افشین علیار: چرا فیلمنامه نویس فکر کرده به این سادگی میتواند فیلم را به پایان برساند؟ پس تکلیف گره افکنی، اوج و گرهگشاییِ مرسوم چه میشود؟ آیا به وقت خماری کمدی اجتماعی ست؟ کمدیاش کدام است و اجتماعیاش کدام! این ضعف فیلمساز و نویسنده نیست اساسا سینمای امروز ایران آنقدر دست به دهان شده است که هر چیزی در آن اتفاق میافتد.
سجاد اسلامیان: اما از آنجا که «دلبری» اشکذری از جمع و جامعه و از رابطه و ارتباط خارج میشود به ملال و خستگی و کندی میگراید و تماشاگر را دیگر با خود همراه نمیکند گویا که سینمای ایران تحمل مونولوگ را ندارد.
سید محمد تقوی: شهاب حسینی در «برادرم خسرو» نقش یک بیمار دوقطبی را بازی کرده است. اما اصولا بهترین بازیهای او در تمام دوران کاریاش، نقشهای «دوقطبی» بوده است. نقشهایی که بازیگر از میانه راه تغییر مسیر داده و شخصیت تازهای را برای تماشاگر به نمایش گذاشته است.
ساناز رمضانی: «بهوقت خماری» در کارنامه فیلمسازش یک اثر متوسط محسوب میشود که گرچه مانند کمدیهای دیگر امروز، به ورطه ابتذال نمیافتد، اما در جذب مخاطبش چندان موفق عمل نمیکند و ازاینروی هیچ پیشرفتی برای محمدحسین لطیفی محسوب نمیشود.
بابک مهرورز: « به وقت خماری » تماماً یک اثر تلویزیونی است و حتی جنس شوخیهایش نیز متعلق به قاب تلویزیون است اما ظاهراً به اشتباه سر از سینما درآورده. فیلم جدید لطیفی زودتر از چیزی که فکرش را بکنیم فراموش میشود.
افشین علیار: فیلمهایی با این موضوع در سینمای جهان یا ایران کم ساخته نشده، اما در برادرم خسرو قصه طور دیگری بیان میشود بیگلری برای اولین بار توانسته فیلمی دربارهی بیماران دوقطبی بسازد.
سیدمحمدرضا حسینی: این شیدای بیچاره هر چه کشیده از همین آدمهایی ست که فکر میکنند با قانونگذاری برای زندگی طبیعی و شخصی دیگران ، میخواهند باعث پیشرفتشان بشوند .
محسن سلیمانی فاخر: «برادرم خسرو» با داستانی روانشناسانه،سعی دارد که مخاطب رابه یک واکاوی ژرف بکشاند.کنکاشی که به لایههای درونی و پنهان ادمهایی که در ظاهر متمدن و روشنفکرند و آن سوتر برادری که به سحطینگری و لاابالیگری متهم است.
محمد توکلی: بحثگریز از خانواده و رفتارهای غلطی که با بچههای خردسال از طرف والدین صورت می گیرد ... و همه اینها اما تاثیرات منفی خود را بر خانوادهها بجا می گذارند.
مدیسا مهراب پور: نباید فراموش کرد که در کنار استفاده خوب از تیپها و کلیشهها و تن ندادن به مرسومات کمدیسازی این روزها اما «به وقت خماری» یک فیلم کهنه است. آدمهایش کهنه هستند و داستانهایش هم کهنهاند و در نسبتی که قرار است با جامعه امروز برقرار کند، دقیقاً همین کهنگی است که لنگ میزند و باعث میشود کارکردی را که باید، نداشته باشد.
کاوه قادری: مسأله این نیست که بخواهیم فیلمساز ما اساس ایده مرکزی دشوارش که بنا بر عدم نمایش شخص میثم در تمام طول فیلم و تصور کردن تام و تمام حالات و رفتارش در تخیل مخاطب دارد را بخاطر نقصان هایش نادیده بگیرد؛ مسأله این است که برای جبران آن کمبودها، وجود چه آلترناتیوهایی پیش بینی شده؟ برای حذف نمایش میثم که دست کم منجر به حذف حس او شده، چه جایگزینی درنظر گرفته شده؟
میلاد خدابنده: روایت قصه، نقطهی قوت و موفق فیلم است. روایتی که در ابتدا بدون هیچ درنگ و معطلی شروع میشود و در دل خود برای شناخت شخصیت میان دو برادر از هر موقعیتی بهره می برد تا در فرم درستی از فیلم سازی ارائه شود.