جستجو در منظوم
کارگردان: منوچهر هادی
قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی. جمشید و رضا دو دوست قدیمی هستند که عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آن ها ازدواج کردند. پس از گذشت سه سال، ممدچاخان بالاخره عروسی می کند. جمشید، رضا خرسند، رضاسوسن، زری، پری، علم تاج و سرهنگ، خلاصه کل شکرآباد جمع می شوند تا شامِ عروسی ممد را بخور...
کارگردان: مرتضی آتش زمزم
در ایران پدر و مادرها به بچه هاشون اجازه هرکاری را نمی دهند ، ولی همیشه نوه داستانش فرق داره!
کارگردان: حامد رضی
غلامحسینخان و زینتالملوک دختر عمو و پسرعمویی هستند که از دوران جوانی بر اثر یک سوتفاهم به خواستگاری هم جواب منفی دادهاند. علیرغم این مسائل به دلیل عشق فیمابین تاکنون به هم وفادار مانده و سرآغاز ورود ماجراهایی میشود…
کارگردان: شاهد احمدلو
مجموعه تلویزیونی چشم بندی، داستان کارخانهای است که دچار حریق شده و افرادی درگیر این داستان شدهاند.
کارگردان: علی عبدالعلیزاده
لطیف که سالها پیش از ماهشهر به تهران مهاجرت کرده، در همان جا تشکیل خانواده داده و صاحب فرزند شده؛ اکنون در آستانه بازنشستگی است. اما به دلیل مشکلاتی که برای او و خانوادهاش پیش آمده مجبور میشود از تهران به زادگاهش خوزستان مهاجرت کند و در خانه باغ متروکهای که از پدرش به ارث رسیده به همراه خانواده...
کارگردان: مسعود دهنمکی
قصه سریال درباره سه زندانی است. آنها بهدلیل جرمی که مرتکب شدهاند، در زندان بهسر میبرند اما ورود کرونا باعث شده است آنها آزادی مشروط را تجربه نمایند و بتوانند با خدمت کردن، بخشی از دوره محکومیت خودشان را جبران کنند….
کارگردان: سیدمسعود اطیابی
قدرت و جهانگیر از جاعلان معروف تحت تعقیب پلیس، قصد دارند از کشور بگریزند اما این دو طی ماجراهایی در می یابند که با رمالی می توانند کار و کاسبی جدیدی را پیشه کنند و...
کارگردان: علیرضا شاهرستم
در یک خانه قدیمی سه طبقه، پدربزرگ و مادربزرگ به همراه فرزندانشان زندگی میکنند. در قانونی نانوشته در این خانواده که وضع مالی متوسطی دارند، رسم بر این است که هر زوج صاحب چهار فرزند شود. ضمن اینکه فولکسی قدیمی در گوشه حیاط خانه پارک شده که ماجراهای این خانواده را در هر قسمت روایت میکند.
کارگردان: بهمن گودرزی
غلام در جنوب ایران غواص است. یک روز ستاره که بدهی سنگینی بالا آورده و ظلی حکم جلب او را گرفته، از غلام کمک میخواهد. غلام برای حل مشکل ستاره از مرتضی کمک میگیرد. غلام و مرتضی با هم همراه میشوند و خودشان را به دردسرهای زیادی میاندازند…