه منجر به این شده که من و شارمین برای خانوادهها گزینه مناسبتری باشد؛ هرچند هنوز تا مرز یک فیلم خوب خانوادگی فرسنگها فاصله دارد.
مریم حبیبی: گویی فیلم های دفاع مقدس تمرینی است برای کارگردان شدن و شاید قرار است که با نزدیک شدن به این ژانر به عنوان شروع کار خیلی موانع را از جلوی پای او بردارد.
محسن دریالعل: «چراغهای ناتمام» فقط در حد ایده اولیه مانده است. ایدهای که ابتدا و انتهای خوب دارد اما بدنه و جزئیات علّی و معلولی که نتیجه را پدید بیاورد وجود ندارد و فقط تکرار درونیات و شخصیت است، آن هم تکراری اشتباه که مسیر روایت را دچار اشکال کرده است.